خواندن سوره واقعه
استاد اخلاق بانو عذرا انصاری: می خواهم دختر جوانی را به شما معرفی کنم که مثل غنچه ی گل است.
باز هم حوزه ی علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها این توفیق را پیدا کرد
که میزبان بانویی فرهیخته و عالمه ای بزرگ باشد، بانو عذرا انصاری که از
دوستان دیرین سر کار خانم قیاسی بودند در همان اولین کلام زیبای خود بسیار
با شور و شوق وصف ناشدنی طلبه ها را مورد تفقد قرار دادند و فرمودند:چشم
همگی شما دختران دلبندم روشن به توفیقاتی که پیدا کردید و در این مکتب
شریف و مقدس و ولایی مشغول تحصیل هستید،با انگیزه و اشتیاق و امید و
ان شاءالله که لبخند حضرت بقیة الله ارواحنا فداه نصیبتان شود.
اصحاب و لشکریان امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف همه جوان هستند
و ما سالمندان و پیران به اندازه ی سرمه ی چشم هستیم ،ایشان فرمودند :
توفیقات الهی بر اثر اخلاص و تقوا نصیب انسان می گردد و هر کس خویشتن
را برای خدا خالص گرداند و ظرف دلش را پاکیزه گرداند ،خداوند سر چشمه های
علم و حکمت و معرفت الهی را در قلبش به جوشش می اندازد و از آن بر زبانش
جاری می کند، ایشان می فرمودند :برای سخن گفتن در باره ی زهرای مرضیه
سلام الله علیهادر مجالس در همان ابتدا می گویم می خواهم دختر جوانی را
به شما معرفی کنم که مثل غنچه ی گل است، بعد می گویم پدرش در مورد
او می فرماید :بوی انبیاء از به است بوی فرشتگان و ملائک از گل سرخ است
بوی حوریان بهشتی از گل یاس است ،اما این دختر بوی گل به، بوی گل سرخ
بوی گل یاس ،همه را داراست ؛پدرش وقتی مشتاق بهشت می شود او را
می بوید، بوسه بر سینه او برای اوقات تلخ شده پدرش عسل است ،عسل.
در معرفی شجره ی طیبه می فرماید ریشه اش من رسول خدا هستم
تنه اش امیر المومنین علیه السلام ،شاخسارش امام حسن و حسین
علیهم السلام و شکوفه ی این درخت که ثمره و حاصل هر درخت است همین
دختر است و شیعیان هم به منزله ی برگ های این درخت هستند، هر نوزادی
که متولد می شود یک برگ به برگ های این درخت افزوده می شود
در شیرین زبانی، شیرین تر از عسل،در طراوت چون غنچه ی گل ،چون شبنم
و بعد شعری را می خوانم از مرحوم کمپانی رحمة الله علیه که می فرماید :
دختر فکر بکر من، غنچه ی لب چو وا کند، از نمکین کلام خود ،حق نمک ادا کند.
این بانوی فرهیخته و استاد اخلاق ضمن بیان نعمت های بی شماری که خدای
بزرگ به ما عنایت کرده به نعمت وجود رسولی اشاره کرد که نسبت به مردم
بسیار دلسوز و مهربان است و همواره غصه ی مردم را می خورد ،غصه ی
ضلالت و کجروی و افراط و تفریط انسان ها را می خورد،حرص هدایت مردم
را می خورد ،حرص آدم شدن مردم را دارد و خدای بزرگ پیامبر را مبعوث کرد
و بار سنگین سازندگی مردم را بر عهده اش نهاد و لذا انسان باید ظرف
وجودش را از همه ی آلودگی ها پاک کند ،اول تزکیه نفوس و تطهیر قلوب
و سپس علوم را در این قلب پاکیزه جای دهد و حضرت زهرا سلام الله علیها
که افتخار پیروی اش را داریم آگاه به علم گذشته و حال و آینده بود، خداوند
نور زهرا سلام الله علیهارا آفرید و نور زهرای اطهر در عرش تقدیس و تحلیل
و تکبیر خدا می گفت،تسبیح خدا می گفت و لذا این تسبیح ها سوغاتی
حضرت فاطمه سلام الله علیها است که از عرش آورده، در شب معراج از آن
نور در سیبی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تعارف کردند ،نور عجیبی
متصاعد شد ،این تحفه ی خداست ،این نور منصوره در آسمان ها و فاطمه
در زمین است .
آری فاطمه خود نور است و ما مرکز نور اللهیم ،مرکز و منبع نور الانوار خداییم.
در بحث پایانی این استاد بزرگوار به منابعی که حضرت زهرا سلام الله علیها
علمش را از آن جا دریافت می کرد اشاره کردند از جمله قرآن کتاب و حی
وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،فرشتگان و مدد رسانی روح القدس
که فرشته ای بوده که همیشه همراه اوصیا بوده و در مواقع حساس و لازم اولیاء
را یاری می کرده است.
اهمیت حجاب در نظر فاطمه زهرا (س)
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست.
فاطمه سلام الله علیها برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس
میکند.»
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»
روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟»
اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه سلام الله علیها رسید.
فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار،
جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است » رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه سلام الله علیها کارها را بین او و
علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه سلام الله علیها میفرماید:« هیچ کس نمیداند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن
در پیش چشم مردان معاف کرد.»
روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تختههایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه
روی آن میگذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم
است.»
اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، میدیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست میکردند و مرده را داخل
آن میگذاشتند.» سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبهدار درست کرد و به فاطمه سلام الله علیها نشان داد.
حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچهای
روی آن بکشند، دیگر معلوم نمیشود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت
بگذارید.»
منابع: - بحارالانوار، ج 43، صفحات 91 و 93 و 54 و 81 و 189.
- بحار/92/43 اول صفحه - بحار/189/43 - بحار1/81/43 - بحار/54/43
حضرت زهرا (س)؛ الگویی برای همهی انسانها
ویژگیهای فردی حضرت فاطمه (س)
نحوهی ظهور نور حضرت زهرا در این جهان و به دنیا آمدن ایشان برای هیچیک از اهل بیت رخ نداده است. این بزرگواران از یک عالم بالا بودند، از عرش بودند و برای زمینی شدن، هیچکدام مراحلی را که حضرت زهرا (س) سپری نمود، طی نکردند. در مورد تولد ایشان چنین آمده است:
روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در «ابطح» نشسته بود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند بزرگ، بر تو سلام فرستاده است و مىفرماید: چهل شبانهروز از خدیجه کنارهگیرى کن و به عبادت و تهجد مشغول باش. پیغمبر اکرم بر طبق دستور خداوند حکیم، چهل روز به خانهى خدیجه نرفت و در آن مدت، شبها به نماز و عبادت مىپرداخت و روزها روزهدار بود. توسط عمار براى خدیجه پیغام فرستاد که اى بانوى عزیز، کنارهگیرى من از تو بدان جهت نیست که کدورتى داشته باشم، تو همچنان عزیز و گرامى هستى؛ بلکه در این کار از دستور پروردگار جهان اطاعت میکنم و خدا به مصالح آگاهتر است. اى خدیجه، تو بانوى بزرگوار هستى که خداوند، در هر روز چندین مرتبه به وجود تو بر فرشتگان خویش مباهات مىکند. شبها درب خانه را ببند و در بستر استراحت کن و منتظر دستور پروردگار عالم باش. من در این مدت در خانهى فاطمه، دختر اسد، خواهم ماند. خدیجه بر طبق دستور رسول خدا رفتار کرد و در آن مدت از مفارقت همسر محبوب خویش و اندوه تنهایى مىگریست. چون چهل روز بدین منوال سپرى شد، فرشتهى خدا فرود آمد. غذایى از بهشت آورد و عرض کرد امشب از این غذاهاى بهشتى تناول کن. رسول خدا با آن غذاهاى روحانى و بهشتى افطار کرد. هنگامی که برخاست تا آمادهى نماز و عبادت شود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد:
اى رسول گرامى خدا، امشب از نماز مستحبى بگذر و به سوى خانهى خدیجه حرکت کن؛ زیرا خدا اراده نموده است که از صلب تو فرزند پاکیزهاى بیافریند. پیغمبر اکرم با شتاب رهسپار خانهى خدیجه شد.
از امام حسن عسکری (ع) نیز نقل شده است «نحن حجج الله علی خلق» ما حجتهای خدا بر مردم هستیم و مادرمان زهرا (سلام الله علیها) حجت خدا برماست.
خدیجه مىگوید: در آن شب، طبق معمول، درب خانه را بسته و در بستر استراحت کرده بودم. ناگهان صداى کوبیدن در بلند شد. گفتم: کیست؟ که جز محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) کسى سزاوار نیست درب این خانه را بکوبد. آهنگ دلنشین پیغمبر بگوشم رسید که فرمود: باز کن، محمد هستم. شتابان در را باز کردم. با روى گشاده وارد خانه شد. طولى نکشید که نور فاطمه (علیها السلام) از صلب پدر به رحم مادر وارد شد.(1)
در این مورد، چند نکته قابل تأمل است: اول اینکه اعتکاف چهلروزهی حضرت در خانه فاطمه بنت اسد و شب زندهدارى و روزههاى مکرر و کنارهگیرى از مردم و از همسر بزرگوارش خدیجه، شباهتى به دوران آغازین نزول وحى و روزهاى نخستین قبل از بعثت داشت. در آن ایام، آمادهی پذیرش تحفهی الهى بود که بهزودى منشأ پیدایش امامت و ولایت مىشد؛ او ریشهی اصلى درخت نبوت بود.
دوم آنکه حضرت سنت و روش همیشگى خود را در هنگام افطار ترک کرده و آن غذا را به خود اختصاص داده بودند و دیگران را از ورود به آن خانه منع کرد و نکتهی دیگر اینکه پیامبر سنت خود را در تطهیر و وضو گرفتن به هنگام ورود به خانه و آماده شدن براى نماز قبل از خوابیدن ترک کرد که این رها کردن سنت جاریه دلالت بر اهمیت آن موضوع دارد.
نکتهی دیگر در مورد شخصیت حضرت آنکه در حدیثی از امام باقر (ع) در تفسیر آیهی شجرهی طیبه در قرآن کریم «الشجرةُ الطیبه رسول الله صل الله علیه و آله و سلم» آمده است: الشَّجَرَةُ الطَّیِّبَةُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ فَرْعُهَا عَلِیٌّ ع وَ عُنْصُرُ الشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ ع وَ ثَمَرَتُهَا أَوْلَادُهَا وَ أَغْصَانُهَا وَ أَوْرَاقُهَا شِیعَتُهَا این درخت پیغبر است، ساقهی این درخت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است و «عنصر الشجره» ریشهی شجرهی پیغمبر، فاطمهی زهراست (ریشه و اساس فاطمه است) میوههای این درخت فرزندان او و برگهای آن شیعیان هستند.(2)
در روایتی آمده است: «قال ان الله تبارک و تعالی اُمَهِّرَ فاطمه ربع الدنیا»(3) برای ازدواج حضرت فاطمه (س) یک چهارم دنیا مهر ایشان شد. از امام حسن عسکری (ع) نیز نقل شده «نحن حجج الله علی خلق» ما حجتهای خدا بر مردم هستیم و مادرمان زهرا (سلام الله علیها) حجت خدا برماست.
حضرت زهرا (س) چه شباهتهایی با امام زمان (عج) دارد؟
اولین نکتهای که خیلی واضح است و در روایات و در لسان عامهی مردم بیان میشود، نسبتی است که همهی مردم به امام زمان میدهند؛ یعنی «مهدی فاطمه». این یک اصطلاح ذوقی نیست، بلکه در روایاتی که از پیغمبر در معرفی امام زمان نقل شده دائماً آمده است: «مهدی مِن عترتی مِن وُلدِ فاطمه» (مهدی پسر من است از نسل من است از بچههای فاطمه).
در اینجا یک سؤال مطرح است: چرا میگویند «مهدی فاطمه» چرا نمیگویند «مهدی علی»، چرا نمیگویند «مهدی حسین»؟ نکتهای که در این مورد وجود دارد آن است که مهدی فاطمه (عج) دلخوشی فاطمهی زهراست و اساساً یکی از فلسفههای وجودی امام زمان دل خوش کردن فاطمه (س) بوده است. این مسئله در چندجا اتفاق افتاده است. یکی در زمان رحلت پیغمبر بود؛ وقتی پیغمبر در بستر بیماری بودند، حضرت زهرا (س) خیلی رقیقالقلب و ناراحت از بیحرمتیهایی که اتفاق افتاده بود خدمت پیامبر رسیدند؛ پیامبر خطاب به ایشان وعدهی آن را دادند که حضرت مهدی (عج) از فرزندان ایشان خواهند بود. داستان ولادت امام حسین (ع) نیز جز این مصداق است. وقتی ایشان به دنیا آمدند جبرئیل نازل شد و فرمود: یا رسولالله خدا به تو تبریک میگوید اما «قتلوا و عطشانا» پیغمبر گریست سپس جبرئیل ادامه داد یا رسولالله این پیام را به فاطمه نیز برسان. پیغمبر پیام را به حضرت رساندند. حضرت گریه و بیتابی کردند و فرمودند اگر قرار است امت اینچنین بیچاره شود، من نمیخواهم. پیامبر در پاسخ فرمودند: خداوند در عوض مهدی را از نسل تو قرار داده است و اینچنین حضرت آرام شدند. بین حضرت زهرا و امام زمان (عج) ارتباط تنگاتنگی وجود دارد؛ زیرا امام زمان مایهی خشنودی قلب حضرت زهرا (س) است.
ارتباط دیگر امام زمان با وجود حضرت زهرا بحث الگو بودن است. در قرآن، اسوهی حسنه بودن دو بار مطرح شده است؛ یکی پیرامون شخص پیغمبر است، سورهی احزاب آیهی 21 «لقد کان رسولا… اسوه حسنه» و دیگری سورهی ممتحنه «قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والذین معهوا» ابراهیم و کسانی که با ابراهیم هستند آنها هم اسوهی حسنه هستند. اینکه امام زمان میگویند مادرم زهرا اسوهی حسنهی من است، نه از این جهت که پیغمبر اسوهی حسنهی من نیست، بلکه از این جهت است که زهرا (س) جان پیغمبر است.
در روایت آمده است شبیهترین فرد به پیغمبر حضرت فاطمه (س) است. رضای پیغمبر در رضای فاطمه است. همانطور که رضای خدا هم در رضای پیغمبر است. پیغمبر به سلمان فرمود: «یا سلمان! ابنتی فاطمه ملأها و جوارحها ایماناً و مشامشها» سلمان! خدا چنان ایمانی به دخترم فاطمه داده، به قلب و جوارحش، حتی تا مغز استخوانش، که او را خالی میکند از هر چه غیر خداست.
در تربیت هم باید از ایشان الگو گرفت؛ زمانی پیش آمد که در خانهی علی (ع) چیزی برای خوردن پیدا نمی شد. علی ابن ابیطالب رفت و 3 صاع گندم از یک یهودی قرض گرفت؛ یعنی مسلمانان از کمک به حضرت دریغ کردند و حال آنکه فاطمه زهرا برای همین مردم نیز دعا میکردند. در دامان چنین مادری، فرزندی (امام حسن) به دنیا میآید و تربیت میشود که وقتی فردی نزد ایشان آمد و شروع به فحاشی کرد با او مهربانی کردند و فرمودند: اهل شام هستی، در اینجا کسی را نداری، حالا بیا برویم خانهی ما، لباسهایت را عوض کن، یک غذایی بخور، رفیق نداری؟ خودم رفیقت میشوم.
یکی از شباهتهای امام زمان با حضرت زهرا مربوط به حقیقت شب قدر است. امام صادق (ع) فرمودند: شب قدر فاطمهی زهراست. کسی شب قدر را درک نمیکند، مگر آنکه فاطمه را بشناسد. در زمان ما شب قدر از آن امام زمان (عج) است. بنابراین کسی در شب قدر به معرفت امام زمان نمیرسد مگر با معرفت فاطمهی زهرا.
یکی از شباهتهای امام زمان با حضرت زهرا مربوط به حقیقت شب قدر است. امام صادق (ع) فرمودند: شب قدر فاطمهی زهراست. کسی شب قدر را درک نمیکند، مگر آنکه فاطمه را بشناسد. در زمان ما شب قدر از آن امام زمان (عج) است. بنابراین کسی در شب قدر به معرفت امام زمان نمیرسد مگر با معرفت فاطمهی زهرا؛ خیلی ارتباط نزدیک است.
شب قدر منزلتش مخفی است، منزلت حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم مخفی است. شب قدر تبلیغ امور میشود و یک بحث مفصلی دارد که ملاک حق و باطل با حضرت زهراست. دلیل آن هم رضایت خدا در گرو رضایت فاطمه است؛ یعنی رضایت با رضایت زهرا. خطکش اندازهگیری رضایت خدا رضایت حضرت زهراست که تفریق امور انجام میشود. ظرف نزول وحی است. در روایت داریم هیچ پیغمبری، هیچ نبی به نبوت نرسید مگر اینکه اقرار به فضل فاطمهی زهرا کرد.
یکسری شباهتهایی هم بین حضرت زهرا و حجتبن الحسن در اسامی وجود دارد. روایت داریم 9 اسمی که خدا برای حضرت زهرا انتخاب کرد؛ این 9 اسم غیر از فاطمه، که البته این اسم هم با تعبیر شب قدر ایشان هم سنخیت دارد؛ تمام اسمها مصداقش برای امام زمان هم وجود دارد؛ مثلاً روایت داریم که سیده النساء لقب حضرت زهراست، سیدالخلق هم لقب امام زمان است، امام رضا (ع) فرمودند: طاهره، طاهر، مبارک، مبارکه، زکیه، زکی، طیبه، طیب، مطهره، مطهر، تقیه، تقی، محدثه و محدث. اینها همه مشترک است بین حضرت زهرا و حضرت مهدی (عج).
جلوهی وجودی حضرت زهرا محبتش طبیعی و تکلیفی نیست، قرآن میفرماید: «لو کنت غلیظ القلب لنفضوا من حولک» پیغمبر اگر تو غلیظالقلب باشی؛ یعنی تو در قلبت محبت نداشته باشی، هیچکس اطرافت جمع نمیشود. قرآن میگوید اگر در قلبت محبت نبود، از تو دور میشدند نه رفتار محبتآمیز؛ این خیلی نکتهی مهمی است. فکر نکنید اگر ما رفتارمان رفتار محبتآمیز باشد، افراد جذب خواهند شد. باید از عمق وجود دوست داشت. باید از عمق وجود مهربان بود و این مهربانی فقط با اتصال به حضرت حق ایجاد میشود. اینکه توصیه شده است کسی که از تو قطع کرد با او رابطه برقرار کن، به کسی که به تو بدی کرد خوبی کن، بر چه مبنایی است؟ مبنای خدا، یعنی تنها کسی میتواند رفتار بد را با رفتار خوب پاسخ بدهد که متصل به بینهایت باشد و الا جواب نفسانی خواهد داد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) متصل به بینهایت بود. فرزندان ایشان هم همین طور هستند. امام زمان منتقم هست، ولی مهربان است.
منابع:
1. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین.
2. همان.
3. الأمالی للطّوسی، ص 668.
*حجت الاسلام و المسلمین حسامی/ انتهای متن/
دستور عمل های اخلاقی امام( ره) به جوانان
دستورالعمل های اخلاقی امام خمینی(ره) به جوانان
۱- نمازهای یومیه را در پنج وعده بخوانید و نماز شب را حتما بپای دارید.
۲- اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید (بویژه سورهٔ مزّمّل).
۳- راس ساعت مقرر که بیدار می شوید ، دیگر نخوابید.
۴- روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیرید.
۵- کم خوری را پیشه کنید ( خود را به خوردن شیر ، خرما و حلوا عادت بدهید ).
۶- در مجالس و میهمانیهای باشکوه که فقرا به آن راه ندارند شرکت نکنید و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید.{طبق این جمله حدود هشتاد درصد مهمونیهامون رو باید بذاریم کنار! باید بذاریم کنار چون به نفع خودمونه رفقا}
۷- برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل باشید .{تو جلسه ها دیر نیاید!}
۸- به تهیدستان انفاق کنید.
۹- از مواضع تهمت دوری کنید.
۱۰- دل به دنیا نبندید و آن را بر دستور خدا ترجیح ندهید.
۱۱- لباس ساده بپوشید و از پوشیدن لباس رنگی خودداری کنید.
۱۲- از نظر مادّی به پایینتر از خود و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.
۱۳- کار نیک خود را فراموش کنید و گناهان گذشتهٔ خود را به یاد بیاورید.
۱۴- زیاد صحبت نکنید و دعاها را زیاد بخوانید ( بخصوص دعای روز سه شنبه را ).
۱۵- اول هر ماه ، خرج یک روز خود را صدقه بدهید
۱۶- دانشهای فنی (بویژه رانندگی ، مکانیک و رادیو تلویزیون) را فرا بگیرید .{البته این جمله مربوط به اون زمانه و الان باید خیلی بیشتر از اینها بلد بود}
۱۷ - به ورزش بخصوص کوهنوردی و شنا اهمیت بدهید.
۱۸ - از اخبار روز مسلمین و جهان با خبر شوید ( هر روز حداقل یک بار اخبار کامل را بشنوید).
۱۹- بیشتر مطالعه کنید.
اما به عنوان حُسن ختام این بحث که دستور العملهای امام خمینی است ، یک نکتهٔ دیگر از امام به نقل از عروسشان خانم فاطمهٔ طباطبایی اضافه می کنم که در شمارهٔ ۱۶۸ مجلهٔ شاهد بانوان آمده است : یکی از مسائلی که امام در روزهای آخر به من توصیه می کردند ، خواندن دعای عهد است . امام می فرمودند : صبحها سعی کن این دعا را بخوانی ، چون در سرنوشت دخالت دارد.
منبع:http://www.afsaran.ir/
بحثی کوتاه درباره سند خطبه فدکیه
پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله دو حادثه مهم و سرنوشتساز روی داد که تمامی حوادث بعد از خود را تحت تاثیر قرار داد. این دو حادثه یکی تشکیل سقیفه و غصب خلافت مسلمین و دیگری غصب «فدک» یعنی قطعه زمین اهدایی پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله به دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها بود. پس از مدت بسیار کوتاهی از این دو رویداد و بعد از چند بار پیگیری برای بازپسگیری فدک و بینتیجه بودن آن،حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد النبی صلی الله علیه و آله حاضر شد و خطبهای را در حضور مهاجرین و انصار ایراد فرمود که از آن پس به خطبه فدک معروف گردید.
حضرت آیت الله العظمی حاجاقا مجتبی تهرانی در سال 1374 طی 17 جلسه،به شرحی مختصر از خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها پرداختند.
قصد داریم به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مختصری از خطبه فدکیه حضرت را با شرح آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی به پیشگاه ملکوتی آن صدیقه طاهره مظهر ولایت پذیری و فانی در مقام ولایت و امامت تقدیم کنیم.
سند خطبه
از نظر سند باید گفت، این خطبه را هم علمای عامّه - اهل سنت- و هم علمای خاصّه - شیعه- نقل کردهاند، به همین خاطر نقل و سند خطبه، انحصار به شیعه ندارد و علمای عامه نیز آن را به اسناد گوناگون نقل میکنند. یکی از کسانی که این خطبه را نقل کرده ابن ابی الحدید است. وی در شرح نهج البلاغه امام علی علیه السلام در ذیل نامهی امام به عثمان بن حنیف به مناسبتی به مسئله «فدک» اشاره کرده و این خطبه را با اسناد گوناگون و معتبر از نظر عامّه نقل میکند. در بین این اسناد از عبدالله بن حسن مثنی به عنوان کسی که این خطبه را نقل کرده است نام میبرند. حسن مثنّی پسر امام حسن علیه السلام است که به او «عبدالله محض» هم میگویند. از آن جهت که نسب وی از جانب پدر به امام حسن علیه السلام و از حهت مادر به امام حسین علیه السلام میرسد، به او «محض» گفته میشود؛ یعنی کسی که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر سیادت دارد. او هم نوه امام حسن علیه السلام و هم نوهی امام حسین علیه السلام محسوب میشود. به هر حال ابن ابی الحدید میگوید:
من این خطبه را از طریق عامه نقل میکنم و کاری به منابع شیعی آن کاری ندارم.
در عبارت ابن ابی الحدید آمده است:
«و اعلم إنما نذکر فی هذا الفصل ما رواه الرجال الحدیث و ثقاتهم و ما اودعه احمد بن عبدالعزیز الجوهری فی کتابه…
نام کتاب جوهری، «سقیفه و فدک» میباشد. این کتاب، کتاب معروفی است و خود جوهری نیز از علمای مورد وثوق و بزرگی بوده است که بسیار از او تجلیل میکنند. البته این خطبه در منابع شیعی مثل بحارالانوار مرحوم مجلسی، احتجاج طبرسی، بلاغات النساء، الشافی، دلائل الامامه، الطرائف، کشف الغمه و … نیز آمده است.
قابل ذکر است سخن ابن ابی الحدید - از کتاب جلوه تاریخ، ترجمه شرح ابن ابی الحدید - بدینگونه است:
بدان كه ما شرح اين كلمات را در سه فصل بيان مىكنيم، فصل نخست در باره آنچه كه در حديث و خبر در مورد فدك آمده است، فصل دوم در اينكه آيا از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ارث برده مىشود يا نه. فصل سوم در اينكه آيا فدك از سوى رسول خدا به فاطمه عليه السّلام واگذار و بخشيده شده است يا نه.
فصل اول: در مورد اخبار و احاديثى كه از قول اهل حديث- اهل سنت- و در كتابهاى ايشان نقل شده است، نه كتابهاى شيعه و رجال ايشان كه ما با خويشتن شرط كردهايم كه از آنها چيزى نياوريم و همه آنچه را در اين فصل مىآوريم و آنچه از اختلاف و اضطرابى كه پس از رحلت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوده است، بيان مىداريم از نوشته ابوبكر احمد بن عبد العزيز جوهرى در كتاب السقيفة و فدك است. و اين ابوبكر جوهرى محدثى پارسا و مورد اعتماد و اديب بوده است كه ديگر محدثان او را ستوده و مصنفاتش را روايت كردهاند.
ابو بكر جوهرى مىگويد:
الف. ابوزيد عمر بن شبّه، از حيان بن بشر، از يحيى بن آدم، از ابن ابى زائدة، از محمد بن اسحاق، از زهرى نقل مىكند كه مىگفته است: گروهى از مردم خيبر كه باقى مانده بودند، متحصن شدند و سپس از رسول خدا خواستند كه در قبال حفظ جان و خون، آنان را تبعيد كند، و چنان فرمود: چون مردم دهكده فدك اين موضوع را شنيدند، آنان هم با همان شرط تسليم شدند و سرزمين ايشان مخصوص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شد كه در آن اسب و ركابى زده نشده بود- بدون جنگ تسليم شده بودند.
ابو بكر جوهرى مىگويد:
ب. محمد بن اسحاق همچنين روايت مىكند كه چون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از فتح خيبر آسوده شد، خداوند بر دل مردم فدك بيم انداخت و فرستادگان ايشان در خيبر يا ميان راه يا پس از رسيدن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به مدينه به حضورش آمدند و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيشنهادشان را پذيرفت و بدين گونه فدك مخصوص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شد كه براى گشودن آن جنگى صورت نگرفت و با نيمى از فدك مصالحه كردند.
گويد: روايت شده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قبال تمام فدك صلح فرمود و خدا داناتر است كه چگونه بوده است.
ج. مالك بن انس، از قول عبد الله بن ابى بكر بن عمرو بن حزم روايت مىكند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قبال نيمى از زمينهاى فدك با آنان صلح فرمود و كار همان گونه بود تا آنكه عمر آنان را تبعيد كرد و عوض نيمه ديگر به آنان شتر و چيزهاى ديگر پرداخت.
د. كس ديگرى غير از مالك بن انس مىگويد: هنگامى كه عمر مىخواست ايشان را تبعيد كند، كسانى را براى تقويم اموال آنان فرستاد كه ابو الهيثم بن التيهان و فروة بن عمرو و حباب بن صخر و زيد بن ثابت بودند. آنان نخلستانها و سرزمين فدك را تقويم كردند، عمر بهاى نيمهاى را كه از ايشان بود، پرداخت كه پنجاه هزار درهم بود و آن را از اموال عراق كه براى عمر رسيده بود، پرداخت و ايشان را به شام تبعيد كرد.
ابو بكر جوهرى مىگويد:
هـ . محمد بن زكريا براى من، از جعفر بن محمد بن عماره كندى، از پدرش، از حسين بن صالح بن حى، از قول دو مرد از بنى هاشم، از قول زينب دختر على بن ابى طالب عليه السّلام، و جعفر بن محمد بن على بن حسين هم، از پدرش
و. همچنين عثمان بن عمران عجيفى، از نائل بن نجيح بن عمير بن شمر، از جابر جعفى، از ابو جعفر محمد بن على عليه السّلام،
ز. همچنين احمد بن محمد بن يزيد، از عبد الله بن محمد بن سليمان، از پدرش، از عبد الله بن حسن بن حسن،
همگى نقل كردهاند:
چون به فاطمه عليها السّلام خبر رسيد، ابو بكر تصميم به منع از تصرف فدك گرفته است، چادر خويش را پوشيد و همراه تنى چند از زنان قوم خود و دختركانش حركت فرمود و چگونگى حركت و راه رفتن او با راه رفتن پيامبر هيچ تفاوت نداشت. به مسجد و پيش ابوبكر آمد و انبوه مهاجران و انصار حاضر بودند، ميان او و ايشان پردهاى سپيد قبطى آويخته شد. فاطمه عليها السّلام نالهاى اندوهناك برآورد كه همگان فرياد گريهشان برآمد. مدتى طولانى سكوت فرمود تا آنان از گريستن آرام گرفتند و سپس چنين فرمود:
سخن خود را با ستايش آن كس كه از همگان به ستايش و نعمت و بزرگوارى شايستهتر است آغاز مىكنم، سپاس و ستايش خداوند را در قبال آنچه از نعمت ارزانى داشته و به آنچه الهام فرموده است…
و خطبهاى طولانى و پسنديده را نقل كردهاند كه در پايان آن چنين فرموده است:
از خداى آن چنان كه شايسته اوست، بترسيد و در آنچه به شما فرمان داده است، او را فرمان بريد كه از ميان بندگان دانشمندان از خدا بيم مىورزند.
و خداوندى را كه به سبب عظمت و نورش هر كه در آسمانها و زمين است براى تقرب به او وسيلهاى جستجو مىكند، سپاس داريد و ما وسيله خداوند ميان خلق خدا و ويژگان او و محل قدس و حجت خداونديم و ما وارثان پيامبران خداييم.
سپس گفت:
من فاطمه دختر محمدم، اين سخن را مىگويم و تكرار مىكنم و اين سخن را ياوه و بيهوده نمىگويم، اينك با گوشهاى شنوا و دلهاى موافق گوش دهيد…
با استفاده از:
تهرانی، مجتبی رحمة الله علیه، 1316هـ. ش.؛ خطبهی فدک؛ تهران: موسسه فرهنگی و پژوهشی مصابیح الهدی، 1391. صص 9،19،20
ابو حامد ابن ابی الحدید، عز الدین؛ جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید؛ ترجمهی محمود مهدوی دامغانی؛ تهران: نشر نی، 1375؛ ج7، صص 87-91