7
اسفند

بحثی کوتاه درباره سند خطبه فدکیه

پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله دو حادثه مهم و سرنوشت‌ساز روی داد که تمامی حوادث بعد از خود را تحت تاثیر قرار داد‌. این دو حادثه یکی تشکیل سقیفه و غصب خلافت مسلمین و دیگری غصب «‌فدک‌» یعنی قطعه زمین اهدایی پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و‌آله به دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها بود‌. پس از مدت بسیار کوتاهی از این دو رویداد و بعد از چند بار پیگیری برای باز‌پس‌گیری فدک و بی‌نتیجه بودن آن‌،حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد النبی صلی الله علیه و آله حاضر شد و خطبه‌ای را در حضور مهاجرین و انصار ایراد فرمود که از آن پس به خطبه فدک معروف گردید‌.

حضرت آیت الله العظمی حاج‌اقا مجتبی تهرانی در سال 1374 طی 17 جلسه‌،به شرحی مختصر از خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها پرداختند‌.

قصد داریم به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مختصری از خطبه فدکیه حضرت را با شرح آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی به پیشگاه ملکوتی آن صدیقه طاهره مظهر ولایت پذیری و فانی در مقام ولایت و امامت تقدیم کنیم.

سند خطبه

از نظر سند باید گفت، این خطبه را هم علمای عامّه - اهل سنت- و هم علمای خاصّه - شیعه- نقل کرده‌اند، به همین خاطر نقل و سند خطبه، انحصار به شیعه ندارد و علمای عامه نیز آن را به اسناد گوناگون نقل می‌کنند. یکی از کسانی که این خطبه را نقل کرده ابن ابی الحدید است. وی در شرح نهج البلاغه امام علی علیه السلام در ذیل نامه‌ی امام به عثمان بن حنیف به مناسبتی به مسئله «فدک» اشاره کرده و این خطبه را با اسناد گوناگون و معتبر از نظر عامّه نقل می‌کند. در بین این اسناد از عبدالله بن حسن مثنی به عنوان کسی که این خطبه را نقل کرده است نام می‌‌برند. حسن مثنّی پسر امام حسن علیه السلام است که به او «عبدالله محض» هم می‌گویند. از آن جهت که نسب وی از جانب پدر به امام حسن علیه السلام و از حهت مادر به امام حسین علیه السلام می‌رسد، به او «محض» گفته می‌شود؛ یعنی کسی که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر سیادت دارد. او هم نوه امام حسن علیه السلام و هم نوه‌ی امام حسین علیه السلام محسوب می‌شود. به هر حال ابن ابی الحدید می‌گوید:

من این خطبه را از طریق عامه نقل می‌کنم و کاری به منابع شیعی آن کاری ندارم.
در عبارت ابن ابی الحدید آمده است:

«و اعلم إنما نذکر فی هذا الفصل ما رواه الرجال الحدیث و ثقاتهم و ما اودعه احمد بن عبدالعزیز الجوهری فی کتابه…

نام کتاب جوهری، «سقیفه و فدک» می‌باشد. این کتاب، کتاب معروفی است و خود جوهری نیز از علمای مورد وثوق و بزرگی بوده است که بسیار از او تجلیل می‌کنند. البته این خطبه در منابع شیعی مثل بحارالانوار مرحوم مجلسی، احتجاج طبرسی، بلاغات النساء، الشافی، دلائل الامامه، الطرائف، کشف الغمه و … نیز آمده است.

قابل ذکر است سخن ابن ابی الحدید - از کتاب جلوه تاریخ، ترجمه شرح ابن ابی الحدید - بدین‌گونه است:

بدان كه ما شرح اين كلمات را در سه فصل بيان مى‌‏كنيم، فصل نخست در باره آنچه كه در حديث و خبر در مورد فدك آمده است، فصل دوم در اينكه آيا از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ارث برده مى‏‌شود يا نه. فصل سوم در اينكه آيا فدك از سوى رسول خدا به فاطمه عليه السّلام واگذار و بخشيده شده است يا نه.

فصل اول: در مورد اخبار و احاديثى كه از قول اهل حديث- اهل سنت- و در كتابهاى ايشان نقل شده است، نه كتابهاى شيعه و رجال ايشان كه ما با خويشتن شرط كرده‌‏ايم كه از آنها چيزى نياوريم و همه آنچه را در اين فصل مى‌‏آوريم و آنچه از اختلاف و اضطرابى كه پس از رحلت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوده است، بيان مى‌‏داريم از نوشته ابوبكر احمد بن عبد العزيز جوهرى در كتاب السقيفة و فدك است. و اين ابوبكر جوهرى محدثى پارسا و مورد اعتماد و اديب بوده است كه ديگر محدثان او را ستوده و مصنفاتش را روايت كرده‏‌اند.

ابو بكر جوهرى مى‌‏گويد:

الف. ابوزيد عمر بن شبّه، از حيان بن بشر، از يحيى بن آدم، از ابن ابى زائدة، از محمد بن اسحاق، از زهرى نقل مى‏‌كند كه مى‏‌گفته است: گروهى از مردم خيبر كه باقى مانده بودند، متحصن شدند و سپس از رسول خدا خواستند كه در قبال حفظ جان و خون، آنان را تبعيد كند، و چنان فرمود: چون مردم دهكده فدك اين موضوع را شنيدند، آنان هم با همان شرط تسليم شدند و سرزمين ايشان مخصوص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شد كه در آن اسب و ركابى زده نشده بود- بدون جنگ تسليم شده بودند.

ابو بكر جوهرى مى‏‌گويد:

ب. محمد بن اسحاق همچنين روايت مى‌‏كند كه چون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از فتح خيبر آسوده شد، خداوند بر دل مردم فدك بيم انداخت و فرستادگان ايشان در خيبر يا ميان راه يا پس از رسيدن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به مدينه به حضورش آمدند و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيشنهادشان را پذيرفت و بدين گونه فدك مخصوص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شد كه براى گشودن آن جنگى صورت نگرفت و با نيمى از فدك مصالحه كردند.

گويد: روايت شده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قبال تمام فدك صلح فرمود و خدا داناتر است كه چگونه بوده است.

ج. مالك بن انس، از قول عبد الله بن ابى بكر بن عمرو بن حزم روايت مى‌‏كند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قبال نيمى از زمين‌هاى فدك با آنان صلح فرمود و كار همان گونه بود تا آنكه عمر آنان را تبعيد كرد و عوض نيمه ديگر به آنان شتر و چيزهاى ديگر پرداخت.

د. كس ديگرى غير از مالك بن انس مى‏‌گويد: هنگامى كه عمر مى‏‌خواست ايشان را تبعيد كند، كسانى را براى تقويم اموال آنان فرستاد كه ابو الهيثم بن التيهان و فروة بن عمرو و حباب بن صخر و زيد بن ثابت بودند. آنان نخلستانها و سرزمين فدك را تقويم كردند، عمر بهاى نيمه‏‌اى را كه از ايشان بود، پرداخت كه پنجاه هزار درهم بود و آن را از اموال عراق كه براى عمر رسيده بود، پرداخت و ايشان را به شام تبعيد كرد.

ابو بكر جوهرى مى‏‌گويد:

هـ . محمد بن زكريا براى من، از جعفر بن محمد بن عماره كندى، از پدرش، از حسين بن صالح بن حى، از قول دو مرد از بنى هاشم، از قول زينب دختر على بن ابى طالب عليه السّلام، و جعفر بن محمد بن على بن حسين هم، از پدرش

و. همچنين عثمان بن عمران عجيفى، از نائل بن نجيح بن عمير بن شمر، از جابر جعفى، از ابو جعفر محمد بن على عليه السّلام،

ز. همچنين احمد بن محمد بن يزيد، از عبد الله بن محمد بن سليمان، از پدرش، از عبد الله بن حسن بن حسن،

همگى نقل كرده‏‌اند:

چون به فاطمه عليها السّلام خبر رسيد، ابو بكر تصميم به منع از تصرف فدك گرفته است، چادر خويش را پوشيد و همراه تنى چند از زنان قوم خود و دختركانش حركت فرمود و چگونگى حركت و راه رفتن او با راه رفتن پيامبر هيچ تفاوت نداشت. به مسجد و پيش ابوبكر آمد و انبوه مهاجران و انصار حاضر بودند، ميان او و ايشان پرده‌‏اى سپيد قبطى آويخته شد. فاطمه عليها السّلام ناله‏‌اى اندوهناك برآورد كه همگان فرياد گريه‌‏شان برآمد. مدتى طولانى سكوت فرمود تا آنان از گريستن آرام گرفتند و سپس چنين فرمود:

سخن خود را با ستايش آن كس كه از همگان به ستايش و نعمت و بزرگوارى شايسته‏‌تر است آغاز مى‌‏كنم، سپاس و ستايش خداوند را در قبال آنچه از نعمت ارزانى داشته و به آنچه الهام فرموده است…

و خطبه‏‌اى طولانى و پسنديده را نقل كرده‏‌اند كه در پايان آن چنين فرموده است:

از خداى آن چنان كه شايسته اوست، بترسيد و در آنچه به شما فرمان داده است، او را فرمان بريد كه از ميان بندگان دانشمندان از خدا بيم مى‌‏ورزند.

و خداوندى را كه به سبب عظمت و نورش هر كه در آسمان‌ها و زمين است براى تقرب به او وسيله‏‌اى جستجو مى‌‏كند، سپاس داريد و ما وسيله خداوند ميان خلق خدا و ويژگان او و محل قدس و حجت خداونديم و ما وارثان پيامبران خداييم.

سپس گفت:

من فاطمه دختر محمدم، اين سخن را مى‏‌گويم و تكرار مى‌‏كنم و اين سخن را ياوه و بيهوده نمى‏‌گويم، اينك با گوش‌هاى شنوا و دل‌هاى موافق گوش دهيد…

با استفاده از:

تهرانی، مجتبی رحمة الله علیه، 1316هـ. ش.؛ خطبه‌ی فدک؛ تهران: موسسه فرهنگی و پژوهشی مصابیح الهدی، 1391. صص 9،19،20
ابو حامد ابن ابی الحدید، عز الدین؛ جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید؛ ترجمه‌ی محمود مهدوی دامغانی؛ تهران: نشر نی، 1375؛ ج7، صص 87-91


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم