گمنامی در بین مردم
استاد مفرداتمان دیروز خیلی ما را تحت تاثیر قرار داد
ابتدا گفت سعی کنید همیشه وصیت نامه اتان آماده باشد همه چیز را هم در آن بنویسید بنویسید که من شما را حلال کردم شما هم مرا حلال کنید .یک نفر می شناسم همیشه وصیتنامه آماده بودو جایش را هم به مادرش نشان می داد ولی مورد تمسخر قرار می گرفت چون 26سال بیشتر نداشت .و آنقدر آدم خوبی بود که هیچ کس از دستش ناراحت نبود.
موقع جوانی یا نوجوانی با دوستان به چند باغ رفته و میوه خورده بودند رفت ودربه در دنبال صاحبانشان گشت وآنها را راضی کرد.یکی شان از او خواست تا عملگی کند یکی دیگر هم دکتر بود رفت تو صف بیماران نشست تا نوبتش شود آخر هم دکتر گفته بود من صاحب باغ نیستم مال برادرم است دوباره آدرس اورا گرفته ورفته و او را راضی کرده بود.
استادمان بعد از این همه تعریف فرمودند این برادرم بوده که الان 11سال از مرگش می گذرد.
فرمودند صبحها که من برای نماز بلند می شدم او نماز شبش را خوانده بودنماز صبحش هم خوانده بودو 2صفحه قرآن با معنی اش را خوانده بود وآماده شده بود به سرکاربرود.
من فهمیدم فقط شهدا وعلما آدمهای خوبی نبودند خالصانی هم بین مردم بودند که گمنام مردند.
ایشان فرمودند کتاب نهج البلاغه اش پر از دست نوشته وخط بود خط به خط می خواند وهر کجا برایش نامفهوم بود می رفت از روحانی محل می پرسید ومیگفت مثلا چرا امام علی اینجا این چنین فرمودند.کاری که ما طلبه تا به حال نکردیم.
او مهندس ساختمان بود وبعد از مرگش که در اثر یک تصادف بود به خیلی از خوبی هایش پی بردیم حتی کارگران ساختمانی که در آن مهندسی می کرد آمده بودند گریه می کرد.
ممنون از مطالبتان.ومن الله توفیق
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب