ای تجلای نور در سینا
ید بیضای توست با موسی
حق نوشته ست با خطی از نور
روی درگاه جنّت الاعلی
در بهشتم بهار عباس است
صاحب الاختیار عباس است
میلاد حضرت عباس(ع) مبارک باد.
عالی بود… خدا قوت! موفق باشید، ممنون به ما سر زدید…. اتل متل يه بازي بازياي بچهگونه از آقا جون نشسته تا كوچولوي خونه
اول عمونشسته بعد زن عمو فريده بعد مامان و آقاجون بعد بابا و سعيده
مامان بزرگ كنارش بعد عمه جون خجسته بعد هم شوهر عمه كه سوخته كنار نشسته
همين طوري كه ميخوند رسيد به پاي باباش با دست روي پاهاش زد تِقّي صدا داد پاهاش
يه دفعه رنگش پريد پاي بابا رو ناز كرد نذاشت كه ورچيده شه پاي اونو دراز كرد
بعد دوباره شروع كرد اتل متل روخوندش با كلّي داد و بيداد آقا جونم سوزوندش
دوباره توي بازي قرعه به بابا افتاد نذاشت بابا بسوزه با كلي داد و فرياد
بازي كرد و دوباره به پاي بابا رسيد چشماشو بست و رد شد انگار پاهارو نديد
مامان جونم سوزوندش عمه رو بيرون انداخت با قهر و با جرزني كار عمو رو هم ساخت
زن عمو هم بيرون رفت مامان بزرگش هم سوخت اون وقت بابا رو بوسيد چشماشو به پاهاش دوخت
بعد از خودش شروع كرد اتل متل رو خوندش ولي بازم آخرش بدجوركي جزوندش
نميتونست بخونه سعيده آچين واچين پاي بابا ورچيدهاس تو جنگ رفته روي مين
يكدفعه بغضش گرفت گفت «تو اتل متلهام بابا ديگه بازي نيست تا كه نسوزه بابام»
پاهاي مصنوعي رو برد با خودش تو اتاق محكم درو بهم زد چشماشو دوختش به طاق
امشب حال سعيده خيلي خيلي خرابه بازم با بغض و گريه ميخواد بره بخوابه
ديگه ميخواد وقت خواب سعيده عادت كنه جاي متكّا رويِ پااستراحت كنه
ولي يه روز ميفهمه بابا هميشه برده پاي بابا تو جبهه شهيد شده، نمرده زنده یاد ابوالفضل سپهر
شعبان بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایت سرشار از این دوستی باد.
به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست
ادب کنید که میلاد سید الشهداست
گرفته ختم رسل روی دست آینه ای
که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست
میلاد نور مبارک
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب
عالی بود… خدا قوت! موفق باشید، ممنون به ما سر زدید….
اتل متل يه بازي
بازياي بچهگونه
از آقا جون نشسته
تا كوچولوي خونه
اول عمونشسته
بعد زن عمو فريده
بعد مامان و آقاجون
بعد بابا و سعيده
مامان بزرگ كنارش
بعد عمه جون خجسته
بعد هم شوهر عمه كه
سوخته كنار نشسته
همين طوري كه ميخوند
رسيد به پاي باباش
با دست روي پاهاش زد
تِقّي صدا داد پاهاش
يه دفعه رنگش پريد
پاي بابا رو ناز كرد
نذاشت كه ورچيده شه
پاي اونو دراز كرد
بعد دوباره شروع كرد
اتل متل روخوندش
با كلّي داد و بيداد
آقا جونم سوزوندش
دوباره توي بازي
قرعه به بابا افتاد
نذاشت بابا بسوزه
با كلي داد و فرياد
بازي كرد و دوباره
به پاي بابا رسيد
چشماشو بست و رد شد
انگار پاهارو نديد
مامان جونم سوزوندش
عمه رو بيرون انداخت
با قهر و با جرزني
كار عمو رو هم ساخت
زن عمو هم بيرون رفت
مامان بزرگش هم سوخت
اون وقت بابا رو بوسيد
چشماشو به پاهاش دوخت
بعد از خودش شروع كرد
اتل متل رو خوندش
ولي بازم آخرش
بدجوركي جزوندش
نميتونست بخونه
سعيده آچين واچين
پاي بابا ورچيدهاس
تو جنگ رفته روي مين
يكدفعه بغضش گرفت
گفت «تو اتل متلهام
بابا ديگه بازي نيست
تا كه نسوزه بابام»
پاهاي مصنوعي رو
برد با خودش تو اتاق
محكم درو بهم زد
چشماشو دوختش به طاق
امشب حال سعيده
خيلي خيلي خرابه
بازم با بغض و گريه
ميخواد بره بخوابه
ديگه ميخواد وقت خواب
سعيده عادت كنه
جاي متكّا رويِ
پااستراحت كنه
ولي يه روز ميفهمه
بابا هميشه برده
پاي بابا تو جبهه
شهيد شده، نمرده
زنده یاد ابوالفضل سپهر
شعبان بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایت سرشار از این دوستی باد.
به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست
ادب کنید که میلاد سید الشهداست
گرفته ختم رسل روی دست آینه ای
که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست
میلاد نور مبارک
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب