برنامه شبانه روزی مسلمان(1)
1-خواندن نمازهای واجب:
پیامبراکرم(صلی الله علیه واله):کسی که به نمازهایش بی توجه باشد،ازمن نیست وبه خداسوگند که روز قیامت،برمن وارد نمی شود.
وسایل شیعه،ج3،ص1016
1-خواندن نمازهای واجب:
پیامبراکرم(صلی الله علیه واله):کسی که به نمازهایش بی توجه باشد،ازمن نیست وبه خداسوگند که روز قیامت،برمن وارد نمی شود.
وسایل شیعه،ج3،ص1016
امام صادق(علیه السلام):هرکس که طبق اندیشه خود_بدون دلیل_برای مردم حکم وفتوا دهد،پس همانا دین خدا راخوار کرده است به چیزی که نمی داند.وهرکس دین خدا را،به چیزی که نمی داند خوارکند،هماناباخدا مخالفت کرده است.چون به حلال وحرام چیزی که نمی داندحکم کرده است.
در وبلاگ مدیریت استانی یزد 15 کلید طلایی را خواندم وبه یاد بیان استاد خودسازی کلاس موحدین افتادم که فرمودند:این سفارش ( که در ذیل می خوانید)برای این کلاس مناسب است ولی برای دیگران هنوز زود است.
چقدر زود گذشت این نصایح وخدا کند که طلاب موحدین همچنان در مسیر خودسازی باشند
آیه الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی
سفارش مى كنم به خواندن سوره (( یس )) بعد از نماز صبح هر روز یك مرتبه و نیز خواندن سوره نباء (( عم یتسائلون )) بعد از نماز ظهر، و به خواندن سوره (( عصر )) بعد از نماز عصر و به خواندن سوره (( واقعه )) بعد از خواندن نماز مغرب و به خواندن سوره (( الملك )) بعد از نماز عشاء و تاكید مى كنم بر آن مداومت كردن بر آنچه یاد آور شدم ، زیرا من شخصا روایت مى كنم این روش از استادان بزرگوار خود و بارها نیز تجربه آموخته ام
یا من یعلم ما فی الضمیر الصّامتین…
فقط تو می دانی سایه ی سرد گناهی که کردم چگونه مرا هر لحظه می بلعد، نشخوارم می کند و باز می بلعد، به کریه ترین وجه، دفعم می کند، می رویاند، باز طعمه ام می کند، شکارش می شوم، نشخوارم می کند… می بلعد و باز….
فقط تو می دانی اندوه فشرده در قلبم را که به جای خون، غم به تار و پود هر ذره از وجودم روانه می کند؛
فقط تو می دانی با خودم چه می کنم… با خودم چه کردم و در آن لحظه ی بی تو بودنم، یک عمر، لحظه هایم را باختم… و باختم و باختم!
ای گناه! وقتی تن به پلیدی پرجاذبه ی تو سپردم، خدا هم ز زشتی تو و آن همه بی حیایی ات،چشمان خدایی اش را بسته بود؛ و من… چقدر تشنه ی تو و تماشای تو بودم!
ای گناه! همآغوشی با تو حظّی دارد که مانند ندارد!
ای گناه! هرچه پنهان تری، فریبنده تر و پر کشش تری!
ای گناه! چه مستی ها با تو داشتم که دریا دریا از تو می نوشیدم و سیراب نمی شدم!
ای گناه! چه بی صدا در من خیمه زدی و از شیرینی گوارایت بود که پوسیدم به جرم سوء مصرف!
ای گناه! به یاد تو بودم و همیشه در خیال!! در توهمی سکرآور چنان سر به بالین تو می گذاشتم که گویی یکی بودیم همه، تن!
ای گناه! چه لذتی از تو بردم نگو و نپرس!…
ای گناه! چشمم را بی سو کردی از بس که در آرزوی تو گریستم! دلم را موریانه وار جویدی از بس که در طلب داشتنت سوختم! عقلم را در سیطره ات چنان بنده کردم که هرکس مرا می دید به تهی عقل بودنم یقین می کرد و من…. همچنان خود را برتر می پنداشتم؛
ای گناه! بیدار بودم و خوابم کردی… در آسمان، آشیانه ای داشتم و مرا تا اسفل زمین، لانه دادی و خروارها خاک بر سرم چنان ریختی که جز صور اسرافیل، نباشد که برانگیزدم…
ای گناه! یک بودی و تاوانت هزارا هزار….
و با تو ای خدا!
آهسته نجوا می کنم تا آن نفس گنه پرستم، نشنود،
ای پاک کننده ی گناه!
ای خدا…..
به دمی دیگر مرا آدم کن.
بقلم زینب زارع
استاد علامه حسنزادة آملي دامعزّهالعالي، با بیان خاطرهای شخصی، یکی از دلایل اصلی ناتوانی دیدار با حضرت صاحب العصر و زمان (عج) را چنين عنوان کرد:
علامه فرمود: به آقاي سيد محمدحسن الهي، برادر بزرگتر مرحوم علامه طباطبايي (ره) كه در عرفان و سير و سلوك از شاگردان مرحوم سيدعليآقا قاضي (ره) بود، مكرر عرض ميكردم: وقتي خدمت آقا (علامه قاضي) ميرسيد، از جانب من از ايشان خواهش كنيد كه مرا هم در تشرف به خدمت حضرت بقية الله (عج) شريك خود نماييد و براي من نيز اجازه ملاقات بگيريد (چون ميدانستم اين دو بزرگوار به اين سعادت عظمي ميرسند).
روزي در شهر آمل بعد از ظهر خواستم استراحت كنم، بچهها داد و فرياد كردند و مانع استراحتم شدند. من عصباني شدم و با آنها تندي نمودم و پرخاش كردم؛ ولي بعد از آن، خودم پشيمان شدم و از اين كه بچهها را ناراحت كردم، وجدانم ناراحت بود. عصر رفتم بازار و مقداري شيريني و ميوه خريدم و به منزل آوردم كه شايد بدين وسيله دل بچهها را به دست آورم. با اين حال، وجدانم آرام نميگرفت و آشفته خاطر بودم.بالاخره، تصميم گرفتم در سفري به تبريز با مرحوم سيدمحمدحسن الهي ملاقات كنم. وقتي به خدمت ايشان رسيدم، پيش از اين كه علت مسافرتم را بگويم،
گفتم: عرض مرا به خدمت استاد (سيدعلي قاضي) رسانديد؟
فرمود: وقتي پيام شما را به آقا عرض كردم، آقا تأملي كرد و سپس با ناراحتي فرمودند: ايشان چگونه ميخواهند اين راه را طي نمايند، با آن اخلاقي كه نسبت به همسر و كودكان انجام داده و با آن ها دعوا كردهاند؟!
با آن اخلاق و تندي چگونه ميشود به اين رتبه و مقام رسيد؟!