شهیدجوهری
خاطرات شهید عباسعلی جوهری به نقل از همرزمش ماشاالله دهقان
گروه ای 25نفره متشکل ازنفراتی از یزد وطبس که در پاسگاه (کمیته انقلاب اسلامی)رباط پشت بادام مستقر بودندوشهیدجوهری مسئول پاسگاه وکار آنها امنیت منطقه ومبارزه با اشرار بود یک شب بعد از گشت زنی نیروها که خیلی خسته وکثیف بودندتصمیم می گیرند که به نزدیکی پاسگاه که چشمه آب گرمی بود روند(روز قبل از شهادت شهید)شهیدجوهری جزء آخرین نفراتی بود که می خواست وارد چشمه بشودبه بچه ها گفت لیف وچراغ دستی را جا بگذارید تا من غسل شهادت کنم چون من فردا شهید می شوم(به شوخی گفت)ومرده شور معطل نشود .
بچه های دیگر می روند وتدارک شام می بینند ونان وکنسروی که داشتند آماده می کنندمشغول شام خوردن بودند که جوهری می آید:من فردا شهید می شوم واین وصیت های من است که می گوید کجا او ر دفن کنند چه شربتی بدهند قسمتی از تکه های خانه ما ریخته آن جا را پارچه مشکی بکشید و…!ویک سره به نیره هایش می گفت من فردا شهید می شوم بعد از شام نیروها خوابیده اند تا آماد شوند برای یک روز کاری سخت دیگر
نفرات نماز صبح را می خوانند وآماده می شوند بروند برای گشت زنی در مسیر نیروهاخاکسترهایی پیاده می کنند که نشان از تازه بودن آن می داد و ردچندماشین دراینجا بود با دنبال کردنرد این ماشین هایی را شناسایی می کنند که حامل مواد مخدر واسلحه است به قدری که عقب ماشین خوابیده و به سختی حرکت می کند تا جایی که آنها را تعقیب می کنند نیروهای پاسگاه که سوخت خودروهای پاسگاه درمنطقه جاده معدن فریحانوتمام می شود وقاچاقچی ها از این فرصت استفاده کرده وما رو محاصره می کنند وبه سمت ما رگبار مسلسل می بندندوشهید جوهری می خواهد یک جوری پیاده شود از خودرو که وقتی می آیدپائین9عددتیر از سربر پائین می خوردوشهید می شود به حدی مجروح شده بودند که توان حرکت نداشتندوقتی قاچاقچی هامی بینند نیروهای کمیته حرکت نمی کنندمنطقه را ترک می کنند چون حداقل فاصله ای که نیروها کمیته زخمی شده بودندتا اولین آبادی 30کیلومتر بود24ساعت طول کشیدتا نیروهای کمکی محل ما را شناسایی کردند و وارد منطقه شدندشهیدجوهری یکی از قهرمانان ورزشی و از نیروی جسمی بالایی برخوردار بودند وخیلی جسور بودند.
شهادت جانگداز امام محمد باقر (علیه السلام )تسلیت باد.
الحاقیات:
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب