14
آبان

مولا ز بی نظيری تو حرف می زنم!

 

از لطف و دستگیری تو حرف می زنم

از شیوهٔ‌ امیری تو حرف می زنم

از وصله وصله هاي رداي خلافتت

مولا ز بي نظيري تو حرف می زنم

از سفره های نیمه شبت در خرابه ها

از کهکشان شیری تو حرف می زنم

بر شانهٔ‌ تو جای یتیمان کوفه بود

از اوج سر به زیری تو حرف می زنم

از چاه اشک و آه فراق و حکايتِ

شبهاي گوشه گيري تو حرف مي زنم

از بیست سال خانه نشینی و بی کسی

از غربت غدیری تو حرف می زنم

ديگر نفس به سينهٔ‌ من حبس مي شود

وقتی که از اسیری تو حرف می زنم

داغ تو بیشتر به دلم چنگ می زند

هر چه که از دلیری تو حرف می زنم

از کوچه ها و روضهٔ‌ يار جوان تو

از ماجراي پیری تو حرف می زنم

دستان حيدري تو را صبر بسته بود

آنروز اگر که پهلوي مادر شکسته بود

 

یوسف رحیمی






free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...