31
خرداد

حمایت از تولید ملی در تاریخ علما

 

منبع حوزه نت

مقام معظم رهبری سال 1391 را سال تولید ملی؛ حمایت از کار و سرمایه ایرانی نامگذاری کردند. ایشان در پیام نوروزی خود تصریح کردند: «اگر به توفیق الهی و با اراده و عزم راسخِ ملت و با تلاش مسئولان، ما بتوانیم مسئله ی تولید داخلی را، آنچنان که شایسته ی آن است، رونق ببخشیم و پیش ببریم، بدون تردید بخش عمده ای از تلاشهای دشمن ناکام خواهد ماند.»

ایشان همچنین در جمع زوار بارگاه رضوی(ع) با بیان اینکه برخی تولیدات داخلی به خاطر فرهنگ غلط با مارک خارجی به فروش می رسد اما این مسئله به ضرر کشور است فرمودند: «مردم عزیز با همت و اراده خود، این فرهنگ غلط را اصلاح کنند که این خود، نوعی جهاد اقتصادی است.»

حمایت از تولید ملی، که بخش نخست نام سال ۱۳۹۱ است، یکی از اساسی ترین روش های مقابله با نفوذ و استعمار دشمنان و تحریم های اقتصادی است که موجب تقویت و شکوفایی اقتصاد ملی نیز می گردد. علما و مفاخر ایران به ویژه در دوران معاصر، با پی بردن به فعالیت های استعماری دشمنان اسلام در زمینه اقتصادی، اقدامات ارزشمندی را نسبت به تقویت اقتصاد داخلی و حمایت از تولید ملی و تحریم کالاهای خارجی انجام دادند و راه را بر روی نفوذ بیگانگان بستند که نمونه های فراوانی از این موارد در تاریخ ذکر شده است.

درباره کریم خان زند نقل شده است که با وجود اهدای ظروف چینی از سوی نمایندگان انگلستان به او، کریم خان از همان ظروف مسی ساخت داخل کشور برای خوردن غذا استفاده می کرد. روزی یکی از بازرگانان به او گفت لایق خان این گونه ظروف چینی است، نه ظروف مسی. کریم خان زند با شنیدن این حرف بشقاب چینی را بر زمین زد و بشقاب تکه تکه شد. آن گاه بشقاب مس کاشان را خواست و بر زمین زد. بشقاب سالم ماند و کریم خان گفت: سلاح مردم ایران این است و باید با همین ظروف مسی آشنا و به ساخته های کشور خود خرسند باشند تا تهیدست و درویش نشوند.

میرزا تقی خان امیر کبیر صدر اعظم شهید ایران در دوره قاجار را باید از پیشگامان حمایت از تولیدات داخلی و کالاهای ایرانی دانست. امیر معتقد بود که ایران نباید بازار فروش کالاهای خارجی باشد. بلکه باید اساس اقتصاد مملکت را بر تهیه این کالاها در داخل کشور مبتنی نمود. این کار احتیاج به سرمایه و کارگر فنی و مدیریت اصولی داشت و این هر سه عامل در ایران آن روز تا حدی موجود بود.اما مانع اساسی چنین تحولی یعنی جانشین ساختن تدریجی صنایع دستی متوسط با صنایع ماشینی، ضدیت صریح استعمار خارجی بود که امیرکبیر این عامل عمده را نیز خلع سلاح کرد .

در آغاز استقرار مشروطیت انگلستان و روسیه درصدد برآمدند از ضعفِ اقتصادی دولت بهره برند و با دادن کمکهای مالی پایه های نفوذ خود را محکم تر کنند.

این پیشنهاد که مقدمه وابستگی به بیگانگان بود و دست اندازی به اقتصاد ایران به شمار می آمد با مخالفت شدید علماء روبه رو شد.

علمای ایران پیشنهاد کردند که برای رفع نیازمندیهای دولت از مردم استمداد شود و بانک ملی تشکیل گردد. مردم تشویق شوند تا سرمایه های خود را به بانک تحویل داده و سهام دریافت بدارند.

علما و طلاب در این حرکت ملی جلودار شدند تا جایی که: طلاب برای مقابله با استقراض خارجی کتابهای خود را فروختند.

پس از قرار داد ننگین 1907 که ایران را به دو منطقه تحت نفوذ انگلیس و روسیه تقسیم می کرد، یکی از راه هایی که علما برای مقابله با نفوذ و دخالت بیگانگان به کار بردند، حمایت از تولید ملی و تحریم کالاهای خارجی بود .

در اصفهان آیت الله آقا نجفی اصفهانی با سخنان آگاهی بخش مردم را به خطرهای این قرارداد ذلت بار هشدار داد و مبارزه ای منفی علیه بریتانیا آغاز کرد.

آیت الله آقا نجفی اصفهانی

او به مردم سفارش کرد: کالاهای انگلیسی را نخرند و به جای آن از تولیدهای داخلی استفاده کنند. راهی که با موفقیت در زمان میرزای شیرازی(ره) در مبارزه با کمپانی رژی و تحریم تنباکو تجربه شده بود.

در گزارش سفیر بریتانیا آمده است: آقا نجفی روزی در مسجد شرح مفصلی از فوائد متروک داشتن اقمشه اروپایی بیان نمود و می گفت: او و سایر علما از این به بعد به ترک منسوجات فرنگی خواهند کوشید.

علمای شیراز نیز در اعتراض به این کار خرید و فروش کالاهای اروپایی را حرام اعلام کردند.
یکی دیگر از موارد تلاشهای علما و مفاخر ایران زمین برای تقویت تولیدات داخلی و نفی استفاده از اجناس خارجی، عهدنامه سیزده تن از علمای اصفهان است که در بخشهایی از آن آمده است :

این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکن الملک، متعهد و ملتزم شرعی شده ایم که:
اولاً- قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود.اگر بر کاغذ های دیگر بنویسند، مهر ننموده و اعتراف نمی نویسیم.
ثانیاً- کفن اموات اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا دیگر پارچه های غیر ایرانی باشد، متعهد شده ایم بر آن میت، ما نماز نخوانیم.
ثالثاً- حرام نمی دانیم لباس های غیر ایرانی را، اما ما ملتزم شده ایم حتی المقدور بعداز این تاریخ لباس خود را از منسوج ایرانی بنماییم.
به دنبال این قرار داد، علمای دیگر هم با صدور اعلامیه به آن پیوستند و این به گونه ای بود که دولت انگلستان را به عکس العمل واداشت و چارلز مارلینگ، کاردار سفارت انگلیس به میرزا حسن خان مشیرالدوله (وزیر امور خارجه ایران) در نامه ای نوشت:

جناب مستطاب… از اصفهان به دوستدار اطلاع رسیده که در کار ترتیبی هستند که نگذارند استعداد اروپایی!!! به فروش برسد و به خریداران ایرانی که اهمیت دارند، اعلام کرده اند که به کلی ترک معامله نموده و به مهلت چهار ماهه محاسبات خود را با تجارت خانه های اروپایی قطع کنند…. چون مبلغ زیادی سرمایه ی انگلیسی در این کار است، اگر این کار غیر صحیح را بگذارند امتداد پیدا کند، به سرمایه مزبور خطر فاحش وارد خواهد آمد.از جناب مستطاب عالی خواهشمندم مقرر احکام لازمه به کارگزاران اصفهان صادر شود که از اقدامات فتنه انگیز این اشخاص فورا دارند!

آیت الله العظمی آخوند ملا حسین قلی همدانی (ره) یکی از بزرگترین عارفان عصر حاضر است که دهها نفر از خرمن علم و معرفت ایشان خوشه برچیده و خود به یکی از بزرگان عرفان اسلامی تبدیل شده اند. گرچه آن بزرگوار در زمینه عرفانی شناخته شده اند اما در زمینه سیاسی نیز صاحب نظر و عمل بوده اند که متاسفانه بدانها پرداخته نشده است .
آیت الله سید عبدالحسین لاری که خود نیز از علمای مبارز معاصر است، روش و منش استادش آخوندهمدانی را چنین نقل می کند:

«او از کلیّه مجلوبات از بلاد کفره اجتناب می فرمود و قند و چای و دخانیات را استعمال نمی کرد. آن عارف سالک مکرّر می فرموده که من راضی نیستم کسی به حوزه درس من حاضر شود مگر آن که متّقی باشد یا مجاهد و بر اثر این اعلام تهدیدآمیز بعضی از آقایان حضور در مجلس درس وی را ترک کردند.»

حضرت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی درباره شهید آیت الله سید حسن مدرس می فرمایند : «در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود؛ کرباسی که باید از خود ایران باشد می پوشید.»

شهید مدرس امیرکبیر

فرزند مرجع بزرگ جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) نقل می کند:یکی از خصوصیات عملی آیت الله مرعشی نجفی این بوده که معظم له هیچ وقت از لباس های خارجی استفاده نکرده و این روش را مبارزه با استکبار می دانست و حتی موقعی که خیاط می خواست از دکمه خارجی برای لباس وی، استفاده کند، آقا اجازه نداد و از قیطان به جای دکمه در لباسش استفاده می کرد.

 


free b2evolution skin
30
خرداد

وابستگي آفت عشق مجازي


پدر؟ مادر؟ همسر؟ فرزند؟ يا شغل ، مدرک ، موقعيت و ثروت؟ يا به سلامتي ات؟ تفکراتت؟ احساساتت؟ يا اعتقاداتت؟ فرقي نمي¬کنه، وابستگي يعني اينکه خودت را به شيئي غير از اصل خودت، چنان ببندي که آزاديَت را بگيرد.
انسان نامحدود و البته آزاد آفريده شده است. و همه هستي مسخّر و در اختيار اوست. هيچ چيزي ارزش آن را ندارد تا انساني را به خود ببندد و وابسته و زنداني خود کند. و همه هستي رشد و ارتقائشان در اين است که در خدمت آدمي باشند نه بر عکس. اشرف مخلوقات و سرور کائنات يعني اين.
حالا وقتي خودمان را وابسته به موقعيت يا فردي مي کنيم ، در واقع خود را از موقعيت برتر و آزادي که داري به جايگاه پَست و محدودي تنزّل داده ايم و گره مي زنيم. خود را شکننده مي کنيم. افراد و اشياء ديگر زوال پذير و رفتني اند. شغل ، مدرک ، ثروت ، سلامتي ، احساس و … ، همه تغيير پذير و از بين رفتني اند. و هرکس به آنها وابسته باشد نيز رنج فرسودگي ، تنهايي، جدايي و پست شدن را ناچاراً ، همواره با خود دارد.


free b2evolution skin
30
خرداد

گراني نشانه غضب خداوند است


همه از گراني اظهار ناراحتي مي كنند حتي مراجع تقيلد، اما كسي نمي گويد چرا مستحق اين گراني شده ايم؟ چرا قناعت از ميان‌مان رخت بر بسته و حرص جايش را گرفته؟ چرا در جامعه اسلامي چيزي كه ديگر در روابط افراد كمتر ديده مي شود، محبت است؟ با ما “مكر” مي شود گاهي و به‌جاي اينكه خود را اصلاح كنيم، اين آشفته بازار را به گردن ديگران مي اندازيم، اما باز هم كسي نمي گويد كه اگر تقصير ديگران و تصميم هاي غلط آنها هم باشد چرا ما مستحق اعمال اين تصميمات شده ايم؟ مومن نگاهش به اينها نبايد باشد، اين‌طور نگاه ها را مي گذارد براي اهلش كه به همين ها سرگرم باشند و در مكري كه خدا با آنها كرده به خاطر مكري كه با خدا كرده بودند، بمانند. مومن خودش را مي بيند و خداي خودش را

جان كلام اين آيه شريفه است و دو روايت ديگر:


من اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا و نحشره يوم القيامة‌ اعمي (سوره طه آيه 124) (هر كس از ياد من اعراض كند، معيشتش بر او تنگ مي شود و روز قيامت او را در حالي كه كور است، محشور مي كنيم)



وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «سوره سجده- آيه 21» يعنى: پيش از عذاب بزرگتر بآنها عذاب نزديكتر مى‏چشانيم شايد برگردند.

در كنز الفوائد از مفضل بن عمر نقل ميكند كه گفت از حضرت صادق عليه السّلام اين آيه را پرسيدم. فرمود: عذاب نزديكتر گرانى نرخها و عذاب بزرگتر قيام مهدى موعود با شمشير است.

(منبع:   مهدى موعود-ترجمه جلد سيزدهم بحار، متن، ص: 263)

آيه شريفه مي فرمايد اين عذاب را مي كنيم تا شايد برگردند،…


روايت زير هم از كتاب شريف تحف العقول هست و به صورت صريح مي فرمايد كه گراني نشانه غضب خداوند است:


عَلَامَةُ رِضَا اللَّهِ عَنْ خَلْقِهِ رُخْصُ أَسْعَارِهِمْ وَ عَدْلُ سُلْطَانِهِمْ وَ عَلَامَةُ غَضَبِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ جَوْرُ سُلْطَانِهِمْ وَ غَلَاءُ أَسْعَارِهِم‏ (  تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 40)

نشان خشنودى خداوند از مخلوق: پائين بودن قيمتها، و دادگرى حاكم است، و نيز نشانه خشم الهى بر مردمان: ستم حاكمان و گرانى قيمتها است.

* به نقل از صفحه جی پلاس یکی از دوستان

free b2evolution skin
28
خرداد

گر تو قرآن برين نمط خواني ببري رونق مسلماني

فردي با صوت نازيبا، مشغول تلاوت قرآن بود. صاحب دلي بر او گذشت و گفت: ماهيانه چه مبلغي براي تلاوت قرآن دريافت مي کني؟ قاري قرآن گفت: مبلغي در قبال تلاوت قرآن دريافت نمي کنم. فرد صاحب دل دوباره پرسيد: پس چرا به خود زحمت تلاوت را مي دهي؟ تلاوت کننده قرآن گفت: براي رضاي خدا مي خوانم. فرد صاحب دل گفت: رضاي خدا در اين است که بدين شيوه قرآن را تلاوت نکني.
سعدي در اين حکايت و در چندين حکايت ديگر در کتاب ارزشمند گلستان به اين مهم پرداخته است و بر اين باور است که اگر قرار است سمبل يا نمادي از دين (تلاوت قرآن، اذان، موعظه و…) به جامعه عرضه شود، بايد زيبا و دلپذير ارائه گردد که سبب رونق بازار مسلماني شود، نه سبب رکود آن. به همين سبب در اين حکايت از صوت نازيباي قاري قرآن انتقاد مي کند و مي گويد:
گر تو قرآن برين نمط خواني ببري رونق مسلماني


free b2evolution skin
27
خرداد

چگونه بفهمیم خداوند از کار ما راضی است؟

 

همین سئوال را مردی از امام باقرعلیهالسلام پرسید امام در پاسخ فرمود: به قلبت رجوع کن و ببین که آیا دوستان خدا را در دل دوست داری یا خیر؟ اگر چنین محبتی را در خویش یافتی بدان که پروردگار نیز تو را دوست میدارد. اصول کافی، ج 2، ص 126، باب حُبّ الله.


الف: سؤال شما از دوستی خداوند به دو صورت قابل فهم است: یکی آن که علامت محبت الهی به بندگان و آفریدهگان خود چیست و دیگر آن که نشانههای محبت او نسبت به یک بنده خاص چه چیزی است؟ در مورد مسئله اول نشانههای بسیاری از حضور محبت خدا نسبت به بندگان میتوان به دست داد.

حالات روحی، روانی ما میتواند نشان دهنده آن باشد. حقیقت این است که ما تا به کسی ارادت و محبتی نداشته باشیم، به دیدارش نمیرویم، او را به مهمانی دعوت نمیکنیم، از سخن گفتن با او اکراه داریم، نامهای برایش نمیفرستیم و تلفنی برای جویا شدن از احوالش نمینماییم. وجود هر یک از این اعمال نزد ما گویای محبتی درونی به طرف مقابلمان است.

بنابراین با همین قیاس کوچک میتوانیم پی به رابطه محبتآمیز خداوند با خویش بریم. قرآن این نامه بزرگ الهی، آیا برای کسی جز انسان فرستاده شده؟ آیا دعوت به عبادت به ویژه نماز و روزه آن هم در مواقع خاص، مفهومی جز محبت پروردگار دارد؟ آیا این خدا نیست که از رگ گردن به ما نزدیکتر و بین قلب ما و خود ما قرار دارد؟

دوست نزدیکتر از من به من است

وین عجبتر که من از وی دورم

امام سجادعلیهالسلام در دعای ابوحمزه ثمالی درباره این محبت خداوندی که تمامی عالم را فراگرفته، بسیار سخنان نغز آورده است. در جایی از این دعا میفرماید:

الحمد لله الذی أنادیه کلما شئتُ لحاجتی و أخلوا به حیث شئت لسرّی بغیر شفیع فیقضی لی حاجتی… و الحمد لله الذی تحبّب الی و هو غنی عنّی

امام، خدا را شکر کرده و میگویند: سپاس خدایی را که هر وقت خواستم او را برای رسیدن به حاجتی مخاطب ساختم و هر میل داشتم، بدون واسطه شفاعت کسی با او خلوت کردم و او حاجت را به جا آورد. سپاس خدایی را که به من محبت و نیکویی کرد، در حالی که کمتر نیازی به من نداشت.

در مورد مسئله دوم: بهترین راهی که میتوان فهمید که آیا خداوند مرا دوست دارد، این است که به قلب خود رجوع کرده و ببینم: آیا من او را دوست دارم و به آنچه برای من پسندیده و از من خواسته، راضی بوده و عشق میورزم؟ با او بودن و راز و نیاز با او را بهتر میپسندم و بر کارهای دیگر ترجیح میدهم؟ آیا دوستان او و نشانه های وی را دوست دارم؟

واضح است که خداوند با انجام فرائض و اعمالی که به آنها امر فرموده (مثل نماز، روزه، جهاد، امر به معروف، احترام به والدین و…) خشنود است و از منهیات ناراضی.

در روایتی از حضرت امام باقر همین معنا را مییابیم: خدا سه چیز را در سه چیز دیگر پوشانده: خشنودی اش را در طاعتش قرار داده، پس هیچ طاعتی را کم مشمار، شاید رضایت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصیت پوشانده، پس معصیتی را ناچیز مشمار، شاید خشم او در آن معصیت باشد. سوم: اولیائش را در مردمان پنهان کرده، پس کسی را تحقیر مکن! شاید همو ولی خدا باشد. بحارالانوار، ج 75، ص 187، حدیث 27.

بنابراین وقتی به کار خوبی دست میزنید و نیت قربة الی الله میکنید، در مسیر رضای الهی قرار گرفته اید امإ؛ وقتی به کار ناشایستی دست مییازید، از این رضایت دور شده اید.


منبع فردا

 

 


free b2evolution skin
27
خرداد

آیا مى توان گفت فرشتگان و جنّیان هم در انتظار بسر مى برند؟


گرچه ما به روایاتى كه دلالت بر منتظر بودن تمامى جنّیان و فرشتگان بكند برخورد نكردیم اما اخبار و احادیث بسیارى بیانگر منتظر بودن گروهى از فرشتگان و اجنّه هستند.

1 - أبان بن تغلب مى گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«.. آن گاه كه او(حضرت قائم عج) پرچم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را به اهتزاز درآورد سیزده هزار و سیزده فرشته كه سالها منتظر ظهورش بوده أند به زیر پرچمش گرد مى آیند (و آماده نبرد مى شوند) همان فرشتگانى كه با نوح پیامبر در كشتى، با ابراهیم خلیل در آتش و با عیسى هنگام عروج به آسمان همراه بودند».(1)

2 - امام باقر(علیه السلام) مى فرمایند:

«فرشتگانى كه در جنگ بدر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) یارى دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند (منتظر ظهور حضرت اند) تا اینكه حضرت صاحب الامر را یارى رسانند و مقدارشان 5 هزار فرشته مى باشد».(2)

3 - محمد بن مسلم مى گوید:

«از امام صادق(علیه السلام) درباره ى میراث علم و اندازه ى آن پرسیدم، حضرت در پاسخ فرمود: خداوند دو شهر یكى در شرق زمین و دیگرى در غرب آن دارد، در آن دو شهر، گروهى سكونت دارند كه نه ابلیس را مى شناسند و نه از آفرینش او آگاهى دارند، هر چند مدت یك بار با آنان دیدار مى كنم، آنان درباره ى مسائل مورد نیاز و چگونگى دعا از ما مى پرسند و ما به آنان مى آموزیم، هم چنین آنان درباره ى زمان ظهور حضرت قائم مى پرسند… گروهى از آنان از روزى كه به انتظار حضرت قائم بوده اند هرگز سلاح خود را بر زمین نگذاشته اند و وضع آنان همین گونه بوده است، آنان از خداوند مى خواهند كه صاحب الامر را به آنان بنمایاند».(3)

4 - امام على(علیه السلام) مى فرمایند:

«… خداوند، حضرت مهدى(عج) را با فرشتگان جن و شیعیان مخلص یارى مى كند».(4)

با توجه به این روایات مى توان بیان داشت كه هم فرشتگان و هم برخى از جنّیان و هم موجودات ناشناخته دیگرى در انتظار و چشم به راه آمدن آن منجى عالم هستند.

آیا زمین و پرندگان و حیوانات هم در انتظار ظهور حضرت هستند؟

بر اساس روایات گوناگون زمین، پرندگان، حیوانات درّنده و ماهیان دریاها هم در انتظار آمدن و ظهور حضرت حجت هستند.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

«همه اهل آسمان و زمین، پرندگان، حیوانات درنده و ماهیان دریا از ظهور حضرت مهدى(عج) شاد و خرسند مى شوند».(5)

آرى زمین هم منتظر ظهور قائم(عج) است تا تمام بركاتش را بیرون بریزد.

أمیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:

«زمین بشاشت خود را به سبب عدل ظاهر كند و آسمان باران خود را ببارد و درخت میوه خود را افزون دهد و زمین گیاه خود را برآورد و براى اهل زمین خود را زینت كند و وحوش ایمن باشند تا اینكه در همه اطراف زمین مانند چارپایان چرا كنند. زمین گنج هاى خود را ظاهر كند، پس قایم(عج) به مردم بگوید: بخورید، گوارا باشد شما را به سبب آنچه در ایام گذشته كردید از عملها، پس مسلمانان اهل دین حق اند.» .(6)
پی نوشتها :

1-  صدوق، كمال الدین تمام النعمه ، ج 2، ص 672.

2-  حر عاملى، اثبات الهداه، قم ، ج 3، ص 549.

3-  حر عاملى، اثبات الهداه، ج 3، ص 523.

4-  حسینى، حصینى، الهدایه الكبرى ، 1406 هـ ق، ص 31.

5-  و. ك، یوسف بن یحیى مقدسى سلمى شافعى، عقد الدرر فى اخبار المنتظر، ص 149 و 84، عالم الفكر، قاهره ; ر ك، جلال الدین سیوطى، در المنثور، بیروت، دار الامر، ج 6، ص 50.

6-  محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 53، ص 85 - 86، ب 29، ح 86.

تبیان، موعود


free b2evolution skin
27
خرداد

چرا نماز را بايد به زبان عربي خواند؟


خاطره آقای محمد جواد شریعت با مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی  در رابطه با  راز عربی بودن نماز:سال یكهزار و سیصدو سی و دو شمسی بود من وعده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس
ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟
چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین كار را هم كردیم.
والدین كم كم از این موضوع آگاهی یافتند و به فكر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یكدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند
دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یكی از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و كافرمان خواند. این عمل او ما را در كارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یكی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فكر انداخت كه ما را
به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت. آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند، او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون
شوند .
درروز موعود ما راكه تقریباً پانزده نفربودیم،به محضرمبارك ایشان بردند، درهمان لحظه اول، چهره نورانی وخندان وی ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غیرازدیگران یافتیم
و دانستیم كه با شخصیتی استثنایی روبرو هستیم.
آقا در آغازدستورپذیرایی ازهمه مارا صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شماكه به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آن ها رفتند،به ما فرمود: بهتر است شما یكی یكی خودتان را معرفی كنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید، آنگاه به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش های علمی مطرح كرد و از درس هایی مانند جبر و
مثلثات و فیزیك و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید كه پاسخ اغلب آن ها از توانما بیرون بود.
هركس از عهده پاسخ برنمی آمد، با اظهار لطف وی وپاسخ درست پرسش روبرو می شد.پس
از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمود:والدین شما نگران شده اند كه شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من كسانی را می شناسم كه _ نعوذبالله_ اصلاً نماز نمی خوانند، شما
جوانان پاك اعتقادی هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت، من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ولی مشكلاتی پیش آمد كه نتوانستم.
اكنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما،در آن روزگار، نخستین مشكل من ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حلّ كرده اید. اكنون یكی از شما كه از دیگران مسلط تراست، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه كرده است.
یكی ازما به عادت دانش آموزان دستش رابالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد،
آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه مایك نفر است؛ زیرا من ازعهده پانزده جوان نیرومند برنمی آمدم.
بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه كردید؟
آن جوان گفت:طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان.
حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد.
درمورد«بسم» ترجمه«به نام»عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم(خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه كرد؛مثلاً اگراسم كسی «حسن»باشد،نمی توان به آن گفت
«زیبا».ترجمه «حسن»زیباست؛ اما اگربه آقای حسن بگوییم آقای زیبا،خوشش نمی آید.
كلمه الله اسم خاصی است كه مسلمانان برذات خداوند متعال اطلاق می كنند. نمی توان «الله» را ترجمه كرد، باید همان را به كار برد.
خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی كامل نیست؛زیرا «رحمن» یكی از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول دركلمه بخشنده نیست؛ «رحمن»یعنی خدای كه در این دنیا هم برمؤمن و هم بر كافر رحم می كند و همه را در كنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن اعطا می فرماید. در هرحال، ترجمه بخشنده برای«رحمن» درحد كمال ترجمه نیست.
خوب، رحیم را چطور ترجمه كرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگرمقصودتان از رحیم من بود _چون نام وی رحیم بود_ بدم نمی آمد«مهربان» ترجمه كنید؛ امّا چون رحیم كلمه ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده»ترجمه كرده بودید، راهی به دهی می برد؛زیرا رحیم یعنی خدای كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می كند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی كامل نیست و اشتباهاتی دارد. من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم، امّا به همین مشكلات برخوردم و از خواندن نمازفارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم موضوع خیلی پیچیده تر می شود.امّا من معتقدم شما اگرباز هم بر این امراصرار دارید، دست از نمازخواندن فارسی برندارید؛ زیرا خواندنش ازنخواندن نمازبه طوركلی بهتر است.در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شكست خورده از وی عذر خواهی كردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نمازبه عربی،نمازهای گذشته را اعاده كنیم.
ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هرطور دلتان می خواهد بخوانید.من فقط مشكلات این كار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و ازكار خود اظهار پشیمانی كردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مباركش
را بوسیدیم و در حالی كه ما را بدرقه می كرد، خداحافظی كردیم. بعد نمازهارااعاده كردیم و ازكار جاهلانه خود دستبرداشتیم.

23. ماهنامه پرسمان/ سال اول، ش 40،آذر 1380، ص 6و7










free b2evolution skin