غلبه بر نفس
کسی که غلبه برنفس کند، قهرا بر شیطان غالب شده است، جهتش هم این است که شیطان برای اغوای انسان از طریق نفس اماره اش وارد می شود؛ یعنی ابزار عمل شیطان، نفس اماره است.شیطان گفته قسم به عزت تو، من همه را اغوا می کنم ( فبعزتک لاغوینهم اجمعین) مگر بندگان مخلص را ( الا عبادک منهم المخلصین ).مخلص (با فتحه) یعنی خدا آنها را برای خود خالص گردانیده، تخلیص شده از جانب پروردگار. مخلص ( با کسره) آن است که خودش، خودش را خالص کند. انسان از مخلص به مخلص (با فتحه) می رسد.
شرح احوال حضرت آيت الله استاد محمد شجاعي
علم بسان فرشته است ـ فرشته اي فرود آمده از بالاترين آسمان. ميگردد تا يافتن منزلي. فرشته در خاكدان منزل نميكند، فرشته پشت شيشة غبار گرفتة خانههاي متروك نمينشيند. فرشتة سپيدبال آشيانهاي ميخواهد در خور ظرافت طبعش و منزلي در شان پاكي و قداستش.
منزل فرشته علم دلي است كه پيش از آن كه از روزن آن آفتاب دانستن فرو ريزد، باران تزكيه بر سقفش ميبارد. و اين گونه است كه دل و جان عالمان مهبط فرشتگان و جايگاه نزول زلالترين بارانهاي فيض الهي است:
خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار ديو چون بيرون رود فرشته در آيد
زندگي مردان خدا و عالماني كه فرشتگان علم و تقوا در قلب آنها منزل كردهاند فصل درس آموزي است كه جويندگان وصال، برگ برگ آن را مشتاقانه ميخوانند و از واژه واژهاش اندرز ميگيرند و از جمله جملهاش چراغ راه بر ميافروزند.
عالمي كه اينك چراغ زندگاني پربارش را به نظاره مينشينيم نيز از ان دسته مردان خداست. مرداني كه با تمام دليري در طي طريق الي الله، خاضعانه راه خاموشي گرفتهاند و آنگاه كه از حيات طيبة ايشان ميپرسي كلامي بر نميآورند و دمي نميكشند. اين استاد فرزانه بارها مورد چنين تقاضايي قرار گرفته بودند و همواره ميفرمودند: من بارها گفتهام كه زندگي من خلاصه در اين سه جمله است كه: نادان به دنيا آمدم، نادان بزرگ شدم و نادان هستم.
آري، غايت دانستن در نزد مردان خدا به بيكرانهتر از محيط فهم زمينيان است و ريسماني است كه رشته در آسمان دارد. اما در يك عصر دلانگيز تابستان، در سال 1383 هنگاميكه توفيق زيارتشان نايب گرديد، آنگاه كه اصرار مشتاق محبي را ديدند، شايد تنها به حكم شاد كردن دل مؤمني بود كه لب به كلام گشودند، و صد البته كه ناگفتنيهاي فراوان از كمالات و آفاق شريفة خود را همچنان در محاق سكوت نگاه داشتند و آنچه از گفتنيها بازگو كردند، بازيرسبيل پرهيز از خودنمايي و بيشتر در شرح فضايل اساتيدشان بود تا بيان شرح حال خود.
"مطلب گوهر بار
استاد علي صفايي حائري در كتاب ارزشمند خود به نام صراط در را ه عبوديت فرموده اند: ” كسي كه عشق رفتن دارد زمين خوردن مانعش نمي شود كه تجربه مي آموزد. تجربه اي براي درست رفتن. خدايا كمكمان كن عاشق رفتن باشيم …
نجمه مصلائی پوراز كلاس شهيد رجائي
خدایا
الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی همدردی کنم
پیش از انکه مرا بفهمند دیگران را درک کنم
پیش از انکه دوستم بدارن دوست بدارم
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم ودربخشیدن است که بخشیده می شویم ودر مردن است که حیات ابدی میابیم
لیلی کوهبنانی نژاد
خدای من
توخدای منی…
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
وبه قدر نیاز تو فرود می آید
وبه قدر آرزوی تو گسترده می شود
وبه قدر ایمان تو کارگشا می شود
و قدر نخ پیرزنان دوزنده باریک می شود. . .
پدر می شود یتیمان را و مادر
برادر می شود محتاجان برادری را
همسر میشود بی همسر ماندگان را
نور می شود در تاریکی ماندگان را
طفل می شود عقیمان را
امید می شود نا امیدان را
راه می شود گمگشتگان را
شمشیر می شود رزمندگان را
عصا می شود پیران را
عشق می شودمحتاجان به عشق را
خدا همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد،به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح،به شرط پرهیز از معامله با ابلیس. . .
بشوئید قلب هایتان را از هر احساس نا روا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپریزید از ناجوان مردی ها ،ناراستی ها،نامردمی ها
چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند،در دکان شما کفه ترازویتان را میزان می کند . در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند.
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟
آخر کی می آیی؟
پیرزن سخت از زمین برخواست.او انگار که کمر درد دارد دست پرچین خود به روی زمین،دست دیگر به روی سر دارد چند سالی است چشمهای او شده مهمان کوچه ها،شاید:برسد مردی از ته کوچه،که ز عباس او خبر دارد
چارقد سفید گلدارش،شاهد روزهای دلتنگی است او که در خود هزار خاطره،از گوشه ی چشم های تر دارد جای لبهای خشک و تبدارش،مانده بر گونه های قابی که سالها تکیه بر دیوار. از غم کهنه اش خبر دارد روزها می آید در پی هم.و نیامد کسی که در ساکش یک چفیه.پلاک.انگشتر.یادگار از سوی پسر دارد چند ماهی گذشته و حالا کوچه بر خود چقدر می بالداو که بر شانه های خسته خود.نام یک مرد بی اثر دارد.
زهرا کارگران
کلاس آیت الله خامنه ای