23
فروردین
حرف دل حضرت زینب (ص) با مادر
صدا، صدای عمر بود .
تو با یک دنیا غم بلند شدی و به پشت در رفتی ، اما در را نگشودی.
ـ تو را با ما چه کار؟ بگذار عزاداریمان را بکنیم .
باز هم فریاد عمر بود :
ـ علی ، عباس و بنی هاشم ،همه باید به مسجد بیایندو با خلیفه پیغمبر بیعت کنند.
یک نفر به عمر گفت :
ـ اینکه پشت در ایستاده ، دختر پیغمبر است ، هیچ می فهمی چه میکنی ؟خانه رسول الله …
عمر دوباره نعره کشید:
ـ این خانه را با هرکه در آن است، آتش می زنم .
بزودی هیزم فراهم شد و آتش از سروروی خانه بالا رفت.
تو حلقه میان نبوت و ولایت بودی ، برترین واسطه و بهترین پیوند میان رسالت و وصایت.
محال بود کسی نداند آنکه پشت در ایستاده ،پاره تن رسول الله است.
وقتی آتش از در خانه خدا بالا رفت ، عمر، آتش بیار معرکه ابوبکر ،آنچنان به در حریم نبوت لگد زد که فریاد تو از میان در و دیوار به آسمان رفت.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب