منکر غدیر
حافظ ابوعبید هروی در تفسیر خود (غریب القرآن) روایت می کند: پس از آنکه رسول خدا(ص) در غدیر خم به امر الهی، ولایت علی(ع) را تبلیغ فرمود، جابر بن نضر بن حارث بن کلده عبدری آمد و خطاب به پیامبر گفت: « به ما از طرف خدا امر کردی که گواهی به یگانگی خدا و رسالت تو بدهیم و نماز و روزه و حج و زکات را امتثال کنیم. همه را از تو پذیرفتیم ولی تو به اینها اکتفا نکردی تا اینکه بازوی پسر عمّت را گرفتی و بلند نمودی و او را بر ما برتری دادی و گفتی: «مَن کُنتُ مَولاهُ، فَهذا عَلِیُّ مَولاه.» آیا این امر از طرف توست یا از جانب خداوند؟» رسول خدا(ص) فرمود: « قسم به خداوندی که معبودی جز او نیست، این امر از جانب خداوند است.» او پس از شنیدن این سخن به سوی شتر خود روان شد درحالی که می گفت: « بارخدایا اگر آنچه محمد(ص) می گوید راست و حقّ است بر ما سنگی از آسمان ببار و یا عذابی دردناک به ما برسان!» هنوز به شترِ خود نرسیده بود که سنگی از فراز بر سر او آمد و از پشتش خارج شد و او را کُشت و خدای تعالی این آیه را نازل فرمود: «سَأَلَ سائِلٌ بعذابٍ واقعٍ؛ تقاضاکننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد».{1}1- معارج، آیه 1
سلام
بسیار مطالب ارزنده ای بود
به وبلاگمون سر بزنید و نظر دهید
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب