نشانههای قحطی در ایران!
و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالی و کمبود میوهها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند!
فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَٰذِهِ ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ ۗ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ [٧:١٣١]
(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آنها میرسید، میگفتند: «بخاطر خود ماست.» ولی موقعی که بدی (و بلا) به آنها میرسید، میگفتند: «از شومی موسی و کسان اوست»! آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست؛ ولی بیشتر آنها نمیدانند!
نشانه های قحطی در ایران !
.
.
.
.
.
اوایل دهه شصت نوجوانی بیش نبودم،
اما خوب به خاطر دارم آن روزهایی را كه تنها شامپوی موجود
شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.
تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم.
سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود.
صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت!
.
.
.
صف های كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد
.
.
خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب
جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی …
نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت
.
و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود
همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و …
اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد
یادم هست با تمام سختی ها وقتی وانت برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد
بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود
.
.
.
.
همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود،
خب درد هم بود…
و اما امروز
امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست.
از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا
موبایل و تبلت و …
داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا و البته
بستنی با روكش طلا !
.
.
.
.
و حال ، این تن های فربه، تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت
از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم.
مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید!
مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!
.
.
.
متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له كردن دیگران سیری ناپذیر شده است …!!
.
.
و بعضی چیزها را هم
بهتره نگیم
.
قحطی امروز که در این روزگاران آن را به وضوح لمس می کنیم :
قحطى ایمان است
قحطی اخلاق است
قحطی عشق و محبت است
قحطی انسانیت است
.
.
.
.
.
.
بوی رمضان می آید
فرصتی دوباره
فرصتی برای بازگشت
آغوش او برایمان باز است
جانا به غریبستان چندین به چه میمانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم،صد راه نشان دادم
یا نامه نمیخوانی یا راه نمیدانی
گر نامه نمیخوانی خود نامه تو را خوانم
ور راه نمیدانی در پنجه ی ره دانی
بازآ که در آن محبس قدر تو نداند کس
با سنگ دلان منشین چون گوهر این کانی
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ۚ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ [٢٩:١٠]
و از مردم کسانی هستند که میگویند: «به خدا ایمان آوردهایم!» اما هنگامی که در راه خدا شکنجه و آزار میبینند، آزار مردم را همچون عذاب الهی میشمارند (و از آن سخت وحشت میکنند)؛ ولی هنگامی که پیروزی از سوی پروردگارت (برای شما) بیاید، میگویند: «ما هم با شما بودیم (و در این پیروزی شریکیم)»!! آیا خداوند به آنچه در سینههای جهانیان است آگاهتر نیست؟!
وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ [٢٩:١١]
مسلماً خداوند مؤمنان را میشناسد، و به یقین منافقان را (نیز) میشناسد.
–
نوشته شده توسط سبحان رضایی
صفحات: 1· 2
سلام میلاد کریم اهل بیت بر دوستدارانشان مبارک
سلام مطالبتون عالی بود موفق باشید
میلاد نور بر شما مبارک
چو بر نیمه رسید ماه مبارک / بیامد لطفی از رب تبارک
شبر،نیکو خصال و ماه صورت / کریم و اسوه در زهد و بلاغت . . .
التماس دعای ظهور
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب