25
تیر

گردو

دیر کرده بود.هیچ وقت برای نمازجماعت دیر نمی آید.نگرانش شدند ورفتند دنبالش.توی کوچه  باریکی پیدایش کردند.دیدند روی زمین نشسته،بچه ای را سوارکولش کرده وبرایش نقش شتر را بازی می کند.

-ازشما بعید است،نماز دیرشد.

روبه بچه کردو گفت:"شترت را به چند گردو عوض می کنی"وبچه چیزی گفت.گفت برویدگردو بیاورید ومرا بخرید.کودک می خندید،پیامبرهم. (پیامبر،ص42)


free b2evolution skin
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: پشتیبانی 2 کوثر بلاگ [عضو] 

سعی کنید عناوین را جالب تر بزنید … ممنون از حضورتان. یاعلی

1391/04/25 @ 14:38
نظر از: غیب اللهی [عضو] 
5 stars

چققققققققققققدر …. مهـــــــــربان!!! خدایا شکرت، به خاطر این نعمت عظیم، پیامبر اعظم (ص)

1391/04/25 @ 10:02


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم