6
خرداد

خصايص حضرت حجّت (ع )

محمّد بن مسلم ثقفي گويد:

محضر مبارك حضرت باقرالعلوم ( عليه السلام ) رفتم، تا درباره قائم آل محمّد عجّل اللّه تعال فرجه الشّريف سؤالي نمايم، هنگامي كه خدمت حضرت رسيدم، پيش از آن كه سخني بگويم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اي محمّد بن مسلم! قائم آل محمّد (عجّ) داراي پنج امتياز از پيامبران الهي مي باشد كه آن حضرت در اين پنج امتياز و خصوصيّت با آن پيامبران شبيه است:

شبيه حضرت يونس ( عليه السلام ) مي باشد، از اين جهت كه او پس از سال ها غيبت در شكم ماهي، هنگام ظهور و خروجش جواني شاداب و نيرومند بود.

شبيه حضرت يوسف ( عليه السلام ) است، از جهت اين كه از ديد و از چشمِ غريب و آشنا مخفي و پنهان بود، به طوري كه حتّي برادرانش هم او را نمي شناختند.

شبيه حضرت موسي ( عليه السلام ) است، چون مرتّب طاغوتيان از ظهورش وحشت داشتند و ولادتش مخفي انجام گرفت.

و نيز غيبتي طولاني داشت و دوستان و پيروانش صدمات وسختي هاي بسياري را - در زمان غيبت حضرت موسي بن عمران - متحمّل شدند؛ و مرتّب در انتظار ظهورش چشم به راه بودند تا آن كه خداوند متعال او را ظاهر گردانيد و بر دشمنش پيروز آمد و مؤمنين در آسايش قرار گرفتند.

شبيه حضرت عيسي ( عليه السلام ) است، همچنان كه امتّش درباره او اختلاف كردند و عدّه اي گفتند: اصلاً عيسي متولّد نشده، گروهي ادّعا كردند كه تولّد يافته، ولي مرده است؛ بعضي هم گفتند: او را به دار آويختند و كشته اند و برخي هم بر واقعيّت و حقيقت امر آگاه و پابرجا ماندند.

و نيز شبيه جدّش رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مي باشد، از اين جهت كه با شمشير خروج و قيام مي نمايد و دشمنان خدا و رسولش را به قتل مي رساند، همچنين ستمگران و تجاوزگران را سركوب و نابود مي نمايد.

پس او مانند جدّش با نصرت هاي الهي بر همگان مسلّط و پيروز خواهد شد؛ و هيچ پرچمي از او بدون پيروزي باز نمي گردد.

سپس امام باقر ( عليه السلام ) افزود: بعضي از نشانه هاي ظهور آن حضرت عبارتند از: خروج سفياني از شام، صيجه آسماني در ماه مبارك رمضان خواندن نام مبارك آن حضرت با نام پدر بزرگوارش.

( - اكمال الدّين: ص 327، ح 7، غيبة شيخ طوسي: ص 261، إلام الوري : ج 2، ص 233، و ينابيع المودّة: ج 3، ص 311 با تفصيلي بيشتر به نقل از امام صادق ( عليه السلام ) آورده است. )




محمّد بن مسلم ثقفي گويد:

محضر مبارك حضرت باقرالعلوم ( عليه السلام ) رفتم، تا درباره قائم آل محمّد عجّل اللّه تعال فرجه الشّريف سؤالي نمايم، هنگامي كه خدمت حضرت رسيدم، پيش از آن كه سخني بگويم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اي محمّد بن مسلم! قائم آل محمّد (عجّ) داراي پنج امتياز از پيامبران الهي مي باشد كه آن حضرت در اين پنج امتياز و خصوصيّت با آن پيامبران شبيه است:

شبيه حضرت يونس ( عليه السلام ) مي باشد، از اين جهت كه او پس از سال ها غيبت در شكم ماهي، هنگام ظهور و خروجش جواني شاداب و نيرومند بود.

شبيه حضرت يوسف ( عليه السلام ) است، از جهت اين كه از ديد و از چشمِ غريب و آشنا مخفي و پنهان بود، به طوري كه حتّي برادرانش هم او را نمي شناختند.

شبيه حضرت موسي ( عليه السلام ) است، چون مرتّب طاغوتيان از ظهورش وحشت داشتند و ولادتش مخفي انجام گرفت.

و نيز غيبتي طولاني داشت و دوستان و پيروانش صدمات وسختي هاي بسياري را - در زمان غيبت حضرت موسي بن عمران - متحمّل شدند؛ و مرتّب در انتظار ظهورش چشم به راه بودند تا آن كه خداوند متعال او را ظاهر گردانيد و بر دشمنش پيروز آمد و مؤمنين در آسايش قرار گرفتند.

شبيه حضرت عيسي ( عليه السلام ) است، همچنان كه امتّش درباره او اختلاف كردند و عدّه اي گفتند: اصلاً عيسي متولّد نشده، گروهي ادّعا كردند كه تولّد يافته، ولي مرده است؛ بعضي هم گفتند: او را به دار آويختند و كشته اند و برخي هم بر واقعيّت و حقيقت امر آگاه و پابرجا ماندند.

و نيز شبيه جدّش رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مي باشد، از اين جهت كه با شمشير خروج و قيام مي نمايد و دشمنان خدا و رسولش را به قتل مي رساند، همچنين ستمگران و تجاوزگران را سركوب و نابود مي نمايد.

پس او مانند جدّش با نصرت هاي الهي بر همگان مسلّط و پيروز خواهد شد؛ و هيچ پرچمي از او بدون پيروزي باز نمي گردد.

سپس امام باقر ( عليه السلام ) افزود: بعضي از نشانه هاي ظهور آن حضرت عبارتند از: خروج سفياني از شام، صيجه آسماني در ماه مبارك رمضان خواندن نام مبارك آن حضرت با نام پدر بزرگوارش.

( - اكمال الدّين: ص 327، ح 7، غيبة شيخ طوسي: ص 261، إلام الوري : ج 2، ص 233، و ينابيع المودّة: ج 3، ص 311 با تفصيلي بيشتر به نقل از امام صادق ( عليه السلام ) آورده است. )


free b2evolution skin
6
خرداد

موضوع فرعي: جريان ولادت امام مهدي (ع)

نام مركز پاسخ دهنده: تبيان                                  
موضوع اصلي: اسلام                                  
سوال:
نحوة ولادت حضرت مهدي (عج) در روايات اسلامي چگونه است؟
جواب:
گزارش و تفصيلات ولادت سراسر بركت امام ، در كتب معتبر و اخبار، مشروحاً بيان شده است؛ از جملة اين اخبار روايتي است كه در ينابيع الموده، ص449 و 451 فاضل قندوزي كه از علماي اهل سنّت است و شيخ طوسي در كتاب غيبت و شيوخ ديگر روايت كردهاند و صدوق در كتاب كمال الدين به سند صحيح و معتبر ازجناب موسي بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسي بن جعفر (ع) از حضرت حكيمه خاتون دختر والامقام  امام محمد تقي(ع) كه از بانوان با عظمت و شخصيّت و فضيلت خاندان رسالت است، حديث كرده است.حكيمه فرمود: امام حسن عسكري(ع) فرستاد(فردي را) نزد من كه عمه! امشب در نزد ما افطار كن كه شب نيمة شعبان است و خداوند حجت را در اين شب ظاهر فرمايد و او حجت خدا در زمين است. من عرض كردم : مادرش كيست؟
فرمود: نرجسگفتم: فدايت شوم به خدا سوگند در او اثري نيست. فرمود: همين است كه براي تو ميگويم.حكيمه گفت: پس آمدم چون سلام كردم و نشستم نرجس خواست پاي افزارم را بيرون آورد، گفت: اي سيدة من و سيدة خاندان من، چگونه شب كردي؟گفتم: بلكه تو سيده من و سيده خاندان مني.گفت: اي عمه اين چه سخن است؟!گفتم: اي دخترم، خدا امشب به تو پسري كرامت فرمايد كه در دنيا و آخرت آقا است؛ پس او خجلت كشيد و حيا كرد، وقتي از نماز عشا  فارغ شدم افطار كردم  و در بستر خوابيدم چون نيمه شب رسيد برخاستم براي نماز شب، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم براي تعقيب و سپس خوابيدم و هراسان بيدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابيد.
حكيمه فرمود: براي فحص از صبح بيرون آمدم فجر اوّل ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شك افتادم، امام فرياد زد، عمه شتاب مكن كه مطلب نزديك گرديده. گفت: نشستم و سوره الم سجده و يس خواندم كه ناگاه نرجس هراسناك بيدار شد، من به بالينش شتافتم و گفتم:«بسم الله عليك» آيا چيزي احساس ميكني؟
گفت: بله اي عمه.
گفتم: آسوده خاطر باش همان است كه به تو گفتم. حكيمه گفت: پس مرا سستي و از خود بي خودي فرا گرفت و او نيز چنين شد، وقتي به حس آقايم بيدار شدم، جامه را از روي نرجس به يك سوز دم و آقاي خود را ديدم كه در حال سجده است و مواضع  سجودش را بر زمين گذارده، او را در بر گرفتم ديدم نظيف و پاكيزه است حضرت امام حسن عسكري به من صيحه زد: اي عمه پسرم را به نزد من بياور.
او را نزد امام بردم، امام دستهايش را زير دو ران و پشت او گذارد و پاهايش را در سينه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش كشيد.پس فرمود: سخن بگو اي پسرم.
فرمود:«اَشْهَدُ أَنَّ لا اِلهَ اِلَّاالله وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»
سپس بر امير المؤمنين و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سكوت فرمود.امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام كند و به نزد من آور؛ پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام كرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم. فرمود: اي عمه روز هفتم كه شد نزد ما بيا. حكيمه فرمود: بامدادان رفتم كه به امام سلام عرض كنم، پرده را بالا زدم تا از آقاي خود تفقد كنم او را نديدم گفتم: فدايت شوم چه شد آقاي من؟  فرمود: اي عمه او را به آن كس سپردم كه مادر موسي او را به او سپرد.
حكيمه گفت: روز هفتم كه شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام كردم و نشستم. امام فرمود: پسرم را به نزد من بياور، پس من آقايم را در حاليكه در پارچهاي بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار كرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنكه شير و عسل به او ميدهد سپس فرمود: سخن بگو:
گفت: اشهد ان لا اله الاالله و صلوات بر محمد و اميرالمؤمنين و امامان تا پدرش ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ فرستاد و اين آيه را تلاوت كرد:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةَ وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»
موسي بن محمد بن قاسم، راوي حديث گفت: اين سرگذشت را از عقيد خادم پرسيدم گفت: حكيمه راست فرموده است. (منتخب الاثر نگارنده، ص321 تا 341)
و در حديث ديگر شيخ ثقه جليل فضل بن شاذان كه پس از ولادت حضرت ولي عصر و پيش از وفات امام حسن عسكري(ع) (بين 255 تا 260) وفات كرده، در كتاب غيبت خود از حضرت امام حسن عسكري(ع) به واسطه محمد بن علي بن حمزة بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن امير المؤمنين(ع) روايت كرده است كه فرمود: متولد شد وليّ خدا و حجت خدا بر بندگان خدا و جانشين من بعد از من، ختنه كرده شده، در شب نيمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستين كسي كه  او را شست، رضوان خازن بهشت بود كه با جمعي از ملائكه مقربين او را به آب كوثر و سلسبيل غسل دادند. (منتخبýالاثر ص 320)
و در احاديث ديگر روايت است كه وقتي امام عصر متولد شد، حضرت امام حسن عسكري(ع) دستور فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بين فقراي بني هاشم تقسيم كنند و سيصد گوسفند عقيقه نمايند.


free b2evolution skin
6
خرداد

موضوع فرعي: موهبت عمر طولاني از جانب خداوند

نام مركز پاسخ دهنده: تبيان

موضوع اصلي: امام زمان (ع) و عمر طولاني

سوال:
آيا عمر طولاني خاص امام زمان((عليه السلام)) است يا خداوند به افراد ديگر هم اينرا عطا كرده است؟
جواب:
از افرادي كه خداوندعمر طولاني به آنها موهبت كرده مي توان پيامبر بزرگي مانند حضرت نوع((عليه السلام)) را نام برد كه چنانكه از احاديث استفاده مي شود وي 2500 سال عمر كرده است و نيز حضرت خضر از افرادي است كه عمر طولاني كرده و اكنون نيز زنده است چون ايشان همزمان با حضرت موسي بن عمران بوده در حال حاضر زنده مي باشد; و نيز حضرت ادريس((عليه السلام)).(بخش پاسخ به سؤالات )


free b2evolution skin
6
خرداد

آخرالزمان و نشانه‌هاي ظهور

اگر آينده را با گذشته‌اي كه از زمان حضرت آدم(ع) آغاز شده مقايسه كنيم، آينده زمانش طولاني‌تر مي‌شود. در روايات ما عمر دنيا به صدبخش تقسيم شده كه بيست درصد آن، از آن دشمنان اهل بيت(ع) است و بقيه‌اش به اهل بيت(ع) اختصاص دارد.
سخنراني حجت الاسلام علي اكبر مهدي پور
اشاره:
از آذر 1384 مؤسسة فرهنگي موعود اقدام به برگزاري سلسلة نشست‌هاي ماهانه فرهنگ مهدوي با حضور صاحب نظران حوزة مهدويت، در پنجشنبة آخر هر ماه نمود كه با اين اقدام با استقبال قابل توجه علاقه‌مندان مباحث مهدوي روبرو شد، تا آنجا كه لوح‌هاي فشرده اين سلسله نشست‌ها بارها تكثير و عرضه شد.
هدف از برگزاري اين سلسلة نشست‌ها ارائة مباحث مهم و كليدي حوزه مهدويت از زبان اساتيد فن و صاحب‌نظران اين حوزة در قالبي جديد و به روز بوده است كه اميدواريم در اين زمينه موفق شده باشيم.
با توجه به درخواست تعداد زيادي از خوانندگان مجله، از اين پس تلاش خواهيم كرد كه متن بازنويسي شده نشست‌هاي ياد شده را در شماره‌هاي مختلف مجله عرضه كنيم تا عزيزاني كه مايل به پي‌گيري مباحث اين نشست‌ها هستند، با سهولت بيشتري به اين مطالب دسترسي پيدا كنند.
آنچه در پي خواهد آمد سخنراني حجت‌الاسلام و المسلمين علي اكبر مهدي‌پور است كه در سومين جلسه از سلسله‌نشست‌هاي ماهانة فرهنگ مهدوي ارائه شده است. اميد كه مورد قبول شما واقع شود.
«آخرالزمان» واژه‌اي است با سابقة طولاني كه قدمت آن به روز ولادت پيامبر اكرم(ص) مي‌رسد. ايشان در روايتي فرمودند:
من و رستاخيز مانند دو انگشت دست با يكديگر مقارن هستيم.
به همين جهت است كه از آن حضرت، به «پيامبر آخرالزمان» تعبير مي‌كنند.
اگر آينده را با گذشته‌اي كه از زمان حضرت آدم(ع) آغاز شده مقايسه كنيم، آينده زمانش طولاني‌تر مي‌شود. در روايات ما عمر دنيا به صدبخش تقسيم شده كه بيست درصد آن، از آن دشمنان اهل بيت(ع) است و بقيه‌اش به اهل بيت(ع) اختصاص دارد.
مدت حكومت حضرت مهدي(ع) پس از ظهور سيصد و نه سال خواهد بود. البته در روايات اهل سنت تعبير هفت سال و نه سال آمده و در منابع ما هم هر جا چنين ارقامي گفته شده، از آنها نقل كرده‌اند. بعد از پايان يافتن حكومت حق ايشان، رجعت اتفاق مي‌افتد. اول امام حسين(ع) رجعت مي‌كنند. پس از پنجاه‌هزار سال حكومت ايشان، حضرت علي(ع) مي‌آيند و چهل و چهار هزار سال حكومت مي‌كنند و پس از ايشان هم ائمه(ع) به ترتيب بازمي‌گردند تا نوبت به بازگشت حضرت بقية‌الله(ع) مي‌رسد و ايشان آخرين كسي هستند كه در دوران رجعت از دنيا مي‌رود. چهل روز پس از وفات ايشان رستاخيز مي‌شود. با اين ترتيب آخرالزمان شامل محدودة زماني وسيعي مي‌شود كه همة روايات مربوط به نشانه‌هاي ظهور را در برمي‌گيرد.
آخرالزمان را مي‌توان به سه مقطع زماني تقسيم كرد:
1. از روز تولد رسول اكرم(ص) تا ظهور حضرت بقيةالله(ع)؛
2. از ظهور حضرت مهدي(ع) تا پايان حكومت حق آن بزرگوار كه سي‌صد و نه سال است؛
3. از آغاز رجعت تا پايان دنيا.
موضوع بحث امروز ما مقطع اول است و به دو مقطع ديگر كاري نداريم.
هرچند دربارة جزئيات آخرالزمان، آينده‌پژوهي، آينده‌نگري و آينده‌انديشي در ميان انديشمندان جهان اختلافات فراواني مشاهده مي‌شود ليكن در حالت كلي همة اديان و به ويژه دين مبين اسلام گفته شده كه آينده‌اي روشن در انتظار ماست. البته پيش از آمدن اين آيندة روشن، مجموعه‌اي حوادث جانسوز و دردناك وجود خواهد داشت و آن‌قدر تاريكي‌ها گسترش مي‌يابد كه تمام تاريكي نمود پيدا كند. در اين شرايط آقا بقيةالله(ع) به ناگاه ظهور مي‌كنند و همة مشكلات را از بين مي‌برند و تمام آن تاريكي‌ها را به نور مبدل مي‌سازند.
در منابع، نشانه‌هاي فراواني براي آخرالزمان بيان شده است. قديمي‌ترين منبعي كه به اين موضوع پرداخته و الآن در اختيار ما وجود دارد كتاب الفتن نعيم بن حماد مروزي (اوايل قرن سوم) است. لازم به يادآوري است كه پيش از اين اثر، كتاب‌هاي زيادي در اين زمينه نوشته شده‌اند ليكن غالباً در كشاكش زمان از بين رفته‌اند.
مؤلف اين كتاب يكي از شخصيت‌هاي برجستة اهل سنت است كه در اين مجموعه، دوهزار و چهار حديث نقل كرده و در هر كدام از اين احاديث يك يا چند عنوان از نشانه‌هاي ظهور بيان شده است. به عبارت ديگر هزاران عنوان نشانه و توصيف براي ويژگي‌هاي آخرالزمان، در دسترس داريم.
كتاب ارزشمند نوائب الدهورفي علائم الظهور، تأليف مرحوم آيت‌الله ميرجهاني هم كه در زمان ما نوشته شده است متن پانصد و پنج حديث كامل را در خود گنجانده است. و بالاخره در كتاب معجم الفتن و الملاحم آيت‌الله سيد محمود دهسرخي ضمن چهار جلد، هزارو هشت سطر مدخل را آورده‌اند.
در ميان اين چند هزار نشانة ظهور، تنها پنج نشانه‌اند كه حتمي هستند و قطعاً اتفاق خواهند افتاد و بقيه ممكن است اتفاق بيفتد و ممكن است اتفاق نيفتد. اين پنج نشانة حتمي همگي در آستانة ظهور حضرت بقيةالله(ع) اتفاق مي‌افتند و با وقوع هر كدام از آنها به طور طبيعي دل‌هاي بيشتري مجذوب و شيفتة ايشان مي‌شود.
نكتة مهمي كه لازم است در اينجا بيان كنم اين مطلب است كه بنابر اعتقاد قطعي و مسلم ما، احدي حق ندارد زماني براي ظهور مشخص كند. ائمة هدي(ع) نه تنها خود هيچ زماني را براي ظهور مشخص نكرده‌اند بلكه حتي به ما هم اجازة تحقيق و تفحص و صحبت از اين موضوع را نداده‌اند.
بسياري از بزرگان عقيده دارند، وقت ظهور تنها نزد خداوند مشخص است و چون در لوح محفوظ نيامده، فرشتگان و اولياي الهي نمي‌توانند از آن باخبر شوند؛ و لذا آنچه بعضي از افراد ادعا مي‌كنند تنها ادعايي دروغين است و نه بيشتر. در اصول كافي احاديث فراواني داريم كه فرموده‌اند از تكذيب كساني كه براي ظهور زمان تعيين مي‌كنند هرگز بيمناك نباشيد!1 به عبارت ديگر هر چقدر هم اين آدم بزرگ باشد تفاوتي نمي‌كند.
اگر ادعا كنيم تا كنون بيش از نود درصد از نشانه‌هاي ظهور اتفاق افتاده‌اند ادعاي گزافي نيست؛ با اين حال ما فقط مي‌توانيم بگوييم ظهور نزديك شده است بي‌آنكه بتوانيم زماني را براي آن مشخص كنيم. تصور كنيد شخصي براي اولين بار در جاده‌اي در حال رانندگي است و مي‌خواهد به مقصدي مشخص برسد. تابلوهاي راهنمايي متعدد و متنوع در طول مسير هر كدام بيانگر نزديك شدن به تونل، پمپ بنزين و امثال آن هستند. و برخي از آنها دقيقاً فاصلة ما را با آن مقصد و محل مشخص بيان مي‌كنند. چند هزار نشانة ظهور هم اگر اتفاق بيفتند همانند آن تابلوهاي راهنمايي عمل مي‌كنند كه نزديك شدن به زمان ظهور را براي ما بيان مي‌كنند. اولين تابلوي شمارش معكوس با خروج سفياني نمايان مي‌شود. با خروج او معلوم مي‌شود كه هشت ماه به آغاز ظهور باقي مانده است. در اينجا ديگر «كذب الوقاتون»2 معنا ندارد.3
نشانة حتمي دوم كه مقارن و هم‌زمان با نشانة اول اتفاق مي‌افتد خروج يماني است. نشانة سوم در شب بيست و سوم ماه رمضان به شكل يك بانگ آسماني شنيده مي‌شود و پس از آن هم بعد از حدود يك ماه «خسف بيدا» واقع مي‌شود [و ضمن آن سپاهيان سفياني در سرزمين بيدا فرو مي‌روند]. و حدود دو ماه بعد هم در بيست و پنجم ماه ذي‌الحجة نفس زكيه به شهادت مي‌رسد كه اين دو مورد آخر را در واقع ما بايد نشانه‌هاي قيام بدانيم نه نشانه‌هاي ظهور؛ چون ظهور ايشان بدون ترديد در بيست و سوم ماه رمضان اتفاق مي‌افتد و قيام جهاني حضرت هم در روز عاشورا يا دهم محرم‌الحرام خواهد بود. بين اين دو، سه ماه و ده روز فاصله است. در اين مدت همه با آقا آشنا مي‌شوند و فرهنگ و سيره و منطق ايشان را مي‌شنوند و سپس با بصيرت يا آن را قبول مي‌كنند يا رد.
گفتيم كه نشانه‌هاي غير حتمي ممكن است اتفاق نيفتند مثلاً اينكه گفته شده دو سوم مردم زمين پيش از ظهور از بين مي‌روند احتمال دارد به واسطة تضرع و زاري مردم رفع شود و همين طور طاعون فراگير پيش از ظهور.4 در احاديث، بسياري از گناهان زمينه‌ساز مشكلات و حوادث بيان شده‌اند و در واقع هرچه بر سر ما مي‌آيد نتيجة اعمال خود ماست چه خوب باشد چه بد.
آينده را به چند شكل مي‌توان پيشگويي كرد: ـ بعضي سعي مي‌كنند آن را با روش علمي پيشگويي كنند كه اين سبك كارايي چنداني ندارد و با وقوع يك حادثه به راحتي تمام معادلات آنها برهم مي‌خورد؛
ـ بعضي ديگر هم مي‌خواهند بر اساس روش كاهنانه آينده را پيش‌بيني كنند كه در ضمن آن عده‌اي شياد خود را [كاهن و منجم] جا كرده و بسياري از حوادث دروغين را به خورد مخاطبان خود مي‌دهند به نحوي كه حتي اگر در لابه‌لاي آنها حادثة قابل اعتمادي هم وجود داشته باشد ديگر شنونده به آن اعتنايي نمي‌كند؛
ـ برخي هم بر اساس فلسفة تاريخ مي‌خواهند نسبت به انجام اين موضوع اقدام كنند حتي براساس روش هگلي آن هم اين روش پاسخگو نيست؛و بالاخره بايد اذعان كنيم به رغم تحريف‌هايي كه در كتب اديان پيش از اسلام رخ داده باز هم با اين حال مطمئن‌ترين پيش‌بيني‌ها آنهايي است كه براساس وحي انجام شده باشند. اين روش هنوز هم كاربرد دارد؛ چون بسياري از مطالب گفته شده بالاتر از فهم شنوندگان آن دوره بوده است؛ به عنوان مثال وقتي گفته‌اند هرات5 با مارهاي بال‌دار نابود مي‌شود تشبيه زيبايي است از موشك و آنها كه مارها را از نزديك ديده‌اند شباهت فرود آمدن موشك را بر زمين و پايين آمدن مار را به خوبي درك مي‌كنند. يا اينكه گفته‌اند عراق را عرج اشغال مي‌كند لازم است بدانيم اين لفظ براي كافر معمولي به كار نمي‌رود و به سركرده كفار اطلاق مي‌شود.
وجود مقدس آقا رسول الله(ص) فرمودند: بايد امر به معروف و نهي از منكر كنيد و الا خداوند بدترين شما را بر شما مسلط خواهد كرد و نيكان شما هر چه دعا كنند دعايشان مستجاب نخواهد شد.
متأسفانه امروز به چشم خود مي‌بينيم به هر كس تذكر مي‌دهيم مي‌گويد به من ربطي ندارد مشكل ديگري است. هيچ قومي نيست كه ربا در ميان آنها شايع شود جز اينكه به حالت غفلت و بي‌خبري مبتلا شوند؛ و هيچ قومي نيست كه رشوه در ميان آنها رواج پيدا كند مگر اينكه به خوف و ترس و وحشت گرفتار آيند؛ وقتي فحشا در ميان مردم ظاهر شود؛ رانش زمين به وجود مي‌آيد. هنگامي كه با اهل پيمان حيله شود، دشمن غلبه پيدا مي‌كند. وقتي گناه زنا در ميان مردم فراوان شود مرگ ناگهاني زياد مي‌شود تا جايي كه فرصت نخواهند داشت پاهاي شخص را [پيش از مرگ] رو به قبله كنند و يا از او درباره حساب و كتاب و اموراتش بپرسند.
بيش از ده سال قبل بود كه خواندم حداقل دو هزار نفر در هر ماه به واسطة ايست قلبي در بهشت زهرا(س) مدفون مي‌شوند. هر قوم و جامعه‌اي كه از حد خود تجاوز كند و فساد را پيشة خود سازد حتماً با قهر طبيعت مواجه خواهد شد.حوادثي نظير سونامي‌ها و كاتريناها سرآغاز آن خشم است و تنها خداوند است كه مي‌داند سرانجام آن چه خواهد شد. در آستانة ظهور، مرگ سرخ و سپيد خواهد بود. وقتي از معناي اين دو تعبير پرسيدند، فرمودند:مرگ سفيد طاعون است و مرگ سرخ جنگ و خون‌ريزي. نخستين نشانه‌ها، صاعقه‌هايي است كه فرو مي‌ريزند. حال يا منظور صاعقه‌هاي آسماني است يا موشك‌هايي كه بر سر مردم فرود مي‌آيند: در روايت آمده است:
قيامت برپا نمي‌شود تا اينكه در بعضي از صحراهاي حجاز آتش روان شود؛ هزار سال پيش كسي نمي‌توانست تصور كند روان شدن آتش يعني چه؟ ولي امروز همة ما مي‌دانيم كه اگر يكي از چاه‌هاي نفت منفجر شود، نفت آن روي زمين جاري مي‌شود و آتش جريان پيدا مي‌كند. و در ادامه فرموده‌اند: آب در نجف روان مي‌شود.كه ظاهراً با توجه به اقداماتي كه انجام داده‌اند به زودي در نجف كه در بلندي قرار دارد آب جريان پيدا خواهد كرد.
ظهور هنگامي به وقوع مي‌پيوندد كه دو ثلث مردم از بين بروند. شخص هر صبح و شام آرزوي مرگ مي‌كند تا شايد از بحران‌هايي كه با آنها دست به گريبان است خلاصي يابد و از شر مردمان درنده‌خو رها شود.
اميرمؤمنان(ع) بياني دارند كه مي‌فرمايند: كجا مي‌توانند فرار كنند هنگامي كه سر كردة كفار بيايد؛ همان كسي كه ترش‌روي و تندخوي است. جاي خود را امن و مرزها را ناامن مي‌كند.
حوادثي كه امروز در عراق مشاهده مي‌كنيم يكي از مظاهر و مصاديق اين احاديث شريف است. باز آمده است:قرآن‌ها را زيبا چاپ مي‌كنند و مساجد را آراسته مي‌سازند. مناره‌ها را بلند نموده و قرآن را با الحان مي‌خوانند و ديگر [اين تلاوت] خشيتي ندارد و بر دل‌ها اثر نمي‌كند. مساجد آنها از حيث بنا آباد است ولي از لحاظ معارفي كه بايد در ميان آنها مشاهده شود، خرابند. با شبهه‌هاي دروغين حرام‌ها را حلال مي‌كنند: اسم شراب را عوض كرده و آن را مي‌نوشند؛ رشوه را به نام هديه مي‌گيرند؛ ربا را به عنوان تجارت و مضاربه مي‌خورند… . دروغ همه جا را فرا مي‌گيرد و راستي كم مي‌شود. همه با زبان به هم اظهار دوستي و محبت مي‌كنند ولي در دل‌هايشان به هم كينه مي‌ورزند. گناه را براي هم حسب و نسب قرار مي‌دهند. اسلام وارونه مي‌شود همانند پوستيني كه آن را وارونه بپوشند.
اگر بخواهيم همة اين احاديث را بخوانيم حدود هفت، هشت جلسه زمان مي‌خواهد. امروز به كتاب مقدس مراجعه كردم به جملة جالبي برخوردم. در آنجا از پترس رسول باب 3 / بند 13ـ7 نقل شده كه گفت:
آمدن آن روز خدا را انتظار بكشيد. آن را بشتابانيد.6 كه در آن آسمان‌ها سوخته و از هم متفرق خواهد شد و عناصر از حرارت، از هم گداخته خواهد گرديد. ولي به حسب وعدة او منتظر آسمان‌ها و زمين‌هايي جديد هستيم كه در آنها عدالت ساكن خواهد شد.
اين تعابير براي من خيلي جالب بود؛ چون حدود دو هزار سال پيش نوشته شده و اصلاً اين مفاهيم براي كسي قابل درك نبوده كه بخواهد آنها را جعل كند.
در برخي ديگر از روايات مربوط به آخرالزمان آمده است كه:روي پل بغداد هفتاد هزار نفر كشته مي‌شوند. در بغداد، بصره و جاهاي ديگر رانش‌ها و زلزله‌ها پديد مي‌آيد. خون‌ها ريخته مي‌شود. خانه‌ها ويران مي‌گردد و اهل آنها فاني و نابود مي‌شوند. اهل عراق دچار ترسي مي‌شوند كه همة آنها را فرا مي‌گيرد. رانشي در دمشق پيش مي‌آيد كه صدهزار نفر در آن كشته مي‌شوند. حوادث جانكاهي رخ مي‌دهد كه موها را سپيد مي‌كند. فلزهاي سخت و سنگين حركت داده مي‌شود.7 به زودي خواهد آمد كه در بغداد كافر سركرده‌اي از بني قنطوره احاطه پيدا مي‌كند و با يك سلسله افراد كه رحمت از دل آنها ربوده شده پسران را مي‌كشند و زنان را حلال مي‌شمرند، آتش آنها شام را نيز مي‌سوزاند. واي بر اهل حلب از محاصره‌اي كه خواهند شد. سپس وارد بعلبك مي‌شوند و در همه جاي لبنان حوادث حلول مي‌كند.
بيشترين نشانه‌ها مربوط به بني قنطوره است كه مالك عراق مي‌شوند و اطراف شام را در دست مي‌گيرند و پس از آن بحث كشته شدن صدهزار نفر در نيم روزي در باب الفيل، مسجد اعظم كوفه، مسائل بصره وبعد آذربايجان شوروي كه آنجا هم شعله‌ور مي‌شود.
از ارمنستان «شروسي» خروج مي‌كند و مي‌خواهد ايران و عراق را از بين ببرد. بين او و «مروزي» حادثه‌اي سخت رخ مي‌دهد و ميليون‌ها نفر در آن كشته مي‌شوند. هر يك به شمشيري آراسته متمسك مي‌شوند كه بر فراز آنها پرچم‌هاي سياه برافراشته است. و اين همان جنگي است كه مرگ سرخ و طاعون بزرگ در آن واقع مي‌شود. از كوفه صدهزار نفر كه مابين شرك و نفاق هستند خارج مي‌شوند.8 بي‌آنكه هيچ مانع و رادعي پيش روي آنان باشد.
لازم به ذكر است پس از اتمام سخنراني حجت‌الاسلام مهدي‌پور به سؤالات حاضران در جلسه پاسخ دادند كه به اميد خدا در شماره‌هاي بعدي مجله تقديم حضور شما خواهد شد. البته لوح فشردة كامل اين نشست نيز موجود است و علاقه‌مندان مي‌توانند جهت تهية آن با دفتر مؤسسه تماس بگيرند.
پي‌نوشت‌ها:
1. لاتخافن أن تكذبه.
2. تعيين‌كنندگان وقت دروغ گفتند.
3. [منظور آقاي مهدي‌پور اين است كه با توجه به آن كه بيان كنندة اين مطلب خود معصومين(ع) هستند ديگر تكذيب تعيين‌كنندگان وقت و زمان براي ظهوردر اينجا مصداق پيدا نمي‌كند و از آن قاعدة كلي به طور طبيعي استثنا مي‌شود.]
4. برخي از اهل تحقيق معتقدند اين آنفولانزاي پرندگان نوعي طاعون است كه از زنده كردن سلول‌هاي بعضي از افرادي كه با طاعون از بين رفته‌اند آغاز شده و اگر خداي نكرده فراگير شود بيش از صد و پنجاه ميليون نفر را به كام مرگ خواهد كشاند.
5. منطقه‌اي در افغانستان.
6. يعني با خواستن و طلب كردن از خدا در پي شتاب بخشيدن به آن باشيد.
7. مي‌گويند روزانه چند تن بمب بر سر مردم مي‌ريزند. هزار سال پيش چنين تعبيري را پيش‌گويي كردن جز با منطق وحي امكان ندارد.
8. روزي كه حضرت امير(ع) اين مطالب را مي‌فرمودند، صحبت‌هايشان حتي يك مصداق هم در كوفه نداشت؛ چون كوفه شهر جديدالتأسيسي بود كه اندكي قبل سلمان و حذيفه آن را در سال 17 هجري ساخته بودند.


free b2evolution skin
6
خرداد

فتنه‌هاي آخرالزمان و عصر ظهور

نويسنده:محمود مطهري‌نيا

حضرت علي(ع)، ضمن چند روايت گونه‌هاي متعددي از فتنه‌هاي آخرالزماني را بيان نموده اند و همان‌طور كه خواهيم ديد، چهارمين يا پنجمين آنان را بدترين آنها خوانده‌اند:
چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولي خون‌ريزي مباح مي‌شود؛ در دومي خون‌ريزي و غارت اموال؛ در سومي خون‌ريزي، غارت اموال و تجاوز به نواميس؛ چهارمي كه حتي اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشي دچار آن فتنه خواهي شد.
حضرت علي(ع) از آغازين ايام حيات، در محضر رسول خدا(ص) بود و از درياي علم ايشان خوشه برمي‌چيد. به تصريح آن امام همام، نبي خاتم(ص) در لحظات آخرين زندگي پرخير خويش، هزار دروازة علم را براي ايشان گشودند كه از هريك از آنها هزار در ديگر گشوده شد.1 بنابر شرايطي كه حضرت علي(ع) در آن مي‌زيستند بيش از ديگر اهل بيت(ع) به تصوير و ترسيم آينده، گاه نزديك و گاه دور پرداختند. از مشهورترين پيش‌گويي‌هاي ايشان كه به سرعت، راستي آن بر مخاطبان عيان شد، ماجراي جنگ نهروان با خوارج بود كه فرمودند: «از شما كمتر از ده تن كشته خواهد شد و از ايشان كمتر از ده تن زنده خواهند ماند».2 اين عبارت پيش از آغاز نبرد بيان شد و اندكي پس از خاتمة نبرد، شمارش شهداي سپاه و فراريان خوارج، حاضران را متحير نمود. گاه نيز در روايات علوي صحبت از آيندة نه چندان دور است؛ براي نمونه از اين دست مي‌توان به پيش‌گويي اميرمؤمنان(ع) دربارة حملة مغول به سرزمين‌هاي اسلامي ياد كرد3 كه با استناد به همين روايت و با درايت و حزم خواجه نصيرالدين طوسي، جامعة شيعيان كمترين آسيب را در اين فتنه متحمل شد.
يكي از پيش‌گويي‌هايي كه در لابه‌لاي بيانات اميرمؤمنان، امام علي(ع) مطالب ارزنده و قابل توجهي دربارة آن مي‌توان يافت، مسئلة فتنه‌هاي آخرالزماني است. دربارة موضوع فتنه‌هاي آخرالزمان، روايات متعددي از معصومان(ع) نقل شده كه در اينجا تنها به مرور روايات علوي اكتفا مي‌كنيم و انشاءالله در فرصتي ديگر، بايد به تفصيل دربارة آن سخن گفته شود.
معناي فتنه
فتنه را در لغت، به امتحان و آزمودن معنا كرده‌اند5. اين واژه معمولاً دربارة آن دسته از امتحاناتي به كار برده مي‌شود كه با تلخي و سختي همراه است6.
در قرآن كريم، اين واژه علاوه بر اين معنا،7 براي بستن راه و بازگرداندن از مسير حق،8 شرك و كفر،9 افتادن در
معاصي و نفاق،10 اشتباه گرفتن و تشخيص ندادن حق از باطل،11 گمراهي،12 كشتار و اسارت،13 تفرقه و اختلاف ميان مردم14 و… به كار رفته است.
گونه‌شناسي فتنه‌هاي آخرالزمان
حضرت علي(ع)، ضمن چند روايت گونه‌هاي متعددي از فتنه‌هاي آخرالزماني را بيان نموده اند و همان‌طور كه خواهيم ديد، چهارمين يا پنجمين آنان را بدترين آنها خوانده‌اند:
ـ چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولي خون‌ريزي مباح مي‌شود؛ در دومي خون‌ريزي و غارت اموال؛ در سومي خون‌ريزي، غارت اموال و تجاوز به نواميس؛ چهارمي كه حتي اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشي دچار آن فتنه خواهي شد.15
ـ خداوند در اين امت، پنج فتنه قرار داده است: ابتدا فتنة عمومي، سپس فتنة خواص، پس از آن فتنة سياه تاريك كه مردم در آن بسان چارپايان مي‌شوند، سپس هدنه(صلح ميان مسلمانان و كفار در پي جنگ و كشتار) و درنهايت دعوت كنندگان ضلالت و گمراهي مي‌آيند. در آن روز اگر براي خداوند جانشيني ماند درخدمتش باش.16 و در جايي ديگر حضرتش حيوان‌ساني مردم را ناشي از فتنة كور، پيچيده و گنگ پنجم خوانده‌اند.17
ـ همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پيروي از هواي نفس و آرزوي طولاني. اما پيروي از هواي نفس، از حق باز مي‌دارد و آرزوي دراز، آخرت را در طاق نسيان مي‌نهد. همانا دنيا، پشت‌كنان مي‌رود و آخرت، كوچ كرده و به سوي ما مي‌آيد، و هر كدام را فرزنداني است. پس شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد؛ چه، امروز كار هست و محاسبه نيست و فردا محاسبه هست و كار نيست. همانا فتنه‌ها و آشوب‌ها از هواپرستي آغاز مي‌شود. در آنها، [به وسيلة] فرمان‌هاي خود پرداخته با خدا مخالفت مي‌شود و مرداني در عهده‌دار شدن آنها، به جاي مرداني ديگر مي‌نشينند.
اگر حقّ خالص در ميان بود، اختلاف به چشم نمي‌خورد، و اگر باطل محض در ميان بود، بر هيچ خردمندي پوشيده نمي‌ماند، ليكن مشتي از حق و مشتي از باطل گرفته شده و با هم آميخته گرديده است. اينجاست كه شيطان بر دوستداران خود چيره مي‌گردد، و كساني رهايي مي‌يابند كه از طرف خداوند عاقبت نيكي براي آنها رقم خورده باشد.
همانا من از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‌فرمود: چگونه خواهيد بود زماني كه‌فتنه‌اي شما را در برگيرد كه در آن كودكان بيش از آن به نظر رسند كه هستند [سن و سالشان بيشتر به نظر مي‌رسد]، و جوانان به پيري رسند. مردم به كژراهه مي‌روند و آن (انحراف) را مانند سنّت خويش مي‌گزينند و هرگاه بخشي از آن به روش درست تبديل گردد، گفته مي‌شود سنّت دگرگون شده است. اين در نظر مردم كاري زشت آيد و در پي آن، بلايا شدّت يابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد، چنان‌كه آتش، هيزم را مي‌كوبد و آسياب طعمة خود را.
آنها دين مي‌آموزند اما نه براي خدا، و دانش مي‌جويند امّا نه براي عمل؛ و به وسيلة كار آخرت، دنيا را مي‌طلبند.18
مصاديق فتنه‌ها
تعداد و گونه‌هاي فتنه‌هاي آخرالزمان آنچنان زياد است كه به طور عادي اولين تصوري كه براي هر شنونده اي از شنيدن اين واژه به وجود مي‌آيد، همين موضوع است. همان‌طور كه ديديم در ميان اين سيل فتنه‌ها چهار يا پنج مورد بيش از ديگر موارد، انسان‌ها را مبتلا مي‌سازد. در بعضي از روايات علوي(ع) مي‌توان مصاديق و تسهيل كننده‌هايي را براي وقوع در فتنه يافت:
حضرت امير(ع) از رسول خدا(ص) نقل كرده كه فرمودند:
براي امتم بيش از هر چيز از گمراهي پس از معرفت، فتنه‌هاي گمراه كننده و شهوت، شكم و فرج بيمناكم.19
از همه مهم‌تر اينكه فتنة فراگيري در ميان تمام مسلمانان رخ مي‌دهد كه تا زمان ظهور ادامه مي‌يابد:
از پيامبر اكرم(ص) شنيدم كه فرمود: جبرئيل به نزدم آمد و گفت: يا محمد، به زودي در امّتت فتنه به‌پا خواهد شد. پرسيدم: چگونه از آن مي‌توان خارج شد؟ گفت: در كتاب خدا، خبر پيشينيان و آنها كه پس از شما مي‌آيند و حكم (آنچه) مابين شما (رخ مي‌دهد) آمده است. [آن] فاصل ميان حق و باطل است و هزل نيست. هر ستم‌كاري كه بدان عمل نكند خداوند او را درهم مي‌شكند و هر كس جز در آن به دنبال هدايت باشد خداوند گمراهش خواهد ساخت. ريسمان محكم الهي، ذكر حكيم و صراط مستقيم است.20
قسم به آنكه جان علي در دست اوست اين امت به هفتاد وسه فرقه تقسيم مي‌شوند كه همة آنها در آتشند به جز اين فرقه: «و ممّن خلقنا أمّةٌ يهدون بالحقّ و به يعدلون؛ و از ميان كساني كه آفريده‌ايم، گروهي هستند كعبه حقّ هدايت مي‌كنند و به حق داوري مي‌نمايند».21 اينهايند كه نجات مي‌يابند.22
در ديگر روايات، حضرت امير(ع)، دستة نجات‌يابنده را خود، شيعيانشان23 و تمام پيروانشان24 معرفي نموده‌اند:
رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبي كه مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهايي ديدم كه از ياقوت سرخ، زبرجد سبز، درّ و مرجان و طلاي خالص بود، كاه‌گل آنها از مشك خوشبو، خاكش از زعفران، و داراي ميوه، نخل خرما و انار، حوريه، زن‌هاي زيبا و نهرهاي شير و عسل كه بر روي درّ و جواهر مي‌گذشت ـ در كنار آن دو نهر، خيمه‌ها و غرفه‌هايي بنا شده، بودند و در آنها خدمتكارها و پسراني بودند، و فرش‌هايش از استبرق، سندس و حرير بود و طناب‌هايي در آنها بود. گفتم: اي حبيب من جبرئيل، اين قصرها از آن كيست، و قصة آنها چيست؟ جبرئيل گفت: اين قصرها و آنچه در آن است و چندين برابر آن مخصوص شيعيان برادرت و جانشين تو پس از تو بر امّت، علي است. ايشان را در آخر الزمان به نامي كه ديگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتي كه اين نام براي آنان زينت است، زيرا ايشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده‌اند، و سواد اعظم اينانند. اينها مخصوص شيعيان فرزندت حسن، پس از او، براي شيعيان برادرش حسين، پس از او، براي شيعيان فرزندش علي بن الحسين، بعد از او، براي شيعيان فرزندش محمد بن علي، پس از او، مخصوص شيعيان فرزندش جعفر بن محمد، پس از او، براي شيعيان فرزندش موسي بن جعفر، پس از او براي شيعيان فرزندش علي بن موسي، بعد از او، براي شيعيان فرزندش محمد بن علي بعد از او؛ و براي شيعيان فرزندش علي بن محمد، پس از او براي شيعيانش فرزندش حسن بن علي پس از او، و براي شيعيان فرزندش محمدِ مهدي پس از اوست. اي‌محمد اينان امامان پس از تو، نشانه‌هاي هدايت و چراغ‌هاي روشن در تاريكي‌ها هستند. شيعيانشان ـ تمامي ـ فرزندان تو هستند، و دوستداران آنها پيروان حق و دوستان خدا و رسولند، كه باطل را واگذارده و از آن دوري كرده‌اند، و آهنگ حق نموده و از آن پيروي كرده‌اند، آنها را در زمان زندگي‌شان دوست داشته و پس از مرگشان زيارت كنند. در صدد ياري آنهايند و به دوستي آنها اعتماد كنند. رحمت خدا بر ايشان باد زيرا او آمرزنده و مهربان است».25
در برخي روايات ديگر از ايشان آمده كه دوازده يا سيزده فرقه از فرق اسلامي به ايشان محبت مي‌ورزند و ولايتشان را قبول دارند.26
شدت اين فتنه را از آنجا مي‌توان دريافت كه ايشان مي‌فرمايند:
اگر كسي را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل مي‌كشانند و به عكس.27
سختي اين فتنه‌ها براي مؤمنان نيز از اين روايت قابل درك است كه ايشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند كه فرمود:
زماني بر مردم مي‌آيد كه دل مؤمن در نهادش آب مي‌شود، همان‌طور كه سُرب در آتش آب مي‌شود، و سبب آن نيست مگر اينكه فتنه‌ها و بدعت‌هايي را كه در دين آنها ظاهر گشته مشاهده مي‌كنند و توانايي تغيير و بر طرف ساختن آنها را ندارند.28
در جاي ديگر از حضرتش نقل شده كه مؤمنان آخرالزمان از كنيزان پست تر شمرده خواهند شد.29
بركات بروز فتنه‌ها در جامعه
هرچند فتنه‌ها، سختي‌ها و تلخي‌هاي خاصّ خود را به دنبال مي‌آورد ليكن شيريني‌هايي در پي آن نصيب مؤمن مي‌شود كه شايد از هيچ راه ديگري تحصيل آنها براي مؤمن ممكن نباشد. در روايات رسول خدا(ص) و امامان اطهار(ع) مي‌خوانيم:
«از فتنه‌هاي آخرالزمان كراهت نداشته باشيد كه منافقان را نابود مي‌كند».30
در ضمن وصاياي رسول خدا(ص) به اميرمؤمنان(ع) آمده است:
اي علي، شگفت‌آورترين مردم از نظر ايمان و بزرگ‌ترين آنان از نظر يقين مردماني هستند كه در آخرالزمان پيامبري نديدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سياهي و سفيدي كتاب ايمان آورده‌اند.31
امام صادق(ع) فرمود: «پس از آنكه عثمان كشته و با امير المؤمنين(ع) بيعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشريف برد، خطبه‌اي خواند و در آن فرمود: «هان كه گرفتاري شما به گرفتاري همان روز كه خداوند پيغمبرش را برانگيخت بازگشت نموده است. سوگند به آنكه او را به حق برانگيخت، حتماً بايد گرفتار وسوسه شويد و غربال گرديد تا آنكه زيرورو شويد و بالا و پايين گرديد. حتماً بايد افرادي كه كوتاه آمده‌اند پيشي گيرند و آناني كه پيشي گرفته‌اند كوتاه بيايند. به خدا قسم هيچ نشانه‌اي را پنهان نكرده‌ام و هيچ دروغي نگفته‌ام و مرا از اين مقام و چنين روز آگاهي بود».32
يكي از بركات صبر در آخرالزمان اين است كه مؤمن را در ثواب تمام نيكي‌هاي پيشينيانش شريك مي‌سازد:
وقتي در جنگ نهروان امير المؤمنين(ع) خوارج را به قتل رسانيد، مردي به خدمت حضرت رسيد. حضرت به او فرمود: «قسم به خداوندي كه دانه را شكافت و آدمي را آفريد، مردمي در اينجا با ما آمده‌اند كه هنوز خداوند پدران و نياكان آنها را خلق نكرده است!»
آن مرد عرض كرد: مردمي كه هنوز خلق نشده‌اند چگونه مي‌توانند با ما آمده باشند؟!
فرمود: «آري، آنها مردمي هستند كه در آخرالزمان مي‌آيند و در اين هدف كه ما داريم آنها نيز شريكند و تسليم ما، پس آنها در آن راه كه ما گام برمي‌داريم شركاي حقيقي و واقعي ما هستند».33
مسلماً هر آزموني كه سخت تر باشد در عين آنكه بسياري نمي‌توانند در آن قبول شوند آن عده اي كه توفيق و پيروزي مي‌يابند تعدادي اندك و جايگاهي رفيع خواهند داشت.
راه رهايي از فتنه‌هاي آخرالزمان
تمسك به قرآن و اهل بيت(ع)
راه رهايي از اين فتنه‌هاي آخرالزماني در بيانات اميرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومي و فردي قابل دسته‌بندي است. راه عمومي همان تمسك به قرآن و اهل‌بيت(ع) است. راه فردي كه به برخي از صحابه توصيه مي‌شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سكوت، قعود و… است.
روايت مربوط به تمسك به قرآن را پيش از اين مرور كرديم.34 دربارة تمسك به اهل بيت(ع)، روايات متعددي از
اميرمؤمنان(ع) نقل شده كه با توجه به جامعيت روايت ذيل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بيان ديگر موارد خودداري و به نقل همين مورد اكتفا مي‌كنيم.35
امير مؤمنان(ع) در ضمن خطبه‌اي بلند راه‌هايي را براي رهايي از فتنه‌ها و مصون ماندن از عذاب الهي كه فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروي مؤمنان نهادند. در اينجا به مناسبت، به فرازهايي از اين سخن گران‌سنگ توجه مي‌كنيم:
من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستيم و خاندان ما با ما هستند پس هر كس ما را بخواهد بايد گفتار ما را بگيرد
و به كردار ما عمل كند زيرا ما خانداني هستيم كه شفاعت از آن ماست. براي ديدار ما در كنار حوض با هم رقابت كنيد، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سيراب مي‌سازيم. هر كس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبريز بهشتي در او ريخته مي‌شود؛ يكي «تسنيم» و ديگري «معين». در دو طرف اين حوض، زعفران است. كسي را بر ما نمي‌گزيدند ولي اوست كه از بندگانش هر كه را بخواهد ويژه رحمتش كند، پس خدا را ستايش مي‌كنم بدين نعمت‌ها كه مخصوص شما قرار داده و بر حلال‌زادگي شما، چون ياد ما خانواده، شفاي هر درد، بيماري و وسوسة شك‌آور است، و البته دوستي ما خشنودي خداست، و هر كسي كه راه ما را گيرد، فردا در «حظير القدس» و «فردوس برين» با ماست، و منتظر امر ما همچون كسي است كه در راه خدا به خونش غلتد، و هر كه فرياد ما را بشنود ولي ما را ياري نكند خدا به رو بر سر دو سوراخ بيني او را در دوزخ سرنگون سازد.
1. استقامت و تقيّه در برابر دشمنان: ما درِ گشايش، چون مبعوث شوند و همه راه‌ها بر مردم بسته شود، ماييم «باب حطّه» كه در اسلام است هر كس در او آيد نجات يابد و هر كه از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز كرد و به ما پايان داد و آنچه را بخواهد به ما مي‌زدايد و به ما پايدار سازد و به ما باران فرود آيد، مبادا فريبنده شما را از خدا فريب دهد، اگر بدانيد درماندن شما ميان دشمنانتان و تحمّل اذيت‌ها چه اجري داريد چشم شما روشن شود، و اگر مرا نيابيد چيزهايي بينيد كه آرزوي مرگ كنيد از ستم و دشمني و خودبيني و سبك‌شمردن حق خدا و ترس، چون چنين شود همه به رشته خدا بچسبيد و از هم جدا نشويد، و بر شما باد به صبر و نماز و تقيّه.
2. ثبات و دوري از رنگ به رنگ شدن: و بدانيد كه خداوند دشمن ميدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولايت اهل حق دور نشويد چون هر كس ديگري را جاي ما برگزيند نابود است و هر كه پيرو آثار ما شود به ما پيوندد، و هر كه از غير راه ما رود غرق شود همانا براي دوستان ما فوج‌هايي از رحمت خداست و براي دشمنان ما فوج‌هايي از عذاب خدا، راه ما ميانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتيان به خانه‌هاي شيعيان ما چنان نگاه مي‌كنند كه ستاره درخشان را در آسمان مي‌بينند.
3. پرهيز از دنياگرايي: هر كس از ما پيروي كند گمراه نشود، و هر كه منكر ما شود هدايت نگردد، و نجات نيابد آنكه بر زبان ما كمك دهد دشمن ما را و ياري نشود آنكه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنياي پوچ و بي‌ارزشي كه سرانجام از شما دور شود و شما نيز از آن زوال يابيد از ما روي نگردانيد، زيرا هر كس دنيا را بر ما ترجيح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان اين فرد] مي‌فرمايد: «اي واي بر من كه جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفريط كردم».36
4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترين كوري نابينايي فضيلت ماست كه با ما بي‌جهت و بدون گناه به دشمني برخاسته فقط به جرم اينكه ما او را به سوي حق و دوستي خوانديم و ديگران او را به سوي فتنه دعوت كردند، آنها را بر ما ترجيح‌داد. ما را پرچمي است كه هر كه در ساية آن درآيد، او را جا دهد و هر كه بسوي او پيش تازد پيروز است و هر كه از آن واماند نابود، و هر كه بدان چنگ زند نجات يابد، شماييد آبادگران زمين كه (خداوند) شما را در آن جاي داد تا ببيند چه مي‌كنيد، پس مراقب خدا باشيد در آنچه از شما ديده مي‌شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ‌تر، در آن برويد كه ديگري جاي شما را نگيرد. سپس حضرت اين آية قرآن را تلاوت فرمود: «به سوي آمرزش پروردگارتان بشتابيد و به راه بهشتي كه عرضش به قدر پهناي آسمان و زمين است و آن براي اهل ايمان به خدا و پيمبرانش مهيا گرديده».37
5. پيشه كردن تقوي: پس بدانيد شما به بهشت نمي‌رسيد مگر به تقوي، و هر كه رها سازد پيروي از آنكه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگيخته شود براي او شيطاني كه قرين و مونس او گردد.
6. عدم سازش با ستمكاران: شما را چه باشد كه به دنيا تكيه كرديد، و به ستم خشنوديد، و فرو گذاشتيد آنچه را كه عزت و سعادت شما و نيروي عليه ستمگران در آنست، نه از خدايتان شرم داريد، و نه به حال خود فكر مي‌كنيد. شما در هر روز ظلم مي‌شويد ولي از خواب بيدار نمي‌گرديد، و سستي شما پايان نپذيرد، آيا نمي‌بينيد دين شما كهنه مي‌شود و شما سرگرم دنياييد، خداي بزرگ مي‌فرمايد: «و شما مؤمنان هرگز نبايد با ظالمان همدست و دوست باشيد و گر نه آتش كيفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هيچ دوستي نخواهيد يافت و هرگز كسي، ياري‌شما نخواهد كرد».38و39
رواياتي كه مخاطبش افراد متوسطي است كه در فتنه‌ها احتمال لغزششان بيش از نجات به نظر مي‌آيد از اين قرارند:
7. ذكر و يادآوري هميشگي: دانشمند آن‌كس است كه ارزش خويش را بشناسد، در ناداني مرد همين بس كه قدر خود را نشناسد و دشمن‌ترين بندگان نزد خدا همانا بنده‌اي است كه خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حيران از راه راست باشد و هدفش را نداند چيست و بدون راهنما راه را بپيمايد. اگر به سوي كسب مال دنيا دعوت شود اجابت مي‌كند اگر به سوي آخرت دعوت شود كاهلي مي‌كند گويا عملي را كه براي دنيا انجام مي‌دهد بر او واجب است و آنچه براي آخرت انجام مي‌دهد از او ساقط. اينها در زماني است كه در آن زمان كسي سالم نمي‌ماند جز مؤمني كه دائم الذكر است و كم اذيت، كه اگر حاضر باشد كسي او را نشناسد و اگر غايب باشد جستجويش نكنند.
8. عدم اشاعة گناه: اينان چراغ‌هاي هدايت و مشعل‌هاي فروزان براي شبروان هستند و براي سخن چيني و فساد در گردش نيستند، نادان و سفيه نباشند كه گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه كنند. خداوند درهاي رحمتش را بروي اينان مي‌گشايد و از ايشان عذاب سختش را برطرف مي‌كند. اي مردم همانا روزگاري مي‌آيد كه مردم فقط به اسم اسلام بي‌نياز باشند و از اسلام خبري نباشد آن چنان كه ظرف تنها به آنچه كه در آن ريخته مي‌شود بي‌نياز باشد.40
به اميد آنكه خداوند همة ما را از شرّ فتنه‌هاي آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات اين دوره سربلند بيرون آورد. انشاءالله
پی‏نوشت‏ها:
1. شيخ مفيد، الإرشاد، ج‌، ص35.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبة 59.
3. علامه حلي‌، الفين، ترجمه وجداني، ص 953.
4. علامه حلي‌، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين(ع)، ص 84.
5. تهذيب اللغة، ج 14، ص 296؛ مقاييس اللغة، ج 4، ص 472.
6. النهاية، ج3، ص410.
7. سورة عنكبوت (29)، آية 2.
8. سورة مائده (5)، آية 49.
9. سورة بقره(2)، آية 193.
10. سورة حديد (57)، آية 14.
11. سورة انفال (8)، آية 73.
12. سورة مائده (5)، آية 41.
13. سورة نسا (4)، آية 101.
14. سورة توبه (9)، آية 47.
15. السنن الوارده، ص35.
16. فتن ابن حماد، ص28.
17. همان، ص39.
18. روضه كافي، ص58.
19. السنن الوارده، ص37.
20. تفسير عياشي، ج1، ص3.
21. سورة اعراف (7)، آية 181.
22. تفسير عياشي، ج2، ص43.
23. بحارالانوار، ج24، ص146.
24. الامالي، ص212.
25. الصراط المستقيم، ج2، ص153.
26. نهج السعاده، ج3، ص427 و ص430.
27. فتن ابن حماد، ص34.
28. امالي طوسي، ج2، ص132؛ وسائل الشيعه.
29. فتن ابن حماد، ص123.
30. كنزالعمال، ج11، ص189.
31. كمال الدين، ص288.
32. الكافي، ج1، ص396.
33. المحاسن، ص262؛ بحارالانوار، ج52، ص131.
34. ر. ك: الدرالمنثور، ج2، ص227.
35. ر. ك: كمال الدين، ج2، ص654.
36. سورة زمر (39)، آية 56.
37. سورة حديد (57)، آية 21.
38. سورة هود (11)، آية 113.
39. نهج السعاده، ج3، ص421.
40. إرشاد القلوب إلي الصواب، ج‌، ص 35.
منبع:ماهنامه موعود


free b2evolution skin
6
خرداد

موضوع فرعی: امام دهم و امام دوازدهم (عليهما السلام)

نام مركز پاسخ دهنده: تبيان                                  
موضوع اصلي: امام دهم و امام دوازدهم (عليهما السلام) 
سوال:
چرا امام دهم((عليه السلام)) را «هادي» و امام دوازدهم را «مهدي» لقب داده اند؟
جواب:
تمام امامان و رهبران الهي، هم هادي(راهبر) بوده اند و هم مهدي(هدايت يافته); بنابراين لقب يافتن برخي امامان به برخي از صفات، دليل بر اين نيست كه آن صفت در امامان ديگر وجود نداشته است و اساساً در مورد لقب و اسم لازم نيست از تمام جهات، آن خصوصيّت ملحوظ باشد.
(بخش پاسخ به سؤالات ) ـ1707ـ


free b2evolution skin
6
خرداد

موضوع فرعي: چگونگي استفاده از امام در زمان غيبت

نام مركز پاسخ دهنده: تبيان                                  
موضوع اصلي: امام غائب                              
سوال:
چگونه مي توان از امامي كه(بنا به جهات و مصالحي) فعلا از نظرها غائب است استفاده كرد؟
جواب:
امام زمان((عليه السلام)) گرچه غايب است و مادر ظاهر نمي توانيم از وجود آن حضرت برخوردار گرديم ولي همانگونه كه خورشيد با اينكه در زير ابر پنهان است و ابرهاي تاريك جلو اشعه ي تابناك او را مي گيرد از روشنايي او صفحه ي گيتي روشن است و فيض خويش را همچنان به موجودات مي رساند امام زمان((عليه السلام)) هم در زمان غيبت چنين است امام زمان((عليه السلام)) دين را از تحريف و تفسير محافظت مي كند و خداوند تعاليم دين را به وسيله ي آن حضرت از اينكه دستخوش هوسهاي مغرضين و دشمنان اسلام واقع شود و از بين ببرند، نگهداري مي كند.
علاوه بر اين در روايات زيادي وارد شده است كه وجود اما در بقاء زندگي مؤثّر است اگر امام نباشد زمين اهل خودش را در كام خويش فرو مي برد و به واسطه ي آن حضرت است كه مردم روزي مي خورند و زمين و آسمان به هستي خويش ادامه مي دهد و در حقيقت نقشي را كه نيروي جاذبه در نگهداري كرات و جلوگيري آنها از تصادم با يكديگر دارد مهم تر از آن را وجود امام در
ادامه ي حيات و هستي كل جهان آفرينش ايفاء مي كند.
(بخش پاسخ به سؤالات )


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم