13
آذر

ربا، جنگ با خدا

شهید مطهری علاوه بر مسائل دینی و اعتقادی، در برخی مسائل دیگر، مانند مسائل تاریخی و اقتصادی نیز وارد شده‌اند. نمونه‌ای از ورود ایشان به مسائل تاریخی، کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» است که در آن به مناسبت بحث‌هایی که در جامعه‌ی آن زمان، بر ضد اسلام‌گرایی و ورود اسلام به ایران گفته می‌شد، گردآوری کردند. «مسأله‌ی ربا و بانک» نیز، یکی از کتاب‌های آن شهید بزرگوار است که برای پاسخگویی به سوالاتی که در خصوص این موضوع وجود داشت، توسط ایشان منتشر شد. اغلب مباحث این کتاب در قالب گفتگوهایی پیرامون این مسأله، مطرح و گردآوری شده است.

بانک، یکی از سازمان‌هایی است که در غرب شکل گرفته است. البته در دنیای اسلام نیز می‌توان نهادهای مشابه آن را پیدا کرد، منتها دستورات و کارکردهایی که برای بانک‌های غرب تعریف و پیاده شد، با آن چیزهایی که در جهان اسلام وجود داشت، بسیار متفاوت بود. از یک طرف این تفاوت، شبهات و سوالات بسیاری را در اذهان مسلمانان ایجاد کرد و از طرف دیگر، استفاده از نهادی به نام بانک، به عنوان یکی از لوازم زندگی جدید، اجتناب‌ناپذیر بود. از این رو، بحث پیرامون موضوع بانک و ارتباط آن با ربا، در جامعه‌ی اسلامی آن زمان بسیار رونق پیدا کرد و البته هنوز هم این بحث دامنه‌دار، ادامه دارد و ابهامات آن به طور کامل برطرف نشده است.

در کتاب مسأله‌ی ربا و بانک، شهید مطهری ضمن طرح بحث‌هایی در زمینه‌ی کارکردهای بانک و رابطه‌ی آن با ربا، در قالب بحثی دیگر، مسأله‌ی بیمه را نیز از منظر اسلامی مورد بررسی قرار می‌دهند و احکام آن را بررسی می‌کنند.

آن چیزی که در این کتاب قابل توجه است، احاطه‌ی شهید مطهری بر بحث‌های اقتصادی و درک درستی است که ایشان از روابط اقتصادی داشته‌اند. در مورد حرمت ربا، شهید مطهری چند نظریه را در این کتاب مطرح کرده‌اند. البته این نظریات، مبتنی بر بحثی است که پیرامون این مسأله، با شهید بهشتی و مهندس بازرگان برگزار شده است:
“…[نظر اول این است که] اساساً سرمايه از آن جهت كه سرمايه است نمى‏تواند سود داشته باشد؛ يعنى سود و ارزش فقط و فقط مربوط به كار است و بس، سرمايه به هيچ شكل نمى‏تواند توليد سود كند…”
این نظر بیان می‌کند که تنها در صورتی می‌توان منفعت کسب کرد، که کاری انجام شده باشد. به عبارت ساده‌تر، فقط کار است که دستمزد به آن تعلق می‌گیرد و تنها کارگر است که می‌تواند اجرت دریافت کند. بنابراین اگر کسی مثلا ماشینی داشته باشد و آن را اجاره دهد تا دیگران روی آن کار کنند، حق ندارد وجهی به عنوان اجاره‌بها بگیرد.
“…ما خودمان روز اول كه در اين زمينه صحبت مى‏كرديم، نظرمان بر اين اساس نبود كه سرمايه از آن جهت كه سرمايه است سود ندارد… ما مسئله حرمت ربا را بر اين اساس بيان كرديم كه ماهيت ربا قرض است و قرض از آن جهت كه قرض است نمى‏تواند سود داشته باشد، يعنى وام نمى‏تواند سود داشته باشد. معتقد بوديم كه سرمايه مى‏تواند سود داشته باشد اما در حالى كه در جريان است…”
خلاصه‌ی این نظر آن است که در جایی امکان ایجاد ارزش وجود دارد که به ازای آن ارزش، تولیدی صورت گرفته باشد. بنابراین نمی‌توان به ازای قرض، ربا گرفت. به علاوه، اگر سرمایه و کار با هم در خلق کاری سهم داشته باشند، سود نیز بین آن‌ها تقسیم خواهد شد. مثلا اگر فرض کنیم راننده‌ای با استفاده از ماشین یک نفر دیگر باری را حمل کرده است، این کار میان صاحب سرمایه (صاحب ماشین) و راننده تقسیم می‌شود. زیرا حمل آن بار، بدون وجود ماشین یا بدون وجود راننده غیرممکن است. یعنی این‌ها به تنهایی هرگز نمی‌توانند آن کار را انجام دهند. پس هر دو در آن کار سهیم‌اند و در سود حاصل نیز باید سهم ببرند.
“[طرفداران نظر سوم] تكيه‏شان روى ماهيت پول است كه پول اساساً نمى‏تواند سود داشته باشد… به اين معنى كه مى‏گويند اساساً ارزش پول نه ارزش واقعى است و نه ارزش مبادله‏اى، و مقصودشان از ارزش واقعى چيزهايى است كه براى زندگى انسان ضرورى است ولى قابل مالكيت و مبادله نيستند مثل هوا و نور. اين‌ها را مى‏گويند داراى ارزش واقعى است؛ و مقصودشان از ارزش مبادله‏اى، اشيائى است كه براى انسان مفيد است و قابل مالكيت و نقل و انتقال مى‏باشد و دست انسان در تهيه آن به كار افتاده، مثل همه كالاهاى ساخته شده. ولى پول را مى‏گويند نه ارزش واقعى دارد و نه ارزش مبادله‏اى، يك امر قراردادى است. يك ارزش قراردادى براى آن قائل شده‏اند براى تسهيل مبادلات…” 1
خلاصه‌ی نظر سوم این است که انسان‌ها، پول را به عنوان یک قرارداد بین یکدیگر وضع کرده‌اند. وگرنه پول چیزی جز تکه‌ای کاغذ نیست و نمی‌توان آن را با ارزش دانست. در حالی که کالاها، خودشان ارزشمند هستند. حال که کالا ارزش ذاتی دارد و پول در ذات خود بی اعتبار است، می‌توان از کالا کسب ثروت کرد ولی پول را نمی‌توان به عنوان عامل ایجاد ثروت در نظر گرفت.
هرچند شاید در این جا، بحث کمی پیچیده شده باشد، اما فهم این موضوع به درک درست دلیل حرمت ربا در اسلام (و دیگر ادیان آسمانی) کمک می‌کند. از طرف دیگر، با توجه به مشکل اقتصادی امروز جهان، که اقتصاددانان آن را ناشی از رباخواری بانک‌ها و دولت‌ها می‌دانند، می‌توان به حقانیت دستورات اسلامی پی برد.

منبع

_________________________________

1. مجموعه ‏آثار استاد شهيدمطهرى، ج‏20، ص:


free b2evolution skin
13
آذر

اربعین حسینی

مقدمه ورود خاندان مکرّم سيدالشهداء به کربلا در راه بازگشت از شام به مدينه در روز اربعين و الحاق سر مقدس اباعبدالله الحسين(عليه السلام) به پيکر مطهّرش در آن روز، يکي ديگر از وقايع مبهم واقعه عاشورا و حوادث پس از آن است. به راستي اگرچه حادثه عاشورا دل خراش ترين و غمبارترين حادثه اي است که در طول تاريخ، قلب شيعيان و دوست داران خاندان عصمت و طهارت را جريحه دار ساخته و جا داشت تمامي وقايع آن بدون هيچ کم و کاستي در کتاب هاي تاريخ نقل شود، امّا مع الاسف از آن جا که هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم پس از آن شيعيان علي بن ابي طالب و فرزندان معصومش تحت بيشترين فشارها و آزارها بوده، سخت ترين شکنجه ها و تحريم ها را متحمّل شده و عملا در حاشيه قرار گرفته بودند ، هيچ گاه امکان ضبط و نقل وقايع غم بار عاشورا و آن چه بر خاندان مکرم سيد الشهداء گذشت پديد نيامد.

به راستي وقتي تاکنون به طور قطع و يقين سرنوشت سر مقدس اباعبدالله الحسين(عليه السلام)که در واقع يکي مهم ترين اموري است که بايد مورد توجه قرار مي گرفت روشن نشده است و اقوال در باره دفن سر مطهر آن حضرت مختلف و متشتت است چگونه مي توان انتظار داشت وقايع ريز و درشت ديگري همچون مدّت حبس خاندان سيد الشهداء در کوفه ، روز حرکت از کوفه و مسير حرکت آنان از کوفه تا شام، ميزان اقامت آنان در شام و بالأخره مسير بازگشت آنان به درستي و روشني ، و بدون هيچ گونه اختلافي ثبت و ضبط شده باشد؟! مي دانيم که بخش اعظم وقايع عاشورا و حوادث پس از آن، توسط مورخان اهل سنت که بعضاً تلاش مي کردند دامن يزيد و خاندان بني اميّه را از اين لکه ننگ ابدي، پاک سازند نقل شده است، پس نبايد انتظار داشت تمام وقايع و حوادث بدون کمترين تحريفي نقل شده باشد.

از آن گذشته اگر مورخان نيز قصد نگارش حوادث را به صورت صحيح و بدون تحريف داشتند، حکّام وقت ممانعت به عمل آورده و معلوم نبود که چه سرنوشتي در انتظار نويسنده و نوشته او بود. تلاش نگارنده اين سطور بر آن است که مسئله بازگشت کاروان اسراي بني هاشم (عليهما السلام)را از شام بررسي کرده و نتيجه گيري نهايي را براساس متون موجود، بازگو نمايد. باشد که اين تحقيق گامي مثبت در جهت هرچه روشن تر شدن حوادث پس از عاشورا باشد و مرضي پروردگار واقع گردد. مشهور بين عرف شيعه آن است که امام سجاد(عليه السلام) به همراه اهل بيت سيدالشهداء(عليه السلام) در راه بازگشت از شام، به کربلا رفته و روز اربعين موفق به زيارت قبر مطهر حسين بن علي(عليه السلام) و اصحاب باوفايش شدند و پس از سه روز عزاداري و اقامه ماتم به مدينه الرسول(صلي الله عليه وآله)بازگشتند.

و نيز بين شيعيان مشهور است که زين العابدين(عليه السلام)سر مطهر پدر را در آن روز به بدن شريفش ملحق نمود. اما با وجود اين از ديرباز در ميان محقّقان و صاحب نظران در باره رسيدن کاروان اسرا در اربعين اول به کربلا اختلاف نظر بوده است. برخي آن را تاييد کرده، شواهد تاريخي بر آن اقامه مي کنند و برخي ديگر، حضور خاندان سيد الشهداء(عليه السلام) را در اربعين اول انکار کرده تحقق آن را امکان پذير ندانسته يا محقق شده نمي دانند. نويسنده اين سطور نيز بر اين باور است که کاروان اسرا در روز اربعين به کربلا نرسيده و نيز معتقد است «احتمال رسيدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعين» با «تحقق آن» دو امر مستقلند که در اين مسئله معلوم نيست که هردو با هم رخ داده باشند. بنابراين، به باور نويسنده هرگز نمي توان گفت که منکران قضيه اربعين به بي راهه رفته اند. ما در اين مقاله بر آن شديم تا وقايعي را که پس از اسارت اهل بيت سيدالشهداء(عليه السلام)اتفاق افتاد و با رسيدن يا نرسيدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعين اوّل ارتباط مستقيم دارد مرور کرده، تحقيقي مختصر درباره آن ارائه نماييم. بررسي وقايع مرتبط با واقعه اربعين به طور کلّي وقايعي را که با رسيدن کاروان اسرا به کربلا رابطه مستقيم دارد مي توان در امور ذيل خلاصه نمود:

?) مدت زنداني بودن اهل بيت سيدالشهداء(عليه السلام) در کوفه و زمان حرکت آنان به سوي شام;

?) مسير کاروان اسرا از کوفه تا شام;

?) زمان صرف شده براي رسيدن به شام;

?) مدت زمان اقامت اهل بيت امام در شام;

?) مسير بازگشت از شام به مدينه و بررسي احتمال عزيمت آن کاروان به کربلا و رسيدن به آن جا در اربعين اول;


free b2evolution skin
13
آذر

وآنگاه که آسمانهاسیاه پوش میشوند

ولادت امام حسین (علیه السلام)، در شب سوم ماه شعبان سال چهارم هجری، و به روایتی روز پنجم آن واقع شده است. برخی نیز می گویند در اواخر ماه ربیع الاول سال سوم هجری بوده است.
چون حسین متولد شد، جبرئیل با هزار فرشته برای تهنیت بر رسول خدا (صلی‏اللّه‏علیه ‏وآله) مشرف شدند و فاطمه زهرا (سلام‏اللّه‏علیها) فرزند خود را نزد پدر آورد. آن حضرت از دیدن او شادمان شد و او را حسین نامید.
چون امام حسین (علیه السلام) دو ساله شد، سفری برای پیغمبر (صلی‏اللّه‏علیه ‏وآله) پیش آمد. در بین راه ناگهان آن حضرت ایستاد و فرمود: “انا لله وانا اليه راجعون” و اشک از دیدگانش سرازیر شد. علّت گریه را سوال کردند، فرمود: اینک جبرئیل به من از زمینی که نزدیک شط فرات و نام آن “کربلا” است خبر می دهد. فرزندم حسین پسر فاطمه (سلام‏اللّه‏علیها) را در آن سرزمین می کشند.
روزی حسین بن علی (علیهما السلام) به منزل برادرش حسن (علیه السلام) وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد اشک از دیدگانش سرازیر گردید. حسن (علیه السلام) پرسید: چرا گریه می کنی؟ فرمود: گریه ام از ظلم وستم هایی است که بر شما وارد می شود. امام حسن (علیه السلام) فرمود: ظلمی که بر من وارد خواهد شد زهری است که در خفاء و پنهانی به من می نوشانند و بدان وسیله مرا مسموم می گردانند وبه قتل می رسانند ولی “لایوم کیومک یا ابا عبدلله"هیچ روزی را در عالم مانند روز شهادت تو نمی توان یافت. زیرا سی هزار نفر که همه آنان ادعای اسلام و پیروی از امّت جدّ ما محمد (صلی‏اللّه‏علیه ‏وآله) را می نمایند دورت را می گیرند و برای کشتن و ریختن خون تو، هتک حرمت و اسیر کردن زن و فرزندان و غارت کردن متاع تو آماده می شوند. در این موقع است که خداوند لعنت و نفرین خود را به بنی امیّه متوجّه می گرداند و آسمان خون می بارد و خاکستر می پاشد و همه چیز حتّی حیوانات وحشی در صحراها و ماهیان دریاها، در مصیبت تو خواهند گریست.
هنگامی که معاویه در ماه رجب سال 60 هجری هلاک شد، یزید به فرماندار مدینه ولید بن عتبه نامه ای نوشت و به او دستور داد که برای من از تمامی اهل مدینه به خصوص از حسین (علیه السلام) بیعت بگیر، و اگر حسین از بیعت امتناع کرد سرش را از بدنش جدا کن و برای من بفرست.
ولید، مروان را به حضور خواست و نظر او را در این موضوع جویا شد و با وی در این مورد مشورت کرد.
مروان گفت: حسین (علیه السلام) هرگز تن به بیعت نمی دهد. اگر من به جای تو بودم و قدرتی که اکنون در دست توست می داشتم، بدون درنگ حسین را می کشتم.
ولید گفت: در چنین وضعی آرزو می نمودم هرگز به دنیا نمی آمدم که اقدام به چنین کاری کنم و این ننگ بزرگ را به گردن بگیرم.
پس از آن مأمور فرستاد تا امام حسین (علیه السلام) را به خانه خویش فرا خواند. امام حسین (علیه السلام) با سی نفر از اهل بیت و دوستدارانش به منزل ولید آمد. ولید خبر مرگ معاویه را به اطلاع او رسانید و در خواست بیعت برای یزید را به او عرضه نمود.
امام حسین (علیه السلام) اظهار داشت: بیعت موضوع ساده ای نیست که بتوان درخفاء و پنهانی انجام داد، فردا وقتی مردم را به این منظور دعوت کردی، به ما نیز اطلاع بده .
مروان گفت:"امیر! گوش به سخنان حسین مده و عذر او را مپذیر و هر گاه از بیعت امتناع ورزید گردن او را بزن!
امام حسین (علیه السلام) غضبناک شد و فرمود:"وای بر تو ای پسر زن بدکاره! آیا فرمان کشتن مرا میدهی؟ به خدا قسم دروغ می گوئی و با این سخن، خودت را ذیل و خوار و مورد ملازمت قرار می دهی. “
پس از ان رو به جانب ولید نمود و فرمود:
“ای امیر! ما اهل بیت نبوت و معدن رسالتیم. ماییم که فرشتگان به خانه ما آمد و رفت دارند. خداوند رحمت خود را با ماآغاز نموده است و با ما نیز به پایان خواهدبرد. اما یزیدفردی است فاسق، شربخوار، خونریز،متجاهر به فسق و کسی مانندمن با شخصی چون او هرگز بیعت نمی کند. ولی شما امشب را به صبح برسانید و ما نیز شب را به صبح می بریم.شما نیک بنگرید و ما هم تأملی در کار خود می کنیم که کدام یک از ما برای مقام خلافت شایسته تریم؟! این سخن را گفت و از خانه ولید بیرون آمد.
مروان رو به جانب ولید کرد وگفت: گوش به نصیحت من ندادی و برخلاف گفته من رفتار کردی.
ولید گفت: وای بر تو! به من پیشنهاد می کنی که دین و دنیای خود را از دست بدهم؟! به خدا سوگند دوست ندارم که پادشاهی روی زمین از من باشد و حسین (علیه السلام) را کشته باشم. به خدای قسم باور نمی کنم کسی خون حسین(علیه السلام) را به گردن داشته باشد و خداوند را ملاقات کند، مگر آنکه کفه حسناتش بسیار سبک و آمرزش او غیر ممکن است. خداوند بسوی او نظر رحمت نمی کند و او را از گناه پاک نمی سازد و عذاب سختی در انتظار اوست.
آن شب گذشت. صبح دم که امام حسین (علیه السلام) از بیرون آمد تا اخبار و رویدادهای تازه را بشنود. مروان او را دیدار کرد و گفت: یا اباعبدالله من خیر خواه توام، نصحیت مرا گوش کن تا به سعادت برسی.
امام حسین (علیه السلام فرمود: نصیحت تو چیست ، برگو تا بشنوم ؟! گفت : من به تو سفارش می کنم که به یزید بن معاویه بیعت کنی، زیرا این کار برای دنیا و آخرت تو بهتر است.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: انالله و انا الیه راجعون باید فاتحه اسلام را خواند، آنگاه که امت اسلام به حاکم و سلطانی مانند یزید مبتلا گردد.
روز سوم شعبان سال شصت هجری بود، امام حسین (علیه السلام ) به سوی مکه حرکت کرد و بقیه ماه شعبان و رمضان و شوال و ذی قعده را در مکه به سر برد.
عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر، به خدمتش مشرف شدن و اظهار داشتنند:"شما در مکه بمانید". فرمود:"من از رسول خدا (صلی‏اللّه‏علیه ‏وآله) دستوری دارم که باید آنرا انجام دهم".ابن عباس از نزد امام حسین (علیه السلام) بیرون آمد و در بین راه “واحسیناه” می گفت پس ار آن عبدالله بن عمر آمد و گفت:"بهتر آن است که با مردم گمراه صلح کنی و اقدام به جنگ نفرمایی".
فرمودند:"اءَما عَلِمْتَ اءَنَّ مِنْ هَوانِ الدُّنْيا عَلَى اللّهِ تَعالى اءَنَّ رَاءْسَ يَحْيَى بْنَ زَكِرِيّا اءُهْدِيَ إِلى بَغْيٍّ مِنْ بَغايا بَني إِسْرائيلَ” مگر نمی دانی که از پستی دنیا آن بود که سر یحیی را برای گردنکشی از گردنکشان بنی اسرائیل به هدیه بردند؟ آیا نمی دانی که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا برآمدن آفتاب، هفتاد پیغمبر را می کشتند و سپس به بازار آمده و به معاملات و خرید و فروش خود مشغول می شدند و گویا هیچ کاری را انجام نداده اند. ولی خداوند در عذاب آنان تعجیل نکرد و به آنان مهلت داد و پس از سپری شدن مهلت، انتقام شدیدی از آنان گرفت. ای عبدالله از خشم و غضب خداوند بپرهیز! و از یاری من کوتاهی مکن!
اهل کوفه از تشریف فرمایی امام حسین(علیه السلام) به مکه و امتناع او از بیعت با یزید با خبر شدند و در خانه سلیمان بن صُرد خزاعی اجتماع کردند. آنگاه سلیمان بن صُرد برپا ایستاد و سخنانی را به آن جمعیت گوشزد نمود و در پایان سخن چنین گفت:"ای گزوه شیعیان همه شنیده اید که معاویه هلاک شد و برای ادای حساب نزد خدای خویش رفت و به نتیحه کارهای خود رسید و پسر یزید بر جای او نشست و نیز می دانید که حسین بن علی (علیه السلام) با او مخالفت کرده و از شرّ ستمکاران و طاغیانه و بنی امیّه به پناه خانه خدا شتافته است. شما شیعه پدر او هستید. امام حسین (علیه السلام) امروز به یاری و همکاری شما نیازمند است. اگر یقین دارید که او را یاری می کنید و با دشمنان او می جنگید، آمادگی خود را نوشته، به اطلاع او برسانید. اگر می ترسید که سستی و تنبلی در شما پدید آید، او را به حال خود گذارید و فریبش ندهید.
پس از آن نامه ای به این مضمون نوشتند.
“بسم الله الرّحمن الرّحیم. به پیش گاه حسین بن علی (علیهما السلام) از سلیمان بن صُرد خزاعی و مسیّب بن نجبه و رفاعة بن شدّاد و حبیب مظاهر و عبدالله بن وائل و گروهی از مومنان و شیعیان.
پس از تقدیم سلام، سپاس خداوندی را که دشمن تو و دشمن پدرت را هلاک کرد. آن مرد ظالم و خون خوار و ستمکار کاری که امارت امّت را از آنان سلب کرد و آنرا به ظلم و ستم تصرف نمود و بیت المال مسلمانان را غضب کرد و بدون رضایت ایشان خود را امیر آنان خواند و مردان نیک را کشت و نا پاکان را باقی گذاشت و مال خداواند را در تصرّف جباران و سرکشان قرار داد. دور باد از رحمت یزدان، چنان که قوم ثمود دور گردید. ما اکنون به جز شما امام و پیشوای نداریم، بسیار مناسب است که قدم رنجه فرموده و به شهر ما بیاید. امید است خداوند به وسیله شما ما را به راه سعادت راهنمایی کند. نعمان بن بشیر، والی کوفه در قصر دارالاماره است ولی ما در نماز جمعه و جماعت او حاضر نمی شویم و روزهای عید با او مصلی نمی رویم. اگر بشنویم که شما به سوی ما می آیید ، او را از کوفه بیرون نموده، روانه شام می کنیم. سلام بر تو ای فرزند پیغمبر، و بر روان پاک پدرت باد؟ وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ . “
پس از نوشتن نامه، آنرا فرستادن دو روز صبر نموده، سپس جمعی را با نزدیک یکصدو پنجاه نامه، که هر یک از آنها به امضاء یک، دو، سه یا چهار نفر رسیده بود، بسوی امام حسین (علیه السلام) فرستادند. مضمون تمام نامه ها این بود که از آن حضرت دعوت نموده بودند که بسوی آنان برود.
ولی امام حسین (علیه السلام) با وجود این همه نامه، به سکوت می گذرانید و پاسخی به نامه های آنان نمی داد. تا آنکه در یک روز ششصد نامه به او رسید و نامه های دیگری نیز که پشت سر هم تقدیم خدمتش می شد که عدد آنها به دوازده هزار نامه رسید. پس از آن، این نامه که آخرین نامه هاست توسط هانی بن هانی سبیعی سعید بن عبدالله حنفی از اهل کوفه، خدمت امام حسین (علیه السلام)رسید.
“بسم الله الرّحمن الرّحیم به پیشگاه حسین بن علی(علیهما السلام) از طرف شیعیان او و پدرش امیر المومنین (علیه السلام).
پس از تقدیم سلام، مردم در انتظار شما هستند و کسی را به جز شما نمی خواهند. زود زود به جانب ما بیا ای فرزند پیغمبر، زیرا باغستان ها به سبزه آراسته و میوه ها رسیده و گیاه ها روییده و برگهای سبز بر زیبایی درختها افزوده اند. بیا به سوی ما، زیرا بر سپاه مجهز و آماده خود وارد می شوی وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلى اءَبيكَ مِنْ قَبْلِكَ.
آنگاه حسین (علیه السلام) از آن دو نفری ی(هانی بن هانی و سعیدبن عبدالله حنفی) که نامه را آورده بودند پرسید: این نامه را چه کسانی نوشتند؟ گفتند: یابن رسول الله فرستادگان نامه عبارت بودند از شبث بن ربعی، حجّار بن ابجر، یزید بن حارث، یزید بن روُیم، عروت بن قیس ، عمرو بن حجّاج و محمد بن عمر بن عطارد.
در این موقع حسین (علیه السلام) برخاست و بین رکن و مقام، دو رکعت نماز خواند و از خداوند طلب خیر کرد.
سپس مسلم بن عقیل را طلبید و او را از جریان کار، آگاه نمود، و جواب نامه های مردم را نوشت و توسط مسلم فرستاد. در آن نامه وعده قبول درخواست ایشان را داده و نوشته بود من پسر عم خود مسلم بن عقیل را بسوی شما فرستادم تا هدف شما را بدست آورد و مرا از آن مطلع سازد.
مسلم نامه را گرفت و به کوفه آمد. اهل کوفه از نامه امام حسین (علیه السلام) و آمدن مسلم شاد شدند و او را در خانه مختاربن ابی عبیده ثقفی جای دادند. شیعیان به دیدن مسلم می آمدند و هر دسته ای که وارد می شدند، مسلم نامه امام حسین(علیه السلام) را می خواند. اشک شوق از دیدگان آنان جاری می شد و بیعت می کردند، تا این که هجده هزار نفر با او بیعت نمودند.


free b2evolution skin
10
آذر

برکات وجود امام غایب

امام معصوم علیه السلام حجت و خلیفه خداوند بر روی زمین است. او مانند پیامبر از سوی پروردگار برگزیده می‌شود. امام تمام مسؤولیت‌های رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم به جز دریافت وحی تشریعی را بر عهده دارد، اگر پیشوای معصوم از دیدگان ما پنهان باشد و نتواند به بیان قرآن و احكام و تشكیل حكومت بپردازد، آیا می‌تواند با این حال در حیات بشری تأثیر گذار باشد؟

در این نوشتار برخی از آثار و بركت‌های امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف كه نهان از چشمان ما است، به صورت خلاصه بیان می‌شود.

اول: امید بخشی

نقش حیاتی و شگفت انگیز امید در سعادت فرد و جامعه بر كسی پوشیده نیست، وقتی امید می‌آید تلاش و حركت جایگزین رخوت و سستی می‌شود و در یك سخن؛ انسان به امید زنده است. مهمترین دلیل شكست مسلمانان در جنگ احد، شایعه شهادت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلام بود. وقتی این خبر دروغ پخش شد، عدّه كمی به اندازه انگشتان دست، اطراف پیامبر باقی ماندند.(1) شیعه با اعتقاد به امامی كه زنده است و حاضر و ناظر و پشتیبان آنان است، خود را حفظ كرده و به پیش می‌رود ولی اهل سنت اعتقاد دارند، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آخرالزمان به دنیا می‌آید و سپس ظهور خواهد كرد.

آنان به امام زنده معتقد نیستند به همین دلیل جوامع سنی نشین عموماً دارای انتظاری سرد و خاموش هستند ولی انتظار در جوامع شیعی، زنده و نیرو آفرین است. دلیل این نشاط دو نكته اساسی است:

1. شیعه با اعتقاد به وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و قدرت و علم گسترده او، خود را دارای پشتوانه قوی و فولادینی می‌بیند، چون كوهی استوار در برابر دشمن می‌ایستد و به پیش می‌رود.

2. شیعه، با اعتقاد به نقش و تأثیر انسان‌ها در پایان یافتن غیبت امامشان و برپایی عدالت در جهان، تلاش خود را برای فراهم كردن زمینه‌های ظهور انجام می‌دهد كه نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است.

دوم: امنیت بخشی

پروردگار عالم هر روز شاهد نافرمانی و ظلم و فساد بندگانش بر روی زمین است. اگر به خاطر وجود مبارك امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و عدالت گستری او نبود تا كنون بارها اهل زمین را نابود كرده بود. به همین جهت در روایات ما به تعبیرهای مختلف آمده است: اگر حجت بر روی زمین نباشد، زمین اهل خود را فرو می‌برد.(2) امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: من پناه اهل زمین هستم آن چنانكه ستارگان پناهگاه ساكنان آسمانند.(3)

سوم: رابط میان آسمان و زمین

یكی از ویژگی‌های شیعه دوازده امامی برقراری رابطه آنان با خداوند به وسیله نماینده اوست. با آمدن پیامبر اسلام، رابطه ادیان پیشین با آسمان قطع شد و با رحلت پیامبر اكرم صل الله علیه و آله و سلام رابطه اهل سنت با آسمان بریده شد ولی شیعه با اعتقاد به جانشینی پیشوایان معصوم از طرف خداوند، این ارتباط را حفظ كرد. در میان گروه‌های شیعه نیز، این شیعه دوازده امامی است كه با اعتقاد به امام مهدی به عنوان امام غایب هنوز پیوند خود را با آسمان نگه داشته و ریسمان محكم الهی را رها نكرده است.

در دعای ندبه می‌خوانیم: «أَینَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَینَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء»(4)؛ كجاست آن وسیله پیوند میان آسمان و زمین.

چهارم: حافظ علوم و اسرار الهی

ادامه »


free b2evolution skin
10
آذر

فلسفه وضو و نماز از دید متافیزیکی

هنگامی که نیت بر عمل وضو صورت می گیرد (ولو در ذهن ) “ریسمان روحی” -(که توسط روشن بینان دربالای سر هر انسان مشاهده شده و در افراد معمولی به نازکی تار عنکبوت است ولی در افراد پیشرفته روحی تا یک سانتیمتر می تواند ضخامت داشته باشد) درخشانتر و قطورتر می شود. در واقع محل آن در ساهاسرارا چاکرا (چاکرای هفتم ) است و همانطور که می دانیم این چاکرا سرچشمه و نقطه شروع تجلی تمام چاکراهاست. در ادامه باید گفت که هرچه چاکرای ساهاسرارا بیشتر باز باشد میزان گره ها و قفلهای شش چاکرای باقی مانده باز شده و انرژی هایشان با بالاترین فرکانسهای ممکن ساطع می گردد. به محض اینکه چاکرای تاج کاملا” آگاه شود , کار جذب انرژی کیهانی اش به پایان می رسد و شروع می کند به تشعشعات انرژی بر طبق آکورد خودش.واین است آن رمزی که می گویند باید همیشه نیت خیر داشته باشید. با تفکر به نیکیها و داشتن نیت پاک هر لحظه بر میزان باز شدن ساهاس رارا افزوده می گردد. که با قطورتر شدن آن انرژی روحی بیشتری (شیوا) بدرون فرد وارد می گردد (وجه خالص انرژی الهی) .

حال با شروع عمل وضو , ابتدا صورت را می شوییم , پوست بدن قابلیت جذب و نگهداری میزان زیادی انرژی را در خود دارد . انرژی های اضافی که ناشی از مشغله ها , استرسها , امواج منفی و دیگر موارد است در ان هستند. ما حداقل در روز سه بار وضو می گیریم و با اینکار سه با ر پاکسازی صورت می پذیرد. البته میزان انباشت انرژی منفی در پوست صورت بدلیل حساسیت بیش از اندازه آن از سایر جاها بیشتر است.

با دست کشیدن روی فکها بر چاکرای فرعی فک تاثیر می کنیم و این عمل اثر مستقیمی روی سیستم اعصاب و حافظه دارد.از نظر علمی آب قادر است مقدار زیادی انرژی در خود ذخیره سازد .حال چرا از آب سرد بجای گرم استفاده کنیم بهتر است علت آن این است که آب سرد قابلیت جذب انرژی بیشتری دارد نسبت به آب گرم(آبگرم بدلیل فاصله بیشتر بین ملکولی, خود حاوی مقدار زیادی انرژی است و قابلیت جذب زیادی ندارد).

در مرحله بعد با هر دست روی دست دیگرآب میریزیم. در بیان علت آن باید گفت که اصلی ترین کانال انرژی بدن , در اصطلاح “سوشومنا” می باشد که این کانال اصلی, در ناحیه شانه ها به دو کانال فرعی تقسیم می گردد که در نهایت به دو دست می رسد . در ادامه , این کانال اصلی, در ناحیه خاجی به دو بخش دیگر تقسیم شده, وارد پاها می گردد. در امتداد این کانال اصلی , کانالهای فرعی دیگری موجود است که هر کدام به عضو و اندام خاصی بر می گردد. در جای جای سوشومنا مخروط مانندهای کوچک و بزرگی وجود دارد که دایما” در حال چرخش هستند(چاکراها). حال ما بر آرنج(برای مردان) آب می ریزیم و دست می کشیم تا انتهای انگشتان, با این کار انرژی های منفی از این کانال فرعی زدوده می شود .حرکت روبه جلو باعث تحریک این نادی و تخلیه شدید انرژی راکد و منفی در آن می گردد . لمس کردن تا کف دست و نوک انگشتان ادامه می یابد . به این می ماند که انرژی های منفی را مشایعت می کنیم تا کاملا” خارج گردد. با این عمل هم چاکراهای کف دست بدلیل لمس سریع فعال می شوند وهم بین انرژی های چپ و راست بدن تبادل و تعادل صورت می پذیرد . در توضیح تبادل دو دست باید گفت که در فلسفه قدیم چین , شناخت به سه مهم تقسیم می شود :

1-یانگ : بمعنی “روشنایی خورشید"(مثبت). از خصوصیات آن خورشید , آسمان , فعالیت , درخشندگی و خشونت است . در طرف چپ قرار گرفته و سیاهرنگ است , رقم آن فرد و سایر ارقام یانگ نیز طاق هستند.

2-این : بمعنی “فقدان روشنایی ” و به معنی سایه , تاریکی است (منفی) . از خصوصیات آن زمین , ماه , عدم فعالیت , کدورت , نرمش و خلا است . در طرف راست قرار گرفته و سفیدرنگ است , رقم آن زوج (دو) و ارقامش جفت هستند.

3-تائو: وجود تضاد بین شب و روز, اختلاف روشنایی و تاریکی , گرما و سرما , خشکی و رطوبت می باشد. این قانون جوهر و چکیده عالم است.

در واقع با اتصال دست چپ وراست به یکدیگر بین این دو انرژی تبادل صورت می گیرد .

 

مرحله بعد مسح سر است. با این عمل ساهاسرارا چاکرا تحریک می گردد . قبلا” در مورد تحریک آن وتاثیرات آن در سطور پیشین توضیح داده شده است. از دیگر تاثیرات آن می تواند ایجاد تعادل بین نیمکره های چپ و راست بدن کند و به این ترتیب در احساسات و عواطف (نیمکره راست) و نیز در تفکر و منطق متعادل گردد.

مرحله بعدی مسح پاهاست که دو اثر دارد. اول اینکه نیمه بالایی بدن با نیمه پایینی تبادل انرژی می کند و به این ترتیب نوعی توازن صورت می گیرد.

تاثیر دوم آن تحریک چاکراهای کف پاست و این امر سبب دریافت انرژی بیشتر از زمین می گردد . به این طریق , یعنی با تداوم وضو در کارها , چاکراهای پاها همواره تقویت شده و لذا همواره انرژی بیشتری از طریق پاها وارد مولادهاراچاکرا و شوادهیستاناچاکرا (چاکرای جنسی) می گردد و به این طریق فرد کمتر دچار خستگی می گردد. به این ترتیب فرد دارای استحکام و قوت درونی می گردد. فرد با خوش بینی بر روی زمین زندگی کرده, همواره شاکر و سپاسگزار خواهد بود. ورود انرژی بیشتر به مولادهارا خیلی اهمیت دارد چراکه این چاکرا اساس نیروی حیات تمام چاکراهای بالاتر را شکل می دهد و سرچشمه نیروی حیات است. در این چاکرا منبع لایزال انرژی کندالینی (یانگ) وجود دارد . سوشومنا , آیدا و پینگالا که سه کانال اصلی انرژی بدن هستند نیز از این چاکرا شروع می شوند.

گفتگوی دینی


free b2evolution skin
9
آذر

اثر اشک امام حسین(علیه السلام )

نسوختن دست يك نفر از اهل جهنم به جهت اشك چشم باكيان سيدالشهداء عليه السلام


در كتاب مفتاح الجنة روايت است كه در روز قيامت جبرئيل امين از درگاه رب العالمين استدعا مى نمايد، كه يا رب مى خواهم مرا اذن شفاعت مرحمت فرمايى ، كه يك نفر از امت خاتم الانبياء عليه السلام را شفاعت كنم .
حق تعالى مى فرمايد: اى جبرئيل در فلان مكان جهنم ، يك نفر گناهكار باقى مانده است او را به تو بخشيدم ، چون جبرئيل بيايد او را دريابد كه مثل زغال سوخته و سياه شده ، اما يك دست او نسوخته .
عرض مى كند الهى سبب چيست ؟
كه همه اعضاى اين عاصى سوخته وسياه شده مگر يك دستش كه اصلا نسوخته است ؟
خطاب مستطاب مى رسد كه يا جبرئيل آن شخص روزى به ماتم خانه پيغمبرم محمد المصطفى ، صلى الله عليه و آله حسين مظلوم مى گذشت ، و اشك يكى از عزاداران امام حسين عليه السلام بردست او چكيده به سبب احترام آن اشك حسينى او را با آتش نسوزانيديم


كشكول النور: ج 2، ص 9به نقل از كتاب مفتاح الجنة


free b2evolution skin
8
آذر

شب زنده داران باهوش‌تر هستند



محققان بر اساس تحقیقات جدید خود در انگلیس دریافتند که افراد شب زنده دار باهوش‌تر هستند.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، همگان معتقدند که خوابیدن زودهنگام به تجدید سلولهای مغزی کمک می‌کند و به انسان قدرت بیشتری برای تعادل می‌دهد اما برخلاف این پیش بینی دائمی، تحقیقات جدید در انگلیس نشان می‌دهد افرادی که شب زنده داری می‌کنند؛ باهوش تر از افرادی هستند که زودهنگام می‌خوابند.

این تحقیقات به وجود رابطه بین شب زنده داری و هوش اشاره می‌کند به ویژه که این تحقیقات شب زنده داران را در گروه افراد باهوش زیاد طبقه بندی می‌کند.

محققان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند: میانگین هوش گروهی که زودهنگام می‌خوابند کمتر از میانگین هوش در معیار جهانی است در حالی که هوش زیاد متعلق به کسانی است که زودهنگام نمی‌خوابند.

این تحقیقات از شمار زیادی از شهروندان انگلیسی انجام شد و محققان ساعات خواب آنها به ویژه در تعطیلات را زیر نظر گرفتند و دریافتند که بین میانگین هوش و ساعات شب زنده داری ارتباط وجود دارد.

این تحقیقات تحول جدیدی به شمار می‌رود زیرا مزایای عادتی را همواره پزشکان به ما توصیه کرده‌اند که از آن دوری کنیم یعنی دیر خوابیدن را توضیح می‌دهد.منبع


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم