شهیدمحمدفالاح نژاد
خاطرات شهیدمحمدفلاح نژادبه نقل از دوست وهمرزمش عباسعلی صادقیان
ماه رمضان بود ما در پاسگاه خسروآبادخدمت می کردیم درآن روزها هوابسیارگرم وشرایط بسیارسخت بود به ما دستور داده بودندتا روزه نشویم تا برای حمله به دشمن بیروها ازتوان وقدرت لازم برای غلبه بردشمن داشته باشند.اما خانعلی فرد بااعتقادی بودو حاضر به اجرای دستور نشد و روزه هایش را گرفت اما افسر مافوق ما فهمیدو به ما اعتراض کردو او هر کاری می کرد تا او روزه نگیرد.او خانعلی را چندین مرتبه چندین ساعت قبل از افطار ه گشت می برد و چند ساعت بعد از افطار هم او را برمی گرداند در شرایطی که غذاتوزیع شده بودولی من وبچه های دیگرمقداری از غذا برای اوتهیه می کردیم وخانعلی این مقدار را در افطار وسحر استفاده می کرداو با اینکه جثه ای که داشت از بقیه بزرگتر بود اصلا توجه ای به خوراک وغذا نداشت و تقریبا آخرین نفری بود که غذا می خورد.
در زمان انقلاب هم او فرد فعال و انقلابی بود همان زمان که شاه در ایران بودخانعلی به همراه چندتن از دوستانش به پایگاه گروه مجاهدین خلق که در کوچه گاراژحنا بود حمله می کند. یک بار دیگرهم او به همراه دوستانش که همگی از محله ی نعیم آباد بودند با گروه زیادی از مجاهدین خلق که آن روزها تظاهرات هم می کردند وتوهینی به مسئولین به خصوص آیت الله بهشتی می دادند در گیر می شوند.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب