7
اردیبهشت

برای خود یا برای خدا

حکایت عابد بنی اسرائیل و ابلیس
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش! عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است؛ عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:کجا؟ عابد گفت:تا آن درخت برکنم؛ گفت : دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند. در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در
دست!

عابد گفت: دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و
اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟ ابلیس گفت: آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی.

منبع: کیمیای سعادت


free b2evolution skin
6
اردیبهشت

داستان بهلول ایرانی (یه کم طولانیه ولی جذابه )

گفت‌وگویی منتشر نشده از بهلول گنابادی

نام شیخ بهلول این مجاهد راه حق و حقیقت در تاریخ معاصر ایران با قیام خوش و آزادی خواهانه قیام مسجد گوهرشاد علیه واقعه کشف حجاب قرین شده به طوری که با صحبت از یکی به ناگزیر باید از دومی نیز سخن به میان آورد. اکنون پس از هفتاد و اندی سال هنوز صدای این عالم ربانی در شبستان مسجد گوهرشاد طنین انداز است و خشت خشت آن بر شجاعت و ظلم ستیزی وی گواه است. آنچه در پی می‌آید گفت‌وشنودی است نشر نایافته که در سال 1380 با مجاهد و عارف روشن ضمیر، فقید سعید مرحوم علامه شیخ محمد تقی بهلول گنابادی انجام گرفته است. آنچه آن سالک گران‌مایه در این مجال بیان داشته روایتی دقیق و جامع‌الاطراف از دوران سرکوب روحانیت و مظاهر فرهنگ دینی توسط رضاخان است که بیان شیرین و در عین حال سلیس آن بزرگوار آن را خواندنی‌تر ساخته است.این سند ارزشمند تاریخی را “جوان"، منتشر کرده است.

در زندگی چگونه گذران کرده‌اید؟

زندگی شخصی من از ابتدا همین طور بوده و غیر از نان خوردن چیزی ندارم. هیچ وقت چای نمی‌خورم. مقید به غذایی نیستم و هر جا باشد نانی می‌خورم و اگر باشد ماست. هر جا هم باشم می‌خوابم. همین طور که الآن می‌بینید زندگی می‌کنم، همه زندگی من به همین نحو بوده. بعد از مسجد گوهرشاد هم که 31 سال در افغانستان زندانی بودم.

 

بعضی‌ها می‌گویند شما طی‌الارض دارید…

طی‌الارض را به آن معنایی که مردم می‌گویند من منکر هستم. طی‌الارض به این معنا اصلاً ندارم. من ندارم، هر کس دارد نوش جانش! من طی‌الارضی دارم غیر از این طی‌الارضی که گفتم. طی‌الارض به این معنا که راه دور را از اینجا گم و جای دیگر پیدا شوم، محال است، ولی طی‌الارض به این معنا دارم که وقتی اراده به انجام کاری بکنم، خدا به صورت خارق‌العاده اسباب و وسیله انجام آن کار را برایم فراهم می‌کند. مثلاً اگر شما الآن بخواهید بروید و سر جاده بایستید که ماشینی شما را سوار کند و ببرد به مشهد، ممکن است هشت، نه ساعت بایستید و ماشینی نیاید، ولی اگر من بروم بایستم، همان موقع ماشین مناسبی می‌آید و مرا سوار می‌کند و می‌برد.

 

پس طی‌الارض شما به این معناست…

بله، به این معنا هیچ‌وقت بی‌وسیله نمانده‌ام. به این معنا اگر دشمنی هم به من حمله کند، خدا مدافعی را می‌رساند، چنانکه چند مرتبه این طور شده است. یک بار در همین جاده سبزوار ایستاده بودم که بروم مشهد. ماشینی آمد و دست بالا کردم که نگه دارد و نگه نداشت و رد شد. دو ساعت بعد از آن ماشین دیگری آمد و نگه داشت و مرا سوار کرد. ماشینی که به رایم نگه نداشته بود، در بین راه عیب کرده و دو سه ساعت معطل شده بود. ماشین بعدی که مرا سوار کرد، از او جلو افتاد. در تربت ‌حیدریه، نزدیک شاتقی در قهوه‌خانه‌ای بودم که آن ماشین آمد و راننده‌اش حیرت کرد که چطور او که مرا سوار نکرده بود، زودتر از او رسیدم. متوجه نبود که ماشین بعدی، مرا سوار کرد و آورد، به همین خاطر مردم تصور می‌کنند طی‌الارض دارم، در حالی که التماسی با خداوند دارم که به هر چیزی که محتاج شوم، خداوند وسیله‌اش را فراهم می‌کند.

آیا در این 92 سالی که عمر کرده‌اید و ان‌شاءالله خداوند، شما را همچنان برای ما نگه دارد، هیچ‌گاه سر و کارتان به دوا و دکتر افتاده است یا نه؟

نسبت به بقیه مردم خیلی کمتر، برای اینکه از هفت سالگی توبه کردم و هرگز چای نخوردم، به دود محتاج نیستم، خوراکم را از روی طب‌الرضا می‌خورم. این کتاب را خواندید؟

شما توضیح بدهید.

ادامه »


free b2evolution skin
5
اردیبهشت

فضیلت انتشار وحفظ احادیث

* امام رضا علیه السلام : خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

* رسول اکرم صلی الله علیه و آله : اگر کسی دو حدیث را بخواند و خودش به آن دو حدیث عمل نماید و آن را به دیگران نیز تعلیم دهد تا آنان نیز از آن دو حدیث بهره مند شوند چنین کوشش و فعالیتی از جانب او بهتر و بالاتر از ثواب عبادت و بندگی حق تعالی به مدت 60 سال. منیة المرید صفحه 182

* حضرت محمد صلی الله علیه و آله : سه بار فرمودند : بار خدایا خلیفه های مرا رحم کن( رحمت کن ) . گفتند یا رسول الله خلیفه های شما چه کسانی هستند ؟ فرمودند آن کسانی که حدیث و سنت مرا تبلیغ کنند و به امت من بیاموزند.امالی شیخ صدوق مجلس سی و چهارم صفحه 180

* امام صادق علیه السلام : اگر کسی یک حدیث از معارف اسلامی را به خوبی بفهمد و عمق علمی آن را به درستی درک کند ، بهتر از آن است که هزار حدیث را در حافظه خود بسپارد و آنها را نقل نماید ، و پیروان مکتب اهل بیت به مقام فقاهت نائل نمی شوند ، مگر آنکه نظرات ائمه علیهم السلام را درک کنند و به جهات مختلفه احادیث متوجه باشند. بحارالانوار جلد 1 صفحه 118 ، الحدیث جلد 1 صفحه 366

* امام صادق علیه السلام : احادیث اسلامی را به نوجوانان خود بیاموزید و در انجام این وظیفه تربیتی ، تسریع نمائید ، پیش از آنکه مخالفین گمراه ، بر شما پیشی گیرند و سخنان نادرست خویش را در ضمیر پاک آنان جای دهند و گمراهشان سازند. الحدیث جلد 1 صفحه 365 ، کافی جلد 6 صفحه 47

* امام باقر علیه السلام : پیروان اسلام در پرتو معرفت واقعی و درک حقایق علمی روایات ، میتوانند به عالیترین مدارج ایمان نائل شوند. بحارالانوار جلد 1 صفحه 118 ، الحدیث جلد 1 صفحه 365

* جابر گوید که امام باقر علیه السلام فرمود : ای جابر به خدا سوگند ، حدیثی که از فردی صادق ، در زمینه حلال و حرام به دست آوردی ، از آنچه خورشید بر آن میتابد با ارزشتر است. بحارالانوار جلد 2 صفحه 146 حدیث 15

* پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود : هرکس از امت من ، چهل حدیث در باب نیازهای دینی خود حفظ کند ( و عمل کند ) ، خداوند در روز قیامت او را عالمی فقیه گرداند و از عذاب وی چشم پوشد. بحارالانوار جلد 2 صفحه 153 حدیث 3 ، خصال شیخ صدوق جلد 2 صفحه 541 حدیث 15 ابواب الاربعین

* از امام صادق علیه السلام سوال شد کدام مرد افضل تر است ؟ مردی که سخنان شما را نشر میدهد و آن را در دل شیعیان استوار میکند ، یا مردی عابد که چنین نیست ؟ امام علیه السلام فرمود : آنکه سخنان ما را نشر دهد و آن را در دل شیعیان استوار سازد از هزار عابد برتر است. اصول کافی جلد 1 صفحه 33 حدیث 9

* پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : با یکدیگر ملاقات کنید و به گفتگوی حدیث بپردازید ، زیرا حدیث دلها را صیقل میدهد . دلها زنگار میگیرد ، مانند شمشیر و صیقل آن حدیث است. اصول کافی جلد 1 صفحه 41 حدیث 8

شما دوست و کاربر گرامی با دریافت و انتقال آن به دیگران در ثواب فضیلت انتشار و حفظ کردن حدیث از ائمه اطهار شریک باشید. باتوجه به حجم کم اکثر فایل های پیوست آنها را بر روی گوشی خود ریخته و علاوه بر حفظ شدن احادیث مزبور بمرور زمان، بوسیله بلوتوث و اس ام اس نیز به نشر آنها بپردازید .

 


free b2evolution skin
4
اردیبهشت

ثواب کسی که چهل حدیث حفظ کند

ثواب كسى كه چهل حديث حفظ كند

 رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :مَن حَملَ مِن اُمّتي أرْبَعينَ حَديثا بَعثَهُ اللّه ُ يَومَ القيامَةِ فَقيها عالِما .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از امّت من، هر كس چهل حديث حفظ داشته باشد، خداوند او را در روز رستاخيز فقيه و عالم برانگيزد.

رسول الله- صلى الله عليه و آله :مَن حَفِظَ مِن اُمَّتي أرْبَعينَ حَديثا يَطْلُبُ بذلكَ وَجْهَ اللّه ِ عزّ و جلّ و الدّارَ الآخِرَةَ ، حَشَرهُ اللّه ُ يَومَ القِيامَةِ مَع النَّبِيّينَ و الصِّدِّيقينَ و الشُّهداءِ و الصَّالِحينَ و حَسُنَ اُولئكَ رَفيقا .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از امّت من چهل حديث به خاطر خداوند عزّ و جلّ و آخرت حفظ كند، خداوند در روز رستاخيز او را با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و صالحان محشور فرمايد و چه نيكو همدمانى هستند اينان .

 

 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :مَن حَفِظَ عَنّا أرْبَعينَ حَديثا مِن أحاديثِنا في الحَلالِ و الحَرامِ ، بَعثَهُ اللّه ُ يَومَ القِيامَةِ فَقيها عالِما و لَم يُعَذِّبْهُ

امام صادق عليه السلام :هر كس چهل حديث از احاديث ما را درباره حلال و حرام حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت فقيه و عالم برانگيزد و عذابش نكند.


در روايت آمده است: “هرکس چهل حديث حفظ کند، خداوند وي را فقيه محشور مي‌کند". آيا اگر حافظ عامل به احاديث نبود، باز هم جزء فقها محشور مي‌شود يا بايد عامل باشد؟ کلام علامه طباطبايي که فرمود” عامل بودن شرط نيست” چيست؟ آيا تقوا در حديث، شرط فقيه محشور شدن است؟

در مورد حفظ چهل حديث هم از پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم روايت وجود دارد و هم از برخي ائمه ديگر عليه السّلام۱ .

البته اين احاديث در برخي از کلمات و واژه‌ها با يکديگر اختلاف دارند. علامه مجلسي در بحار الانوار نقل کرده است که پيامبر اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: “هرکس چهل حديث براي امت من حفظ کند، تا از آن بهره ببرند، خداوند روز قيامت او را در شمار فقيهان و عالمان برمي‌انگيزد".۲

بي‌ترديد پيام اصلي اين حديث تشويق و ترغيب به حفظ احاديث پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم و اهل‌بيت است. هرکس چهل حديث از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و اهل‌بيت عليه السّلام حفظ کند، به همان اندازه با معارف پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم و اهل‌بيت آشنا شده است و آشنايي با معارف اهل‌بيت موجب تأمين سعادت دنيا و آخرت مي‌شود. حال بايد بررسي نمود که مقصود از حفظ حديث در اين روايات چيست؟ مرحوم علامه مجلسي چند احتمال بيان کرده است:

احتمال اول آن است که به تدوين حديث بپردازد تا ديگران از آن استفاده نمايند.

ادامه »


free b2evolution skin
4
اردیبهشت

چشم های ام البنین نمناک بودوغمی غریب درآن موج می زد

ا

-عقیل تو به علم نسب آگاهی داری. برای من زنی انتخاب کن که خاندان او به شجاعت معروف باشند.

عقیل گفت: برای چه چنین زنی می خواهی؟

-برای آن که فرزندانی شجاع و دلیر به بار آورد.

عقیل به فکر فرو رفت چگونه همسری، مناسب شیردلی چون برادرش علی(ع) است. او که هیچ گاه در میدان پشت به سپاه نکرده، خاطره جنگاوری اش با عمروبن عبدود هنوز هم زبان به زبان می گردد… پس گفت:

من چنین زنی را در قبیله بنی کلاب می شناسم. فاطمه دختر حزام بن خالد کلبی و لیلی است. در میان قبایل عرب شجاع تر از پدران او نیست. در بزرگی و جلالت کسی به پای آن ها نمی رسد. حتی در حق آن ها شعر گفته اند و کسی انکار نکرده است. در میان عرب کسی به شجاعت شناخته تر از آن ها نیست مگر خود شما یا امیرالمونین!

علی(ع) خندید، موافق بود. باید در پی فرزندان شجاعی باشد که حسین(ع) را تنها نگذارند.

-فرزندانم همیشه به یادداشته باشید من و شما و کنیزان و غلامان فرزندان فاطمه(س) هستیم. در حضور آن ها با احترام رفتار کنید. آن ها را با لفظ سیدی و آقا خطاب کنید. در هر امری فرمان آن ها مقدم بر خواست شما است. مبادا که کدورتی در دل آن ها از شما بوجود بیاید. همیشه آماده خدمتگزاری آن ها باشید و بدانید که در دنیا و آخرت سید و آقای شما هستند. مرا در جلوی آن ها “مادر” خطاب نکنید….

فاطمه این ها را گفت. بارها گفته بود. اما بازهم گفت به عباس، عبدالله، جعفر، عثمان.

گرچه از کودکی در گوش آن ها زمزمه کرده بود. اما می خواست همه بدانند که او خود را کنیز فرزندان فاطمه(س) می داند نه جانشین فاطمه…. فاطمه مادر چهار پسر آرام گرفت. وظایف پسرانش را یادآوری کرده بود.

ام البنین فرزندانش را خواست و گفت: من پیر و مریض هستم. نمی توانم با شما همراه شوم. آیا مولای ما اجازه می دهند من در مدینه بمانم.

-بله مادر، هم ایشان فرمودند که شما را با خود همراه نبریم تا احواتان روبراه شود. لیلی مادر علی اکبر(ع) هم نمی تواند همرا ما به مکه بیایند و چندتن دیگر…

عباس مادر را بالای اتاق نشاند. فاطمه اما نگران بود. مقصد کجاست؟

عباس گفت: به مکه می رویم تا موسم حج در آن جا هستیم….

ام البنین گفت: کاش خداوند حج بیت الله را نصیب ما هم می فرمود. رنج بیماری مرا از این نعمت محروم ساخته است.

عباس گفت: چاره ای نیست مادر،…

-عباس؛

صدای فاطمه نگران بود، هرچه کرد نتوانست از لرزش صدایش جلوگیری کند. عباس آن را حس کرد. سربلند کرد. چشم های ام البنین نمناک بود و غمی غریب در آن موج می زد. غمی که برای عباس تازگی داشت.

-مادر چه شده است؟

-عباس، مبادا حسین(ع) از تو دلگیر شود…. مبادا حسین(ع) تنها بماند.. مبادا….

دلشوره های فاطمه تمامی نداشت. حتی وقتی در بغل عباس آرام گرفت، نمی توانست یکدم از یاد حسین(ع) غافل باشد…. اما این بار دلشوره ای دیگر داشت، چرا این گونه بود، خودش هم نمی دانست.

بشیر پرچم تسلیت را به زمین کوفته بود. زن و مرد، پیر و جوان در کوچه های مدینه ناله می زدند. مدینه یکپارچه غم شده بود. غمبارترین نوحه ها از حلقوم مردمی بیرون می آمد که تا چندماه پیش شاهد زندگی حسین(ع) بودند و زندگی عباس و زندگی زینب(س).

بشیر نمی توانست موج خروشان مردم را کنترل کند. فاطمه به جلو آمد، بشیر شرم داشت که در چشمان او نگاه کند. غمبارترین نکته ها برای او بود.

فاطمه(س) تکیه به عصا داده بود و جلو آمد، بلند گفت: بشیر.

قلب بشیر از هم پاره شد. صلابت شیر در این صدا بود و هیبت اسد در کلامش.

-بشیر از حسین(ع) چه خبر آورده ای؟

بشیر لرزید. چه ماموریت دشواری داشت!

-ای ام البنین خدای تعالی تو را صبر دهد که عبدالله کشته شد.

صدای جمعیت بلند شد، فاطمه هنوز دست به عصا ایستاده بود: از حسین(ع) چه خبر؟

-ام البنین خدای تعالی به خاطر صبرت به تو اجر دهد، جعفر هم کشته شد.

جمعیت تکان خورد. اما صلابت صدای فاطمه را نگسست: بشیر از حسین چه خبری داری؟

-ام البنین خدای تعالی مقاومت کوه را به تو ارزانی کند تا تو بتوانی تحمل کنی، عباس هم کشته شد.

صدای ناله جمعیت اوج گرفت، فاطمه تکیه به عصا داده بود: بشیر از حسین(ع) مرا خبر ده.

-ام البنین، خداوند تعالی صبر و شکیبایی ات را زیاد کند، عثمان هم کشته شد.

ناله جمعیت، کورسوی امید در دل فاطمه را ندید که دوباره خروشید. صدای بشیر در صداها گم می شد. اشک راه خویش را بر گونه ها پیدا می کرد. فاطمه(س) خم نشده بود. حتی اخم هم نکرده بود، عصا در دست با فریاد صدایش را به گوش بشیر رساند:

-از حسین(ع) از حسین(ع) بگو! فرزندان من و آن چه در آسمان و زمین است فدای حسین(ع) باد.

بشیر امید داشت این کلام او در همهمه جمعیت گم شود و از بین برود تا به گوش فاطمه نرسد.

-حسین(ع) با لب تشنه شهید شد.

آسمان به یکباره بر فاطمه فرود آمد. قلب فاطمه پاره شد و هر ذره اش با ناله ای جانسوز از حنجره اش بیرون آمد.

-واحسیناه؛ ای بشیر دلم را پاره کردی…

آسمان در سوگ پسر فاطمه(س) همراه فاطمه شده بود.

ام البنین! ما به تعزیت آمده ایم! آمده ایم تا تو را در غم از دست دادن پسرانت تسلیت بگوییم….

فاطمه سربلند کرد. چشمان بی فروغ، صورت پژمرده،… اشک راه خود را خوب بلد بود، لب پاره پاره و…

-ای زنان مدینه دیگر مرا ام البنین-مادر پسران-خطاب نکنید و مادر شیران شکاری ندانید.

من فرزندانی داشتم که به سبب آن ها مرا ام البنین می گفتند. اکنون من شب را به صبح می رسانم، اما دیگر فرزندی ندارم. چهار باز شکاری داشتم که آن ها را نشانه تیر کردند و رگ و ریشه آن ها را قطع کردند.

دشمنان با نیزه های خود بدن های پاک آن ها را از هم متلاشی کردند و شب شد در حالی که همه آن ها برروی خاک با جسد پاره پاره افتادند. ای کاش می دانستم که همان طور که به من خبر داده اند دست های فرزندم عباس را از تن جدا کردند…

مدینه یکپارچه غرق در سوگ بود. در هر کوی و برزن صدای ناله می آمد.


free b2evolution skin
2
اردیبهشت

نشست تبیین خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها/ طلاب باید در همسرداری وتربیت فرزند الگوی دیگران باشند

درنشستی که با حضورمدیر وخانواده های دانش آموختگان مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد برگزار شد، رییس ستاد تفسیر استان یزد حجة الاسلام نبی پور به تبیین خطبه فدکیه پرداخت. حجة الاسلام نبی پورضمن بیان فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها به مفاهیم والای اخلاقی و اعتقادی در این خطبه اشاره کرد و خواستارتبیین وتدریس این خطبه در مدارس علمیه خواهران و در سطح جامعه شد .رییس ستاد تفسیر استان در ادامه با بیان جایگاه خواهران طلبه در تربیت اسلامی جامعه اظهارداشت: طلاب باید در همسرداری و تربیت فرزند الگوی دیگران باشند.


free b2evolution skin
2
اردیبهشت

تجلیل از فعالین در تبلیغ ثبت نام مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد

درجلسه ای باحضور مدیر ،معاونین وهیت امنای مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد و مدیر حوزه های علمیه استان ،از خانواده های دانش آموختگانی که در تبلیغات ثبت نام مدرسه فعالیت داشتند با اهدای هدایایی قدردانی شد. مدیر مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها دراین جلسه ضمن قدردانی از همسران دانش آموختگانی که در تبلیغات ثبت نام این مدرسه فعالیت داشته اند افزود:تبلیغات مدرسه به صورت نصب بنر ،پوستروحضور در مدارس با همکاری بسیارخوب دانش آموختگان مدرسه صورت گرفته است .در ادامه جلسه حجةالاسلام محمدی ،مدیر حوزه های علمیه خواهران استان نیز ضمن بیان جایگاه حوزه های علمیه خواهران وقدردانی ازتلاش های انجام شده ازدانش آموختگان  خواست که برای ادامه تحصیل درمقاطع بالای حوزه تلاش کنند .حجةالاسلام محمدی ثبت نام  امسال حوزه های علمیه استان رابسیار خوب ارزیابی کرد و خواستار تلاش برای تربیت طلاب بااخلاق وسیره فاطمی شد .لازم به ذکر است که مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها یزد برای سال تحصیلی 92-93هفتصدنفر به صورت پاره وقت و تمام وقت ثبت نام داشته است.


 

 


free b2evolution skin