تناقض
3- سوال ديگر اينکه اگر شما تنشه معرفت الهي و اخلاق حسنه هستيد چرا از منابع ديگري مانند اساتيد اخلاق و يا کتب اخلاقي استفاده نمي کنيد ؟ چون هر چه شما به سرچشمه و منبع اصلي نزديک تر شويد فضايل اخلاقي شما بيشتر مي شود مثلا اگر صبر شما در کنار دوستي با اين خانم 10 درصد افزايش يابد اگر به سرچشمه صبر مراجعه کنيد 50 درصد شده و بيشتر و بيشتر مي شود با يک حساب سرانگشتي و منطقي شما کدام را انتخاب مي کنيد؟
4- از آنجا تمام اين فضايل و خوبي هاي اخلاقي را که از اين دختر مي گيريد به دليل احساس و علاقه اي ست که به اين دختر داريد از کجا معلوم بعد از اين که اين احساس به مرور زمان و يا قطع رابطه به دلايل مختلف ديگر نباشد، فضايلي مانند صبر و… پايدار بماند چون احساس آورده را احساس مي برد؟؟؟
پس نيازها و گرايش هاي دوره جواني به نظر بنده دليل اصلي اين رابطه است و ما براي اينکه به نيازهاي عاطفي و نيازهاي دوره خود برسيم از طرفي به دليل اينکه فردي مذهبي هم هستيم براي فرار از احساس گناه و جمع بين نيازهاي زيستي و باورهاي مذهبي رابطه اي را که نه شرعي است و نه عقلي است و نه اخلاقي است را رنگ و لعاب مذهبي مي دهيم.
این اثر حاوی فهرست موضوعی است که خواننده گرامی را در بهره گیری بیشتر و بهتر از این کتاب یاری می نماید.
لینک دانلود نمایه موضوعی:
http://s1.picofile.com/file/7441829993/ADABE_ROOZEDARI.pdf.html
علاقهمندان برای تهیه این كتاب میتوانند با شماره تلفنهای 66483975 - 66410649 -021 تماس حاصل نمایند
و یا به نشانی پست الکترونیک
book@khamenei.ir
پیام ارسال نمایند.
اين جا سوالات مختلفي مطرح مي شود که بهتر است با دقت ملاحظه شود:
1- آيا هر چيزي که به ظاهر ما را به خدا مي رساند، هر چند حرام باشد آيا ارزش دارد و منطقي است؟ به عنوان مثال کسي که مصرف حشيش و يا ساير مواد روان گردان دارد و ممکن است با مصرف اين گونه مواد احساس نزديک شدن به خدا را داشته باشد و يا احساسات شديد مذهبي و عرفاني به دليل مصرف در ايشان ايجاد شود قابل پذيرش باري تعالي و يا مخلوقات باري تعالي است ؟ بنده موارد بسيار زيادي سراغ ارم که فرد مذهبي به دليل افسردگي هاي مزمن دچار گرايش هاي عرفاني و مذهبي مي شود درحالي که بعد از درمان به شدت اين احساسات و هيجانات از بين مي رود.
2- آيا اين گونه صحبت هاي مذهبي به مرور زمان باعث علاقه مندي عاطفي و وابستگي نخواهد شد ؟ اگر چه ممکن است شما آن قدر توامند باشيد که حد و مرز گفت وگوي مذهبي با گفت و گوها احساسي و هيجاني را وسواس گونه ملاحظه کنيد و قدم در بيابان برهوت وابستگي نگذاريد اما آيا از توانايي و ويژگي هاي شخصيتي طرف مقابل آگاهي داريد که و ممکن است باعث وابستگي يک طرفه از سوي ايشان شويد؟
ک سال ،نه یک عمر زخود بی خبرم
خوش خبر پیک سحر آمد وسوغاتم داد
چون خمار سحر نیمه شعبان بودم
جلوه ماه خدا خلوت اوقاتم داد
عطر مهمانی محبوب دهد بوی حسین
خطبه ناب نبی وعده روضاتم داد
حاجتم بود که همسر دلدار شوم
ماه مهمانی دلبر همه حاجاتم داد
خاک را پاکتر از چشمه خورشید بین
بوتراب است که منزل به سماواتم داد
هیچ کس از دم سردم به دعا راه نداشت
نفس گرم علی سوز مناجاتم داد
دلبرم لذت وعیش وخوشی دنیا را
از دلم برد به دل معدن خیراتم داد
بس که دلباخته ماه شب چارده ام
ماه نو آمد وامضای ملاقاتم داد
بود وامانده دلم بی کس وآواره شهر
روضه کرببلا راه به میقاتم داد
عطش روزه مرا برد به صحرای عطش
ساقی تشنه لبان درس مواساتم داد
ای هلال مه نو!از مه زینب چه خبر ؟
که هلالت خبر از کوفه و شا ماتم داد
محنت دختر سلطان به خدا پیرم کرد
پیرویرانه نشین ره خراباتم داد
ناشناس
این نامه را نگه ندارید باید ظرف 96 ساعت از دست شما خارج شود. مرد كافه داری به محض دریافت 20 كپی از آن تهیه و ارسال نمود و 70 هزار دلار دریافت نمود ولی چون این زنجیره را شكست، آن را از دست داد!
خرافات
«موقعی كه این نامه را دریافت كردید نام كسی را كه دوست دارید بنویسید و منتظر یك معجزه باشید. این نامه برای خوش شانسی شما فرستاده شده است. نسخه اصلی این نامه در … میباشد. این نامه 9 بار در دنیا چرخیده است. شانس برای شما فرستاده شده است. ظرف مدت 4 روز پس از دریافت این نامه شما اخبار خوشی را دریافت خواهید كرد به شرط آنكه شما هم به نوبه خود آن را برای دیگران ارسال نمایید. این شوخی نیست با ارسال این نامه شما خوش شانسی خواهید آورد. پول نفرستید. كپی نامه را برای اشخاصی بفرستید كه فكر میکنید به شانس احتیاج دارند چون تقدیر قیمت ندارد.»
می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.