جریان شناسی خستگی مسئولین در تاریخ معاصر انقلاب
این روند در دوران حکومت کوتاه امیرمؤمنين حضرت علي عليه السلام نیز وجود داشت و ریزشهای ناشی از قدرتطلبی، خستگی از جنگهای داخلی و درگیری با منافقین و قاسطین و مارقین و ناکثین حاکی از همین واقعیت بوده است.
در حكومت امام حسن عليه السلام نيز كه كار به جايي رسيد كه اكثريت سپاهيان حضرت بر اثر تهديد و تطميع و يا ادعاي خستگي از جنگهاي پيشين، عملا خليفه به حق مسلمين را رها كردند و يا به سمت معاويه متمايل شدند و يا خود را از صحنههاي سياسي و نظامي جهان اسلام دور نگه داشتند.
جريان خستگي بعد از حكومت پيامبر اكرم (ص)، حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام و ديگر ائمه عليهم السلام، بار ديگر در انقلاب اسلامي مردم ايران و در ميان بعضي از مسئولين نيز ديده شده است به طوريكه مقام معظم رهبري در بيانات اخير خود ميفرمايند: ما با ايستادگي و حركت درست، جامعه را هم تشويق ميكنيم و البته بايد بدانيم اين حركت ملت ايران با خستگي و بي حوصلگي برخي افراد دچار تزلزل و انحراف نميشود؛ … اين راهي كه با انقلاب اسلامي آغاز شده، ادامه پيدا خواهد كرد و شما ديديد كساني كه در جريان حركت عمومي ملت، بار مسئوليت را بر زمين نهادند فوراً جوانهاي با روحيه آن را بر داشتند و انشاء الله به منزل خواهند رساند. [2]
حال در اين نوشتار به دنبال معرفي گوشهاي از مصاديق خستگيها و كنارهگيريهاي مسئولین و نخبگان سیاسی از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي ايران تا كنون هستيم.
استعفای اولین وزیر سپاه در زمان جنگ
در روز ۲۷ خرداد ۱۳۵۹ عباس آقازمانی معروف به «ابوشریف» فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار استعفانامهای از سمت خود استعفا داد.
ابوشریف که از بدو تشکیل سپاه به عنوان فرمانده عملیاتی خدمت میکرد، در سوم خردادماه ۵۹ از سوی رییسجمهوری و فرماندهی وقت کل نیروهای مسلح به عنوان فرمانده این نهاد منصوب شد اما کمتر از یک ماه بعد به دلیل آنچه «انحصارطلبیها، گروهگراییها و گرایشات موجود» میخواند، از این سمت کنارهگیری کرد.
آنچه بعدا در اظهارات مختلف درباره استعفای ابوشریف از فرماندهی سپاه منتشر شد، حاکی از وجود اختلافاتی میان ابوشریف با بنی صدر و همچنین اختلاف در میان فرماندهان سپاه بوده است، لکن با وجود تمام اختلافات، ابوشریف از سمت خود استعفا داد و بعد از چند وقت به پاکستان رفت و تا سال 1390 در پاکستان اقامت داشت.
استعفاي دولت موقت، اولين مصداق خستگي و بي حوصلگي مسئولين
يكي از مهمترين حوادث پس از ورود امام خميني (ره) به ايران، انتخاب مهندس مهدي بازرگان به عنوان رييس دولت موقت بود؛ در پي جلسه اعضاي شوراي انقلاب به پيشنهاد اعضا و موافقت حضرت امام(ره)، مهندس بازرگان، رهبر مليگرايان و نهضت آزادي، به رياست دولت موقت انقلاب اسلامي انتخاب شد و مامور تشكيل كابينه گرديد.
اگرچه در طول دوره موقت، دولت موقت مشكلاتي براي كشور بوجود آمد لكن مسئله مهم، خستگي و سست عنصري و ضعف دولت بازرگان بود به حدي كه اين دولت چندين بار براي توجيه ضعفهاي خود اقدام به استعفا كرده بود و بنابر اظهارات “هاشم صباغيان” وزير كشور دولت موقت، امام خميني (ره) سه بار مانع از استعفاي دولت موقت شده بود [3]، لكن دولت موقت در ماجراي تسخير لانه جاسوسي، به صورت جمعي استعفا دادند و امام (ره) نيز استعفاي آنها را پذيرفته و زمينه را براي انتخابات رياست جمهوري آماده كردند.
تنفیذ حکم نخست وزیری بازرگان
جناح چپ، سردمدار اولين مخالفين حزبي مخالفت با حكم امام خميني (ره) در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي
از ديگر مصاديق خستگي و شانه خالي كردن از وظائف در تاريخ معاصر انقلاب اسلامي آن هم مقابل حكم ولي فقيه، ماجراي استعفاي دسته جمعي جناح چپ سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي است.
ماجرا از آنجايي شروع ميشود كه ميان اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در همان اوائل تشكيل، بر سر موضوعاتي از قبيل بيانيه دادن براي روز كارگر و يا دكتر شريعتي اختلافاتي ديده ميشود و اعضاء براي حل اختلاف خود از امام خميني (ره) درخواست انتصاب نماينده رهبري ميكنند كه امام نيز شهيد مطهري و آيت الله حسين راستي كاشاني را به عنوان دو نماينده خود در اين سازمان منصوب ميكند كه عملا بعد از شهادت استاد مطهري، آيتالله راستي كاشاني نماينده تام الاختيار امام در اين سازمان محسوب ميشود.
بعد از مدت کوتاهی با وجود نماینده امام در سازمان اختلاف بین اعضاء ادامه یافت، اما اينبار اختلاف بر سر حدود اختيارات نماينده امام ميان جناح راست متشكل از آقايان حسين فدايي، محسن رضايي، محمدباقر ذوالقدرو جناح چپ سازمان كه متشكل از افرادي همچون بهزاد نبوي، محسن آرمين، هاشم آغاجري، مصطفی تاج زاده و … ميشدند، بوجود آمد كه با رسيدن اعضاي سازمان به خدمت حضرت امام خميني (ره)، امام با خواستههاي اعضا مبني بر تغيير وظيفه آقاي راستي كاشاني مخالفت كردند و به آنها فرمودند: خیر، من آقای راستی را عوض نمیکنم; تا ایشان اعراض نکرده باشند عوض نمیکنم . نگفتهاند که من وقت ندارم، ایشان مرد فاضل و مهذبی هستند، پس میگویم شما هم بگوئید ایشان فعالتر برخورد کنند. [4]
لكن جناح چپ سازمان با محوريت آقاي بهزاد نبوي بعد از نظر امام خميني (ره) مبني بر مصلحت نبودن تغيير آيتالله راستي كاشاني به مخالفت علني با نماينده امام پرداختند و در آخر استعفا دادند.
اين استعفا در حالي صورت ميپذيرد كه بهزاد نبوی، چهره شاخص این سازمان، در حاشیه ملاقات ستاد بسیج اقتصادی با حضرت امام رحمه الله مسئله سازمان را مطرح نموده و از امام رحمه الله کسب تکلیف کرده بودند و امام رحمه الله همچون گذشته ميفرمايند: «من به هیچ وجه آقای راستی را عوض نمی کنم . بروید با ایشان مسئله را حل کنید” [5]
استعفاي دادستان كل كشور به دليل مخالفت ديگران با وي
ادامه مطلب در این لینک
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب