1
فروردین

فرق شیعه

✅تشیع از همان ابتدای پیدایش، بعد از امامت بلافصل امام علی بن ابی طالب(ع)، به شاخه های مختلفی تبدیل شد.
که این اختلافات به باورهای آنان از جمله؛ شمار امامان معصوم، عوامل متعدد سیاسی وجغرافیایی، انشعابات حاصل از اختلاف بر سر تشخیص مصداق امام، ظهور گروه‌های غلات و..بر می گشت.
در حال حاضر، مهمترین فرقه های مذهب تشیع، فرقه ی امامیه، کیسانیه، زیدیه، اسماعیلیه، فطحیه و واقفیه به شمار می رود.
که به صورت مفصل شرح خواهیم داد.


✅امامیه، در اصطلاح نام فرقه‌ای از تشیع است، که به امامت منصوص دوازده امام بعد از حضرت محمد مصطفی(ص) باور دارند.
این فرقه را به نامهای《شیعه اثنی عشری》یا《دوازده امامی》و《شیعه جعفری》هم می‌شناسند.
برخی امامیه را، نام هر فرقه‌ای می‌دانند که اعتقاد به امام منصوب داشته باشد. طبق این معنی می‌توان همه فرقه‌های شیعی را امامی نامید، اما امامیه اصطلاحی، که آن را از سایر فرقه‌های شیعه جدا می‌کند، همان است که به امامت منصوص دوازده امام پس از حضرت محمد مصطفی(ص) معتقدند.
سلسله امامان در امامیه بر مبنای نصوص وارده مثل《حدیث لوح》که از جابر نقل شده و سایر روایات، امامیه تعداد امامان بعد از پیامبر(ص) را دوازده نفر می‌دانند. که به ترتیب عبارتند از؛
۱)علی بن ابیطالب المرتضی(ع)
۲)حسن بن علی المجتبی(ع)
۳)حسین بن علی الشهید(ع)
۴)علی بن الحسین السجاد(ع)
۵)محمد بن علی الباقر(ع)
۶)جعفر بن محمد الصادق(ع)
۷)موسی بن جعفر الکاظم(ع)
۸)علی بن موسی الرضا(ع)
۹)محمد بن علی الجواد(ع)
۱۰)علی بن محمد الهادی(ع)
۱۱)حسن بن علی العسکری(ع)
۱۲)(م ح م د) حجة بن الحسن
المهدی(عج)، می باشد.
منبع:
فرق الشیعه نوبختی، ج۱، ص۲۳۱


free b2evolution skin
19
آذر

حکایتی از نماز

12.00


شیخ بهایی حکایت کرده است :

عابدی سی سال نماز خود را در صف اول به جماعت می گذارد سپس همه ی آن نماز ها را اعاده کرده است چون سبب آن را پرسیدم گفت:

روزی به مسجد آمدم که نماز کنم در میان صف اولی که همیشه می ایستادم جا نبود ودر صف آخر ایستادم ونماز گذاردم چون از نماز فارغ شدم دیدم مردم ازدین من در این مکان تعجب می نمایند من از خود تعجب کردم وخجل شدم وبا خود گفتم که از این خجالت بر من معلوم شد که نماز های من درصف اول خالی از ریا نبود ه است پس همه نماز ها را به این سبب اعاده کردم

 



free b2evolution skin
1
اردیبهشت

گناه عادي!

 

يكي از آسيب هايي كه جامعه اسلامي را به شدت تهديد مي كند، آن است كه زشتي و قبح گناه برداشته شده و گناه عادي شود، متأسفانه در برخي موارد شاهديم كه چطور، گناهي كه سابقا خيلي زشت بود به شكل عادي در مي آيد، مثل ريش تراشي يا بد حجابي يا غيبت و اين به حدي مي رسد كه آن قدر عادي مي شود كه حتي از آن نهي هم نمي شود، بايد ديد چه عواملي دست به دست هم مي دهد كه گناه، قبحش برداشته شده و عادي مي شود:

1.سكوت و بي تفاوتي در برابر گناه: يكي از زمينه هاي عادي شدن گناه، همين سكوت و بي تفاوت بودن در برابر آن است، در مسئله تربيت كودك، اگر والدين كار زشت كودك را به او گوشزد نكرده و او را از راه‌هاي مختلف راهنمايي نكردند، پيداست كه اصلا كودك آن كار را زشت نشمرده و هميشه انجام مي دهد، در جامعه هم قضيه از اين قرار است كه وقتي عده اي ناظر و شاهد كار زشت كسي هستند، و بي تفاوت از كنارش رد مي شوند و مي گويند: به من ربطي ندارد، اين خود تأييد آن است يا مي گويند حرف ما تاثير ندارد، حتي اگر تاثير هم نداشته باشد نبايد حاكي از تاييد باشد، چراكه سكوت نشانه رضايت است و در روايت است كسي كه به كار گروهي راضي باشد مثل كسي است كه آن كار را انجام داده است (1)، حتي اگر در جايي نمي توانيم سخني بگوييم لاقل با چهره در هم كشيده كه مي توانيم نارضايتي خود را اعلام كنيم، و اگر هر كس از افراد جامعه به همين اندازه سكوت نكنند، گناه اين قدر راحت و فراگير نمي شود، اگر هر يك به نوبه خود نهي از منكر كند هر چه نشود، حداقل زمينه فراهم نمي شود.

2. گناه بزرگان: يكي ديگر از زمينه هاي عادي شدن گناه، انجام شدن گناه توسط بزرگان است، چه اينكه كودك وقتي شاهد كار زشت والدين باشد، از آنجا كه آنان را معلم خود مي داند آنرا درست شمرده و انجام مي دهد، از اين رو خداوند خطاب به همسران پيامبر مي فرمايد: شما با ساير زنان متفاوتيد، اگر از شما زشتي سر زند مضاعف و دوبله شمرده مي شود. چرا كه راه را براي ديگران باز مي كند.(2)

3.خودداري از نگاه به گناه: قرآن دستور به چشم پوشي مي دهد، چرا كه يكي از مهم‌ترين عوامل عادي شدن گناه، نگاه به گناه است، نگاه به گناه، گناه است، حتي اگر انسان مرتكب آن گناه نشده باشد. نگاه به گناه، زمينه گناه را فراهم مي كند و براي همين بايد از آن خودداري شود، خداوند در اين خصوص به مردان و زنان مؤمن دستور چشم پوشي داده است. آنجا كه مي‌فرمايد: به مردان مؤمن بگو که چشمان خويش را ببندند و شرمگاه خود را نگه دارند، اين برايشان پاکيزه تر است زيرا خدا به کارهايی که می کنند آگاه است.(3) بايد نگاه را كنترل و مديريت كرد، بايد به چشم آموخت كه هر چيز و هر كس ارزش ديدن ندارد.*

ادامه دارد

منابع:

1. الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ مَعَهُمْ فِيهِ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَا بِهِ. وسائل ج16 ص141.

2. «یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً ؛سوره احزاب آيه 30.

3. قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ سوره نور آيه 30.

* با استفاده از سخنان استاد قرائتي.

 


free b2evolution skin
14
آبان

ترس از گناهان


یکی از انواع ترس مثبت، ترس از گناهان و ترس از عقوبت و کیفر اعمال است . این ترس، سیره ابنیاء و ائمه ( علیهم السلام) و بزرگان دین بوده است و ترس از گناهان همواره منشا اعمال صالح و نیک در انسان ها بشمار می رود . امام صادق ( علیه السلام) می فرمایند: شخص با ایمان گرفتار دو گونه ترس است: یک ترس مربوط به گناهی است که کرده و نمی داند که خدا با او چه می کند؟ آیا او را عفو می کند؟ یا او را عذاب می نماید؟ ترس دوم مربوط به عمری است که در پیش دارد که چه مهلکه هایی را ممکن است کسب کند؟ ممکن است در آینده مرتکب گناه و کفر شود، پس او صبح نمی کند، مگر این که ترسیده است (همیشه در حال ترس است) و او را به جز ترس از خدا و عذابش اصلاح نمی کند . (1)
زمینه گناه

برای انسان زمینه های گناه فراوان است، از جمله آثار ترس از گناهان این است که انسان عامل گناه را بشناسد و با آن مبارزه کند . مهمترین عامل، شیطان است که قسم یاد کرده است که انسان را از راه راست باز دارد . قرآن می فرماید: شیطان گفت: «خدایا! قسم به عزت و جلال تو که تمامی مردمان را گمراه می سازم; مگر بندگان خالصت را .» شیطان راه های گمراه کننده فراوانی پیش پای انسان می گذارد تا به هر صورت ممکن، او را بوسیله ارتکاب به گناه از خداوند دور سازد و برای هر کس به اندازه ایمانی که دارد، دام مخصوص نهاده است .
فرار از شیطان

برای این که شیطان نتواند بر انسان مسلط شود و کارهای خیر او را باطل کند و او را به طرف گناه سوق دهد، خداوند دستورالعمل هایی را به انسان گوشزد فرموده است:

1 - ایمان و توکل به خدا: خداوند در سوره نحل، آیه 99، می فرماید: «محققا شیطان را هرگز بر کسی که به خدا ایمان آورده و بر او توکل و اعتماد کرده، تسلط نخواهد بود .»

2 - پناه بردن به خدا: در آیه 98 سوره نحل آمده است: «هرگاه خواستی قرآن را تلاوت نمایی، اول از شر وسوسه های شیطان رجیم به خدا پناه ببر .»

3 - گفتن ذکر خدا: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «گفتن لااله الاالله شیطان را از انسان دور می کند .» (2)

4 - دعا کردن: امام سجاد ( علیه السلام) در ضمن دعا چنین تعلیم فرمودند: «خداوندا ! بر محمد (صلی الله علیه و آله) و عترت پاکش ( علیهم السلام) درود فرست و شدت و سختی های حوادث عالم را بر ما آسان ساز و از شر و آسیب دام های شیطان و قهر و اقتدار شیطان محفوظ دار .» (3)

5 - مراقبت از وسوسه های شیطان: علی ( علیه السلام) فرمودند: خداوند بزرگ به موسی ( علیه السلام) امر فرمود: «ای موسی! توصیه چهارگانه مرابه ذهن خود بسپار; از آن جمله تا حیات داری شیطان را مرده حساب نکن تا از شرش خودت را در امان بدانی . » (4)

6 - عجله در کار خیر: امام باقر ( علیه السلام) فرمود: «کسی که قصد انجام کار خیری دارد، در بجا آوردن آن عمل، تعجیل نماید . چون در هر عمل خیری که با تاخیر انجام بگیرد، شیطان در آن مداخله می کند .» (5)

7 - تلاوت قرآن: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هیچ امری بر شیطان سخت تر از تلاوت قرآن نیست . بودن قرآن در خانه موجب دفع شیطان است .» (6)

8 - حفاظت بر نمازهای پنجگانه: پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «شیطان مادامی که مؤمن نمازهای پنجگانه اش را محافظت می نماید، از او خائف است . پس هر گاه این امر را مراعات نمود، بر او جرات پیدا می کند و او را در خطرات می اندازد .» (7)

9 - روزه، صدقه، عمل صالح و آمرزش از خدا: از پیامبر (صلی الله علیه و آله) سؤال شد، چه عملی شیطان را از ما دور می سازد؟ فرمودند: «روزه صورت او [شیطان] را سیاه می گرداند و صدقه او را می شکند و دوستی در راه خدا و بر انجام اعمال صالح کوشا بودن، ریشه اش را قطع می نماید و از خدا طلب آمرزش نمودن، رگ حیاتش را قطع می کند .» (8)

10 - نیت خالص، تسبیح خدا، صبر، رضا، توکل و خیرخواهی: امام صادق ( علیه السلام) فرمودند: «یکی از سخنان ابلیس است که می گوید: همه افراد در قبضه قدرت من می باشند، به جز پنج گروه که من تسلطی بر آنان ندارم: 1 - شخصی که به خدا با نیت درست تمسک جوید و در تمام امور به او تکیه نماید . 2 - کسی که در شب و روز بیش از دیگران خدا را تسبیح نماید . 3 - کسی که برای برادر مؤمن خود آنچه که برای خود دوست دارد، دوست داشته باشد . 4 - کسی که در مصیبتی که به او می رسد، جزع و فزع ننماید . 5 - و کسی که راضی به تقدیر الهی باشد که برایش مقرر شده است و برای به دست آوردن روزی تلاش بی اندازه نماید .» (9)

انسانی که از ارتکاب گناه می ترسد، باید با تمسک به این توصیه ها از شیطان دور بشود .

منبع


free b2evolution skin
24
مهر

تناسخ و قانون کارما در قران

 

سوره غافر آيه 11:

قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِّن سبِيلٍ

آنها مى گويند: پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى ، اكنون به گناهان خود معترفيم ، آيا راهى براى خارج شدن (از دوزخ ) وجود دارد؟!

منظور از دو بار ميراندن ، مرگ در پايان عمر و مرگ در پايان برزخ است ، و منظور از دو مرتبه احيا، احياى برزخى و احياى در قيامت است.

در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه ما غير از اين دو حيات حيات سومى هم در اين دنيا داريم و مرگى هم قبل از ورود در اين دنيا داشتيم چرا كه قبلا موجود مرده اى بوديم ، به اين ترتيب سه حيات و مرگ مى شود.

پاسخ اين سؤ ال با دقت در خود آيه روشن مى شود، زيرا مرگ قبل از حيات دنيا موت است نه اماته يعنى ميراندن و اما حيات در اين دنيا گرچه مصداق احياء است ولى قرآن در آيه فوق به اين جهت به آن اشاره نكرده است كه اين احيا چندان مايه عبرت براى كافران نبوده ، آنچه كه باعث بيدارى و اعتراف آنها به گناه شده نخست حيات برزخى است و سپس حيات در رستاخيز .

در بعضي از تفاسير منظور از مرگ نخستين را مرگ قبل از وجود انسان در دنيا دانسته اند ، چرا كه قبلا خاك بود، بنابراين زندگى اول نيز زندگى اين دنيا مى شود، و مرگ دوم در پايان اين جهان است ، و حيات دوم در رستاخيز. كسانى كه اين تفسير را برگزيده اند به آيه 28 سوره بقره نيز استدلال كرده اند كه مى گويد : كيف تكفرون بالله و كنتم امواتا فاحياكم ثم يميتكم ثم يحييكم ثم اليه ترجعون : چگونه به خدا كافر مى شويد در حالى كه شمامرده بوديد او شما را زنده كرد، سپس مى ميراند، بار ديگر زنده مى كند، سپس به سوى او باز مى گرديد. ولى آيه مورد بحث سخن از دو اماته به معني ميراندن مى گويد در حالى كه در آيه سوره بقره يك موت است و يك اماته.

اما هدف من از آوردن اين آيه و تفسير آن اين بود كه بعضى از طرفداران تناسخ خواسته اند از اين آيه براى زندگى و مرگ تكرارى انسانها و بازگشت ارواح به بدنهاى جديد در اين دنيا استدلال كنند، در حالى كه آيه فوق يكى از دلائل زنده نفى تناسخ است ، زيرا مرگ و حيات را منحصر در دو قسمت مى كند، ولى طرفداران عقيده تناسخ خبر از مرگ و حياتهاى متعدد و متوالى مى دهند و معتقدند روح يك انسان ممكن است چند بار در كالبدهاى جديد و نطفه هاى تازه حلول كند و به اين دنيا باز گردد.

درباره تناسخ و قانون کارما:

تناسخ به معنی نقل مکان روح از جسم یک مرده به جسمی دیگر و از یک زندگی به زندگی دیگر و تکرار آن است. این عقیده از گذشته بسیار دور تا امروز در تمامی اقوام و ادیان از جمله در مصر باستان ، یونان باستان ، تمدن های بین النهرین ، هند ، شرق دور و حتی سرخپوستان و اسکیموها به نوعی وجـود داشته است . لکن تناسخ به معنـای اخص آن با هنـدوان و فلسفه هندوئیسم و شـاخه های آن ، ریشــه های عمیق دارد .

شبه قاره هند سرزمین بسیار کهنی است که اقوام گوناگونی در آن زندگی میکنند. اقوامی که در جنوب و مرکز شبه قاره زندگی می کنند در واقع بازماندگان دراویدیهای کهن هستند که معمولاً مردمی سیه چـرده و دارای موهای مجعد هستند . به نظر میرسد این اقوام از پیش از 4000 سال قبل از میلاد در هند ساکن بوده اند و بازماندگان آنها هم اکنون در جنوب شبه قاره هـند فراوان هستند .به جز قبایلی که در جنگلهای جنوبی و مرکزی هـند به صورت بـدوی زندگی می کرده اند ، بـقیه اقوام دراویدی باستان کم و بیش دارای تـمدن و دین بوده اند و بعضی عقاید آنان از جمله ریشه های اولیه تناسخ ، به قوم فاتح بعدی (آریاییان هند) منتقل شده كه قــبل از مـیلاد از جـبال هـندوکش و داخل هـند سـرازیـر شدند و پس از نبردهـای فـراوان سراسر شمال و بخشی از مرکز هـند را به تـصرف در آورند.ایـن قـوم جوان ، شـاد و فعال به تـدریـج تـحت تـاثـیر آب و هــوای گـرم و مـرطـوب و نـیز عـقاید اقـوام بومی هند به مردمانی درونـگرا غلتیدند و از دوره اسـاطیری ودائی و وداهای چهارگانه و فلسفه اوپنی شادها رفته رفته به دامن افکار بدبینانه و نفی و انکار زندگی این جهانی در غلتیدند.

در ایـن استحاله فـکری و مذهبی سیستم کاست (طبقات بسته اجتماعی) نقش مهمی ایـفا کرد و عـاقبـت دو عقـیده مهم و اساسی در جامعه هند پیدا شد که به تدریج به دو پـایـه اسـاسـی فـلسفـه هندوئیسم تبدیل شد.یکی عقیده به تناسخ یا انتقال ارواح Transmigration است که هندوان آن را سامسارا Samsara می نامند و دومی اصل علت و معلولی تناسخ یا قـانون کـارماKarma است .

تناسخ به باور هـندوان چنین است که روح هـر آدمـی به هنگام مـرگ بـه پـیـکر یا جـسم جدیدی انتقال می یابد و دوباره به این جهان باز می گردد تا زندگی دیگری را آغازکند.بنابراین روح آدمـی یک سلسله تولد و تجدید حیات را در قالبها و جسمهای دیگر تجربه می کند و مرتبا از یک جسم به جسم دیگر منتقل می شود و به عبارت ساده تر ، هر انسانی که می میرد ،روح
او پس از ترک جسم ،در کالبد نوزادی جای می گیرد و متولد می شود،به این ترتیب هرانسانی، تـنها در قـالب و جـسـم فـعـلی خود زندگی نکرده است ، بلکه در دورانهای مختلف زندگیهای متعددی را تـجربه کرده است. به عقـیده هـندوان روح هر انسـانی (به جز ارواح پاک و متعالی که پس از مـرگ یکسـره و مسـتقیم به برهـمـا (خـدای بـزرگ) مـی پـیـونـدنـد و بـه سعادت جاودان می رسند و یا ارواح ناپاک ،پست،شریرو شقی که یـکسره به درکـات دوزخ سـرنگـون می شوند) پس از مرگ در جسم موجود زنده دیگری به این جهان باز می گردد . عقیده تـناسـخ تـنها به انتـقال روح در بین آدمـیان بسنده نمی کند ، بـلکه طبق این عقیده روح آدمی بسته به درجه تعـالی و یا پستی نکبت ،ممکن است به صورت انسانی خوب ویا شریر و یا در کالبد خوک،گـاو،کـفـتار،سـگ،و دیگر جـانـوران حتی حشرات و کرمها و یا گیاهان به دفعات به این جهان بازگردد ،تا تعالی پذیرد و به بهشت رود یا تنزل پیدا کند و به دوزخ افکنده شود.

نظریه یا عقیده دوم ،قانون علت و معمولی تناسخ یا کارما است که علت انتقال روح را از کالبدی به کالبد دیگر بیان می کند. بنابرقانون کارما، رفتار و گفتار و کردار هر آدمی نوع حیات بعدی و کالبد آتی او را تعیین می کند.قانون کارما نیز ریشه در اعتقادات اقوام قـبلی آریاییان دارد و اولین نشانه های آن را مـی تـوان در فـلسفه اوپـانـیـشادها دید ، آنجا که می گوید : آدمـیانی کـه در زندگانی خود افرادی وارسته با رفتار و گفتار نیک هستند ، روح آنها پس ازمرگ ، در زهدان پاکیزه زنی از طبقات بالا جای می گیرد و بر عکس ، ارواح انسانهای شریر و بدکردار ، در رحمهای کـثیف و نا پسند زنانی از طبقه نجس (پاریا) و یا خوک ، سگ و گرگ جای گیر می شوند.قانون کارما بسیار هولناک و شدید است،طبق این قانون ،حتی گناهان کوچک موجب کیفرهای سخـت و هـراس آور می شود فرد گناهکار در زندگی بعدی تنزل مییابد و رنج و شکـنجه می بیند و دوبـاره در کـالبد پسـت تـری جای می گیرد و این سیر تسلسل تا مرحله تبدیل به جـانوران ،حـشرات،کـرمـها و حتـی گیاهان ادامه می یابد و روح آدمی زجر می کشد و لا جرم آن قـدر از تـعـالی دور می شود کـه پـس از زایش و مرگهای بی شمارعاقبت به شقـاوت کـامل تبدیل می شود و در ژرفای دوزخ سرنگون می گردد.

در عقیده تناسخ و قانون اعلی آن یعنی کـارما ، روز داوری ، دعـا ، تـوبـه و انـابه ، شفاعت ، ثـواب و عـقـاب ، عـفـو و رحـمت پـروردگار جایی ندارد . ارواح آدمیـان در یک دور تسـلـسل بی پایان از جسمی به جسم دیگر و از زندگی به زندگی دیگر نقل مکان می کنند و در حیاتهای گـوناگون زجـر و شکنجه می بینند ، بخش کوچکی از آنها که متعلق به طـبقـات بـالای اجـتماع هستند معمولا در زنـدگیـهای متـعـدد به نـیکی مطلق می رسند و به برهما می پیوندند اما بیشتر ارواح در زیر فـشارفـقر و بدبختیهای مـتوالی و پایان ناپـذیـر ، در هر دوره زندگـی تـنـزل پیدا می کنند و آن قـدر در راه شقـاوت پـیش مـی رونـد تـا عاقبت به قعر جهنم سرنگون می شوند.

این دوره تسلسل خشن که امید رستگاری در آن اندک است،رفته رفته چنان روح بدبيني ویاس
در هندوان ایجاد کرد که عاقبت به انکار دنیا و لزوم ترک لذات و نـعمتهای آن انجامید و حـتـی دو شاخه سر بر کشیده از هندوئیسم یعنی جینیزیسم (Jainism) و بودائیسم (Buddhism) کـه در راه کاستن از هراس آدمیان ازعاقبت هولناک تـناسخ و کـارما گامهایی برداشتند ، نتوانستند این دو عقیده جزمی و بی رحمـانه را تلطیف کنند و آنان را به صورتی انسانی تر و مشفقانه تر تغییر دهند.

 

منابع : تفسیر نمونه


free b2evolution skin
9
شهریور

آيا تزكيه نفس را خانم ها هم مي توانند انجام دهند و آيا بدون استاد اين كار موفقيت آميز هست و يا نه؟ آيا تزكية نفس امكان پذيراست؟


پاسخ :
پرسش دارای سه بخش امكان تزكيه‌ نفس ، امكان خودسازی برای خانم ها و موفقيت آميز بودن تزكيه بدون استاد می باشد اما لازم است قبل از پاسخ تعريفی از تزكيه نفس و هدف از آن را بيان كنيم.
تعريف:
منظور از تزكيه يا خودسازی شكل دادن و جهت بخشيدن به فعاليت های حياتی و تصحيح انگيزه ها و در نظر گرفتن مقصد نهايی و سوگيری فعاليت ها برای خداوند است[1] و به عبارتی روشن تر تزكيه يعنی پاكيزه نگه داشتن نفس برای رشد و سعادت ابدی.
هدف:
از عبارت های بالا دانسته شد كه هدف از تزكيه نفس رسيدن به فوز و فلاح ابدی است. چنانچه حضرت حق درسوره شمس آيه 11 بعد از 11 قسم می فرمايد: قد افلح من زكيها: به تحقيق هر كس[2] (مرد يا زن) كه تزكيه كند رستگار شد. البته رستگاری و فلاح فقط دور شدن از عذاب الهی و يا رسيدن به بهشت موعود نيست بلكه فلاح و رستگاری واقعی رضايت حق تعالی از انسان و عبوديت كامل انسان در برابر خداوند است.
امكان تزكية نفس:
امر خداوند به تزكيه: يكي از محكمترين دلايل امكان تزكيه امر خداوند و خطابات قرآنی است. در اينكه قدرت و توانايی انسان محدود است شكی نيست ولی هيچگاه خداوند به چيز محال و نشدنی و خارج از قدرت انسان امر نمی كند. آيه 11 سوره شمس هم اين نكته را می رساند كه تزكيه نفس چيز محال، نشدنی و غير قابل دسترسی نيست چون اگر اين طور بود قطعاً خداوند به آن امر نمی كرد. «قد افلح من زكيّها» يعنی اين كه هر كسی(چه زن وچه مرد) كه بخواهد می تواند تزكيه كند و رستگارشود. فلاح و رستگار شدن كه هدف نهايی و غرض از خلقت انسان است با تزكيه و خودسازی ميسّر است و اگر قدرت بر تزكيه برای انسان وجود نداشت نقض غرض حاصل شده و رسيدن به هدف خلقت ابتر مي ماند.ادامه دارد…


free b2evolution skin
4
شهریور

آیا قیامت همه در یک روز است؟

در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که گواهی می‌دهد رستاخیز تمام اقوام در یک روز به نام «یوم القیامة» خواهد بود .

خداوند وقایع رستاخیز را چگونه بیان کرده است!؟

قرآن کریم در آیات 102و 112 سوره «طه»، به یک سلسله از حوادث که در آستانه رستاخیز و بعد از آن تحقق می‌یابد اشاره می‌کند:

1- مردگان به حیات بازمی گردند (یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ).

2- گنهکاران جمع و محشور می‌شوند (وَ نَحْشُرُ الُْمجْرِمِینَ).

3- کوه های زمین متلاشی و سپس همه جا پراکنده می‌شوند و صفحه زمین صاف و کاملاً مستوی می‌گردد (یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً).

4- همگان به فرمان دعوت کننده الهی گوش فرا می‌دهند و همه صداها خاموش و آهسته می‌گردد (یَوْمَئِذ یَتَّبِعُونَ الدّاعِیَ…).

5- در آن روز شفاعت بی اذن خدا مؤثر نیست (یَوْمَئِذ لاتَنْفَعُ الشَّفاعَةُ…).

6- خداوند با علم بی پایانش همه را برای حساب آماده می‌کند (یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ…).

7- همگی در برابر حکم او سر تسلیم فرود می‌آورند (وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ).

8- ظالمان مأیوس می‌گردند (وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً).

9- و مؤمنان به لطف پروردگار امیدوار (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ…).(تفسیر نمونه، جلد 13، صفحه 337)

در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که گواهی می‌دهد رستاخیز تمام اقوام در یک روز به نام «یوم القیامة» خواهد بود.

آیا رستاخیز همه اقوام یک روز است؟

می‌دانیم که قرون زیادی بر انسان گذشته است و اقوام و ملل متمدنی بوده‌اند و منقرض شده‌اند.

آیا شاهدی هست که رستاخیز آن‌ها گذشته باشد، یا رستاخیز همه در یک روز است، خلاصه آیا قیامت و رستاخیز برای عموم اقوام و ملل یک روز است یا هر یک رستاخیز جداگانه ای دارند؟

در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که گواهی می‌دهد رستاخیز تمام اقوام در یک روز به نام «یوم القیامة» خواهد بود .

برای نمونه آیات زیرا را ملاحظه فرمایید:

«اِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ الاّ آتِی الرَّحْمَنِ عَبْداً* لَقَدْ اَحْصَاهُمْ وَ عَدَّهُم عَدّاً* وَ کُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیَمَةِ فَرْداً؛ تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، بنده اویند.» خداوند همه آن‌ها را احصا کرده و به دقّت شمرده است و همگی روز رستاخیز، تک و تنها نزد او حاضر می‌شوند. (سوره مریم، آیات 93 تا 95)

در جای دیگر می‌فرماید:

«یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ اِلَی الرَّحْمَنِ وَ فْداً* وَ نَسُوقُ الُْمجْرِمینَ اِلَی جَهَنَّمَ وِرْداً؛»

در آن روز که پرهیزگاران را دسته جمعی به سوی خداوند رحمان (و پاداش‌های او) محشور می‌کنیم… و مجرمان را (همچون شتران تشنه کامی که به سوی آبگاه می‌روند) به جهنّم می‌رانیم…(سوره مریم، آیه 85 و 86) و همچنین آیات بسیار دیگر.


free b2evolution skin