12
آبان
کرانه ی غدیر تا زمینه ی ظهور
بسم رب المهدی
آفتاب می تابد در مقابل نگینی که برق آن مانند شهابی تا کرانه ی آسمان می رود و رنگین کمانی از هفت پنجره ی انتظار می نمایاند. و دست ها در در دست یکدیگر مشت می شود و پیوند این دو دست بر صحنه ی جان ها نقش آرامش می زند.
و اما آن هنگامی که …
هنگامه ی عاشقی آهنگ وصایت می نواخت،
هر قدم تارهای گیتاری بود که هر روزی را می نگاشت و ما هر سالی را
به سالروز اتمام نعمت ترانه ی اعلان وصایت امیرالمؤمنین را عید می گیریم.
و اگر آن روز در آن موسم حج نبودیم، حال به وقوع پیوستن واقعه ی حضور به تمنایت اشک می ریزیم و من می شنوم صدای کودکی را که دل شکسته و غمدیده در پس کوچه های دل تنگی انتظار موعودی را منتظر است و چشمانش را به جاده ی وصالت بسته و می گرید.

روز مـحـشــر پـرسـیـد ز مـن رب جـلــــــــی
گفت تو غـرق گنـاهی؟ گفتمش یـا رب بلی
گفت پس آتش نمیـگیرد چـرا جـسم و تنـت
گفتمش چون حـک نمودم روی قلبم یا علی
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب