تنها 12 دی 1391 توسط قیاسی تنها نشسته بود. سراغش رفتم. دست بر شانه اش زدم. -تنها نشسته ای؟ گفت: اتفاقا همین الان تنهایم کردی. مدت ها بود دنبال یک وقت خالی می گشتم، کمی با خدا خودمانی حرف بزنم. جلسه مان را به هم زدی! “مجله دیدار آشنا” مطلب قبلیمطلب بعدی