6
تیر

جمال يوسف زمین در پشت پرده ي غیبت پنھان مانده

صداي ضربان قلبم را میشنوم ونفس ھايم را كه برمیآيند و فرو میروند وخورشید را كه خود را مدام در پرده ھاي شب فرو مي برد و روز ديگر سر بر مي آورد وآھنگ حیات را كه در زندگیم ھمواره جريان دارد.اندوه نیامدنت پنجه درذ قلبم فرو برده ،فراقت مشت بر سینه ام مي كوبد و فرياد مي زند چه بي معني مي تپي اي قلب ! چه بیھوده بر مي آيي اي نفس،چه بیھوده جريان میابي اي حیات وقتي جمال يوسف زمین در پشت پرده ي غیبت پنھان ماندهبه كدام دلیل پلك مي گشايي اي چشم.
بي تاب مي شوم سر برشانه ھاي خاك مي گزارم اشك خبر اندوه دلم را به زمین مي رساند.
زمین در گوشم زمزمه مي كند من و آسمان از تو بي تاب تريم و حیران تر،امافقط يك چیز را ھمچنان در آرامش سكون نگاه داشته.و آن صداي قدم ھاي مردي است سبز پوش كه شباھنگاه بر خاكم راه مي رود. و در گوش من و آسمان زمزمه مي كند: آرام باشید و از ھم مپاشید،منم حجت خدا بر روي زمین.
با خود زمزمه مي كنم.و تويي حجت خدا بر روي زمین. و من چه غافل از وجودت صبح را به شب مي رسانم وچه گستاخانه گناه به گناه مي افزايم..نقاب بر نقاب صورتت مي كشم. و جاده جاده بر دوريت مي افزايم وآمدنت را به تأخیر مي اندازم. گريه مي كنم دلم ديوانه مي شود.خاك بر سر مي پاشد دست برسر مي كوبد ومي گويد واي بر تو تو در اين جدايي مقصري…آرام در گوش زمین التماس مي كنم…زمین دھان باز كن..مرا درخود جاي ده .مرا تواني براي بر دوش كشیدن اين جرم نیست.و قدرتي براي تحمل اين گناه…دھان باز كن زمین…


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم