13
اردیبهشت

مواظب باشیم!

هشدار امام خميني قدس سره به حوزه هاي علميه

امام خميني قدس سره در كتاب جهاد اكبر مي فرمايند :اگر شما درس بخوانيدممكن است عالم شويد  ولي بايد بدانيد كه  ميان مهذب وعالم  خيلي فاصلهاست ! هرچند اين مفاهيم  در قلب سياه غير مهذب انباشته شود  حجاب زياد ترمي گردد.در نفسي كه مهذب نشده علم حجاب ظلماني است علم نور است ولي در دلسياه  دامنه ظلمت وسياهي را گسترده تر مي سازد.
مواظب باشيد مبادا پنجاه سال با كد يمين وعرق جبين در حوزه ها جهنم كسبنماييدبه فكر باشيد در زمينه تذهيب وتزكيه نفس واصلاح اخلاق برنامه تنظيمكنيد خدا نكند انسان پيش از اينكه خود را بسازد جامعه به  او روي اوردودر ميان مردم نفوذ پيدا كندخود را مي بازد  تا ريش ,سفيد نشده كاري بكنيد.



free b2evolution skin
13
اردیبهشت

راهکارهای مناسب جهت کاهش تنش بین همسران


مقایسه نکنیم واز برشمردن خوبی های دیگران دربرابراو بپرهیزیم.این رفتار به رابطه میان همسران آسیب وارد می کند
افرادی که تنها ضعف همسر خویش رادر نظر میگیرند وازآن رابا قوت دیگران مقایسه می کنندهمواره روحی نآرام دارند.
زن وشوهرباید دربرابرکلمات تند خسنی که از همسر خود میشنوندصحنه نزاع رابه مجلس مزاح تبدیل کنند.
دراولین گام برای تحصیل روحیه ی رفاقت درزندگی مشترک پذیرش همسر است. آنهایی که همسرشان راآن گونه که هست می پذیرند نه آنچنان که <<می خواهند باشد>> به این مرحله ارزشمند دست می یابند.
کاملا روشن است که نافرمانی زن به شدت در ناسازگاری میان همسران تاثیر می گذارد.
یکی از زمینه های برای تولید سازگاری میان همسران سکوت مرد در هنگام تنش در روابط میان او وهمسر است.
یکی ازعوامل سازگاری رابطه ی جنسی سالم ومطلوب میان همسران است.این رابطه می تواند بصورت پیشگیری از تنش و ایجاد میلتاثیر گذار باشد وهم می تواند فروکاهنده ی تنش های موجود باشد ودر درمان آن موثر واقع شود.
در بسیاری ازموارد جلوه گری اختلاف ها واحساس فاصله میان همسران رامیتوان به رابطه ی جنسی آنها مربوط دانست وباحدس قوی ریشه مشکل راآنجا بررسی کرد.
درصورتی که زن مورد احترام قرار نگیرد روابط جنسی مختل می شود آزار رساندن به همسر راآغازمیکند رفتاری سلطه گرانه وپر مدعا به خود می گیرد واحساس ناامنی وبی لیاقتی می کند.
مدارا بیشترین تاثیررادر اصلاح یا دست کم کاستن ناسازگاری همسران دارد.
امام علی (ع):
مرد درهر حال باید با زن مدارا کند وهمدمی بااورا نیکو قرار دهدتا زندگی او راصفا وصمیمیت فرا گیرد.
کسی که مدارانمی کند نه تنها ازآن چه دلخواه اوست ودر زندگی وجود نداردمحروم است بلکه ازآن چه هست نمیتواند بهره بگیرد ولی کسی که مدارا می کند دست کم از این نیمه موجودبهره مند می شود.
ریشه یابی بسیاری از نزاع های خانوادگی این حقیقت راروشن می سازد که لجاجت وپافشاری بیش ازحدیکی از طرفین به پدید آمدن چنین   صحنه های تلخی می انجامد.
منظور از لجاجت این است که فرد پس از آشکار شدن حق باز هم بر سخن باطل یاعمل نادرست خود پای فشارد.
زن یاشوهر لجوج علاوه بر آن که منزلت خود رادر برابرهمسر وفرزندان از دست می دهد ارزش خویش را میان خویشان نیز به شدت کاهش می دهد.
روح حاکم بر خانواده ی<<همگرا>> صمیمیت یکدلی یکرنگی ورفاقت است.
همگرایی در زندگی مشترک میان همسران امری نسبی است وجنبه مطلق ندارد.به این معنا که هرگز نمیتوان انتظار داشت همسران در تمام موارد توافق داشته باشند بلکه منظور این است که آنها بتوانند در غالب موارد سیاستی هماهنگ در مواجهه با مسائل اتخاذ کنند.
وقتی یکی از زوجین شوخ طبع باشد میزان تضاد در آنان67درصد کمتر است.شوخی نفش مهمی در خانواده ی سالم بازی می کند.
جو غالب بر خانواده <<واگرا>> بیگانگی فاصله ی عاطفی ولجاجت است.
همه ی ویژگی های همسر را نباید تغییر داداین امر به مقاومت شدید ولجاجت همسر می انجامد و اعتماد به نفس اورازایل می کند تلاش همسران باید صرف تغییر خصوصیاتی شود که همچون عایقی از حصول تفاهم آنان جلوگیری می کند.
ابراز محبت مرد به همسر باعث می شود زن به زندگی خود امیدوارتر شود وبا انگیزه ای قوی کانون خانواده را برای زندگی مشترک گرم تر کند.
پیامبر اکرم (ص):
بهترین زنان شما زنی است که در میان خانواده ی خود عزیزو نفوذ ناپذیر باشد امادر برابر شوهرش خاضع وفروتن باشد.
پیامبر اکرم (ص) :
بهترین زنان شما زنی است که اگر خود یاهمسرش غضب کردبه همسرش بگوید:دست من دردست تو است خواب به چشمان من نمی رود تا این که از من راضی شوی.
اظهار ناخشنودی به همسری که به وظایف خود بی توجه است سبب می شود تااو به خود آید وبا چشیدن ثمره ی تلخ این بی توجهی مسیر خود را تغییر دهد وبه وظایف خود عمل کند.
برای در امان ماندن از آفت چشم وهم چشمی زن وشوهر باید به زندگی افراد پایین تر از خود چشم دوزند وبه دیدار آنها بروند.این رفتار علاوه بر پیشگیری از چشم وهم چشمی روحیه والای شکر ورضایت از زندگی را در میان آنان ایجاد وتقویت می کند.
از دیدگاه اسلام زن باید بهترین لباس خود رابرای همسرش بپوشد این اقدام ضمن آنکه باعث جذب هر چه بیشتر مرد به همسر خود میشود واو را به وی علاقمند میسازد زمینه ای فراهم می آورد که مرد چشم به زنان دیگر وآراستگی آنان ندوزد.
یکی از مصداق های حسادت که روابط همسران را به ناسازگاری می کشاند حسادت به تحصیل وارتقا به مقامات عالی وپیشرفت همسر است.
والسلام
کاری از کلاس شهید بهشتی

با تشکر از خانم دهقان مسئول فرهنگی کلاس

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> ayout v:ext="edit">


free b2evolution skin
13
اردیبهشت

برگزیده ای ازکتاب یادگاران(کتاب متوسلیان) نوشته زهرا رجبی متین

 


حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله (ص)
تولد: 15 فروردین 1332در تهران
شهادت :14تیر 1361 در جنوب لبنان
بچه بود که انقلاب را دید ،نوجوانیش را در آن گذراند، شاگردی پدر را کرد، عاشق کارهای فنی بود. وقتی مطهری را شناخت دلش می خواست برود سراغ طلبگی که نرفت ،دانشگاه علم و صنعت دو سال برق خواند،آن قدر تودار بود که خانواده اش نمی دانستند دانشجو است حتی وقتی خبر دستگیریش را شنیدند باورشان نمی شد ،دوستاش جسارتش را در کوچه و خیابان دیده بودند ولی در خانه داداش احمد مهربان و سخاوتمند بود.
حبس کشید ، رنج دید ، آن قدر که توانست پشت و پناه آدم ها باشد ، جنگیدن برایش درس بود . می آموخت و آموزش می داد و تربیت می کرد، به همان راحتی که توبیخ و تنبیه می کرد گریه می کرد وحلالیت می طلبید.
یکی از دوستانش می گفت : دور هم نشسته بودیم واز سال 42 می گفتیم. حرف 15 خرداد که شد احمد ناراحت شد و گفت:«اون روز ها ده سالم بیشتر نبود از سیاست هم سر در نمی آوردم ولی وقتی دیدم مردم را توی خیابان می کشتن فهمیدم که دیگه بچه نیستم باید کاری کنم »
سالهای انقلاب بود خبر آوردند دستگیر شده،با دو نفر دیگه اعلامیه پخش می کردند.آن دو تا زن و بچه داشتند احمد همه چیز را گردن گرفته بود تا آن دو را آزاد کنند.
مادر رفته بود ملاقات .دیده بود ضعیف شده کبودی دستاش را هم دیده بود . مادر گفت : احمد جان !دستهات چی شده . با اصرار مادر جواب می ده جای دستبنده .می بندن دو طرف تخت شلاقم می زنن.تقلا می کنم که طاقت بیارم . احمد ساکت می شه ،بعد می گه :«نگران نباش خوب می شه .»
خوش اخلاق بود وجدی.توی پادگان بانه دور از شهر بدون آذوقه و مهمات دستور داشتیم بمانیم . شبها در سنگر بچه ها با هم شوخی می کردند،جشن پتو می گرفتند . حاج احمد یک گوشه می نشست می رفت توی فکر .شوخی ها که خیلی زیاد می شد یه داد می زد ،هر کس یه گوشه می رفت .بعضی وقتها خودش هم یک چیزی می گفت و با بقیه می خندید.
پیشنهاد کرده بود وقت های بیکاری بحث های اعتقادی کنیم .توی یک اتاق دور هم می نشستیم خودش شروع می کرد می گفت : اصلا ببینم خدا وجود داره یا نه ؟ من که قبول ندارم اگه شما قبول دارید برام اثبات کنید . هر کس یک دلیل می آوردتا سه چهار ساعت مثل یک ماتریالیست واقعی دفاع می کرد .یک بار یکی از بچه ها وسط بحث کم آورد .نزدیک بود با حاجی دست به یقه بشه.حاجی گفت :«مگه شما مسلمونها توی قرآن نخوندید که جدال باید احسن باشه؟»
برای انجام کارهای سنگر توی مریوان اولین نفر اسم خودش را می نوشت . هر کجا بود ،هر قدر هم کار داشت ،وقتی نوبتش می شد خودش رابه مریوان می رساند.
اسیر گرفته بودیم .حاج احمد آمد طرف بچه ها ،پرسید :«چی شده » یک نفر اومد جلو گفت :«هر چی بهش گفتیم مرگ بر صدام بگه، نگفت ، به امام توهین کرد من هم زدم توی صورتش .» حاجی یک سیلی خواباند زیر گوشش.گفت :«کجای اسلام داریم که می تونید اسیر را بزنید؟اگه به امام توهین کرد یه بحث دیگه ست ،تو حق نداشتی بزنیش.»
آخرین نفری که از عملیات بر می گشت خودش بود .یک کلاهخود سرش بود افتاد ته دره . حالا آن طرف دموکرات ها بودند و آتششان هم سنگین . رفت تا کلاهخود را بر نداشت ، بر نگشت .گفتیم : « اگه شهید می شدی ….» گفت :« این     بیت المال بود.»
خرما تعارف کرد . گفتم :«مرسی» گفت :« چی گفتی » گفتم :«مرسی » ظرف خرما را دست یکی دیگر داد و گفت :«بخیز » هفت هشت متر سینه خیز برد .گفت :«آخرین دفعه ت باشه که این کلمه را می گی .»
زخمی شده بود .پایش را گچ گرفتند.توی بیمارستان که بود بچه ها لباسهایش را شستند .بهتر که شد بلند شد، رفت لباسهای آنها را بشوید.گفتم :«برادر احمد !پاتون را تازه گچ گرفتن اگه گچ خیس بشه پاتون عفونت می کنه.» گفت :«هیچی نمی شه » نصف روز توی حمام بود تا لباسها را شست. وقتی بیرون آمد گفتم :«حتما گچ نم برداشته باید عوضش کنیم» اما یک قطره آب هم روی گچ نریخته بود . می گفت :«مال بیت المال بود مواظب بودم خیس نشه .»
شایعه کرده بودند احمد منافق است وقتی بهش می گفتی ، می خندید .از دفتر امام خواستنش .نگران بود می گفت ،توی این اوضاع کردستان چه طوری ول کنم و برم ؟بالاخره رفت . وقتی برگشت از خوشحالی روی پا بند نبود .گفتیم:« تعریف کن، چی شده؟» گفت :« باورم نمی شد برم خدمت امام». امام پرسیدند:« احمد! به شما می گویند منافق هستی؟»گفتم : « بله ، این حرف ها را می زنن.» سرم را پایین انداختم .امام گفتند :« برگرد همان جا که بودی محکم بایست .»راه می رفت و می گفت : «از امام تأییدیه گرفتم .»
پسرک جوان در حال نگهبانی بود ،از سرما کلافه شده بود ماشین تویوتا ایستاد .احمد پیاده شد ،شروع به سرزنش نگهبان کرد.این چه وضعیه ،مثلا نگهبانی؟ یکی باید مواظب خودت باشه . تفنگ پسر را گرفت وگفت :چرا تفنگت را تمیز نکردی ؟ تفنگه یا لوله بخاری ؟ پسر تفنگ را پس گرفت و مثل بچه ها زد زیر گریه.گفت «:تو چطور جرأت می کنی به من امر و نهی کنی .می دونی من کی ام ؟من نیروی برادر احمدم .اگه بفهمه حسابت را می رسه .»بعد رویش را برگرداند و گفت :«اصلا اگه خودت بودی می تونستی توی این سرما نگهبانی بدی .» احمد شانه های پسر را گرفت ومحکم بغلش کرد . بی صدا اشک   می ریخت  وگفت :«تو را به خدا من را ببخش .» بعد از افتادن کلاهخود پسرک احمد را شناخت و سرش را گذاشت روی شانه اش و حسابی گریه کرد.
حاج احمد اشک می ریخت و تعریف می کرد که ؛ مهمات برای عملیات کم بود .از سنگر بیرون رفتم و وضو گرفتم . پیرمردی  آمد کنارم ایستاد . لباس بسیجی تنش بود .فکر می کردم قبلا دیدمش ولی هر چی فکر کردم یادم نیامد.پیرمرد به من گفت:«تا ائمه را دارید غم نداشته باش ،توی این عملیات پیروز می شوید،عملیات بعدی هم اسمش بیت المقدسه .بعد هم تو می ری لبنان دیگه هم بر می گردی. »
در عملیات آزادی خرمشهر غروب بین بچه ها آمد .پایش مجروح بود. روی صندلی نشست و گفت :چراغ ها را خاموش کنید .آرام نشست و گفت :«برادرها! امشب  شب عاشورا است ،هر کس می خواد بره ، بره، من پای برگه همه را امضا می کنم اصلابه دژبانی می گم جلوی هیچ کس را نگیره ، برید.»  فردا صبح یک نفر هم نرفته بود .
خرمشهر که آزاد شد رفت تهران .وقتی رسید سر قبر جهان آرا نشست و سیر گریه کرد تا بیهوش شد.
وقتی مأموریت  لبنان پیش آمد گفتیم :بگذارید ما به جای شما برویم . اصلا توجهی نکرد و برای آخرین بار نگاهی عمیق و گیرا به ما انداخت و گفت :«دلتون با خدا باشه ، بهش توکل کنید،هر چی مشیت خدا باشه همان می شه، خداحافظ .»
بله ،حاج احمد متوسلیان، سرداری که نه در خاک ایران خفته و نه در خاک عراق ناپدید شده است، حتی کسی ندیده که شهید شده باشد ، سرداری که اسرائیلی ها از ما ربودند.
زبان حال شهیدان ما تمام این است          که در دم شهادت ما حجله گاه سنگر بود  
نبود گر چه در آن بزم ، زینتی ما را                 برای قامت ما خاک و خون چه زیور بود
نبود بر سر بالین ما اگر مادر                            جناب فاطمه آن دم به جای مادر بود
قدم چو رنجه بفرمود مهدی زهرا                          نثار مقدم او قطعه قطعه پیکر بود
ز قبل رفتن ما صاحب الزمان آمد                      نشان آمدنش بوی مشک و عنبر بود
بگوی با همه مردم ز قول ما «محزون»                    که شادمانی ما از بیان فراتر بود

کاری ازاکرم مرادی       کلاس امام خمینی (ره )             


free b2evolution skin
12
اردیبهشت

بزرگداشت مقام معلم

به مناسبت بزگداشت روز معلم ویاد بود استاد شهید مطهری امروز در مدرسه علمیه حضرت زینب(سلام ا.. ) مراسمی برگزار گردید در این مراسم گروه نمایش نامه کلاس آیت ا. قاضی نمایش طنز وآموزشی خود را اجرا وبعد از نمایش سرکار خانم خاتم الحسینی در باره برنامه سخنانی را ایراد نمودند البته مدیریت محترم حوزه نیز به جهت ضرورت مسائل مربوط به طلاب نکات مهم تربیتی ومعرفتی را بعد از صحبت معاون فرهنگی بیان نمودند.

اما جالب ترین قسمت برنامه این بود که از تمامی اساتید وکادر دفتری دعوت نمودند تا پیرامون این روز خاص صحبت هایی را داشته باشند ناگفته نماند که در ابتدا با انتخاب شماره ای اساتید سوال مورد نظر خود را انتخاب وبعد از آن پاسخگو بودند در بین سوالات از یکی از اساتید درخواست شد که خاطره ای از حوزه وطلاب بیان نمایند ایشان با بیان خاطره متذکر شدند که در این مسیر انتخاب شده ام وتمام کوشش خود را دارم که در مسیر باقی بمانم بقیه اساتید وکادر هم یک به یک خاطراتی  را بیان نمودند واز شرایط خاص حوزه وحضور در حوزه نکته هایی را ایراد نمودند.


free b2evolution skin
12
اردیبهشت

بهترین ها


free b2evolution skin
12
اردیبهشت

غلبه بر نفس


کسی که غلبه برنفس کند، قهرا بر شیطان غالب شده است، جهتش هم این است که شیطان برای اغوای انسان از طریق نفس اماره اش وارد می شود؛ یعنی ابزار عمل شیطان، نفس اماره است.شیطان گفته قسم به عزت تو، من همه را اغوا می کنم ( فبعزتک لاغوینهم اجمعین) مگر بندگان مخلص را ( الا عبادک منهم المخلصین ).مخلص (با فتحه) یعنی خدا آنها را برای خود خالص گردانیده، تخلیص شده از جانب پروردگار. مخلص ( با کسره) آن است که خودش، خودش را خالص کند. انسان از مخلص به مخلص (با فتحه) می رسد.


free b2evolution skin
12
اردیبهشت

شرح احوال حضرت آيت الله استاد محمد شجاعي

علم بسان فرشته است ـ فرشته اي فرود آمده از بالاترين آسمان. مي‌گردد تا يافتن منزلي. فرشته در خاكدان منزل نمي‌كند، فرشته پشت شيشة غبار گرفتة خانه‌هاي متروك نمي‌نشيند. فرشتة‌ سپيدبال آشيانه‌اي مي‌خواهد در خور ظرافت طبعش و منزلي در شان پاكي و قداستش.
منزل فرشته علم دلي است كه پيش از آن كه از روزن آن آفتاب دانستن فرو ريزد، باران تزكيه بر سقفش مي‌بارد. و اين گونه است كه دل و جان عالمان مهبط فرشتگان و جايگاه نزول زلالترين باران‌هاي فيض الهي است:

خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار ديو چون بيرون رود فرشته در آيد

زندگي مردان خدا و عالماني كه فرشتگان علم و تقوا در قلب آنها منزل كرده‌اند فصل درس آموزي است كه جويندگان وصال، برگ برگ آن را مشتاقانه مي‌خوانند و از واژه واژه‌اش اندرز مي‌گيرند و از جمله جمله‌اش چراغ راه بر مي‌افروزند.
عالمي كه اينك چراغ زندگاني پربارش را به نظاره مي‌نشينيم نيز از ان دسته مردان خداست. مرداني كه با تمام دليري در طي طريق الي الله، خاضعانه راه خاموشي گرفته‌اند و آنگاه كه از حيات طيبة ايشان مي‌پرسي كلامي بر نمي‌آورند و دمي نمي‌كشند. اين استاد فرزانه بارها مورد چنين تقاضايي قرار گرفته بودند و همواره مي‌فرمودند: من بارها گفته‌ام كه زندگي من خلاصه در اين سه جمله است كه: نادان به دنيا آمدم، نادان بزرگ شدم و نادان هستم.
آري، غايت دانستن در نزد مردان خدا به بيكرانه‌تر از محيط فهم زمينيان است و ريسماني است كه رشته در آسمان دارد. اما در يك عصر دل‌انگيز تابستان، در سال 1383 هنگاميكه توفيق زيارتشان نايب گرديد، آنگاه كه اصرار مشتاق محبي را ديدند، شايد تنها به حكم شاد كردن دل مؤمني بود كه لب به كلام گشودند، و صد البته كه ناگفتني‌هاي فراوان از كمالات و آفاق شريفة خود را همچنان در محاق سكوت نگاه داشتند و آنچه از گفتني‌ها بازگو كردند، بازيرسبيل پرهيز از خودنمايي و بيشتر در شرح فضايل اساتيدشان بود تا بيان شرح حال خود.

ادامه مطلب


free b2evolution skin