دستورالعمل های عرفانی و اخلاقی آیت الله بهجت - قسمت سوم
4. دستور العمل چهارم
جماعتی از مؤمنین و مؤمنات، طالب نصیحت هستند؛ بر این مطالبه، اشکالاتی وارد است، از آن جمله:
1. نصیحت در جزئیات است، و موعظه، اعمّ است از کلیات و جزئیات؛ ناشناسها و همدیگر را نصیحت نمی کنند.
2. « من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم »؛ « [ من عمل بما علم] کفی ما لم یعلم » ؛ ( والذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا ).
آنچه می دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شود؛ و اگر روشن شد، بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید؛ طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید، و گرنه روشن بودید.
3. همه می دانند که « رساله عملیه» را باید بگیرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ و همچنین مدارک شرعیه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمی توانند بگویند:
« ما نمی دانیم چه بکنیم و چه نکنیم. »
4. کسانی که به آنها عقیده دارید، نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار، بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار، نکنید؛ و این، از بهترین راه های وصول به مقاصد عالیه است؛ « کونوا دعاة إلی الله بغیر ألسنتکم »؛
مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است.
5. از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه، در تعقیبات وغیرآنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس، کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان- در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنها- سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
« جالسوا من یذکرکم الله رؤیته، و یزید فی علمکم منطقه، و یرغبکم فی الاخرة عمله. »
6. از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل، بی نیاز می کند از غیر آن؛ یعنی غیر، محتاج است به آن، و او محتاج غیر نیست، بلکه مولد حسنات و دافع سیئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. )
عبودیت ترک معصیت در عقیده و عمل.
بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم!! غافلند از اینکه معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است؛ مثلاً نگاه تند به مطیع، برای تخویف، إیذاءِ محرم است؛ [و] تبسم به عاصی، برای تشویق، اعانت بر معصیت است.
محاسن اخلاق شرعیه و مفاسد اخلاق شرعیه، در کتب و رسائل عملیه، متبین شده اند. دوری از علما و صلحا، سبب می شود که سارقین دین، فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهای بَخس و غیر مبارک، همه اینها مجرب و دیده شده است.
از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت » قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت؛ و معصیت برای صاحب ملکه، به منزله زهر خوردن برای تشنه است، یا میته خوردن برای گرسنه است.
البته اگر این راه تا آخر، مشکل بود و به سهولت و رغبت، منتهی نمی شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمی شد.
« و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت، و إلیه انیب ».
دستورالعمل های عرفانی و اخلاقی آیت الله بهجت - قسمت دوم
2. دستور العمل دوم
کوچک و بزرگ باید بدانیم: راه یگانه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی خدای بزرگ است؛ و بندگی، در ترک معصیت است در اعتقادیات و عملیات.
آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛ این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، اولی به توفیق و یاری خواهد بود.
3. دستور العمل سوم
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر می گویم: « کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند. »
دستورالعمل های عرفانی و اخلاقی آیت الله بهجت - قسمت اول
آن چه در زیر می آید ،دستورالعمل های عرفانی و اخلاقی حضرت آیت الله بهجت(ره) است که در مناسبت های مختلف و بنا به درخواست مراجعین نقل شده است, البته باتوجه به اهمیت موضوع و برای تاکید, مطالب را چند بخش می نماییم لطفا ما را همراهی کنید.
دستورالعمل:
1. دستورالعمل اول
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »
حق مادر
امام سجاد علیه السلام در رساله ی حقوق خود در مورد حق مادر می فرمایند:
” حق مادر این است كه بدانی او تو را در جایی نگه داشته كه كسی نگه نمی دارد و از میوه ی دلش به تو داده كه كسی به كسی نمی دهد و از تو با همه ی وجودشان گوش و چشم و دست و پا و موی و پوست، با شادمانی و سرور نگهبانی و نگهداری كرده، و ناملایمات غم و اندوه و نگرانی ها را تحمل می كند و شادان و خرم است كه تو را سیر نماید و خود گرسنه بماند، تو را بپوشاند و خود برهنه باشد، تورا سیراب كند و خود تشنه بماند، خود در آفتاب باشد و بر تو سایه افكند، با تحمل مشقت، آرامش و تنعم تو را فراهم آورد و با پذیرش رنج بی خوابی تو را از لذت خواب بهره مند سازد، شكمش ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سینه اش چشمه جوشانی برای رفع عطش تو، و جانش فدای تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذیرا گشته است، پس باید به پاس این همه محبت و زحمت، شكرگزار او باشی، و هرگز نمی توانی مگر خدایت یاری كند. ”
(حیدری نراقی، علی محمد، رساله حقوق امام سجاد علیه السلام: شرح نراقی، ص 293)
اسلام با هوس ها مبارزه كرده نه با مقتضیات ضروری زمان
اشته است كه با مقتضیات ضروری كه در زمان پیش می آید بجنگد، یعنی با ضروریت های اجتماعی و اقتصادی بشر. غالبا افراد مردم به موازات ضرورت های اجتماعی یك هوس هایی را هم ابتكار می كنند و بعد خیال می كنند كه این هوس ها هم جزء مقتضیات زمان است. اسلام با آن هوس ها مبارز كرده است و آن ها خیال می كنند اگر با اسلام باقی بمانند با زمان جلو نرفته اند.
مثلا زمان جلو رفت و وسیله تحریر و نوشتن را عوض كرد… حالا كم كم ماشین تحریر و چاپ آمده است … اما در حینی كه چاپ كه یك ضرورت اجتماعی است در میان بشر پیدا شد یك چیز دیگر هم پیدا شد؛ گروهی هواپرست و نادان از همین وسیله صنعتی سوء استفاده می كنند و انواع عكسهای فاسد كننده ی اخلاق و مقالات گمراه كننده و ویران كننده منتش می سازند. آیا این چیزها را كه مستقیما مولود هوا و هوس است باید به حساب علم و پیشرفت و مقتضیات ضروری زمان بگذاریم و در برابر آن ها تسلیم شویم؟!
… به موازات پیشرفت های علمی و فنی به ابتكار یك عده هوسران یك سلسله عادات پلید و مخرب جسم و جان و دشمن كار و فعالیت و تقوا و عفاف و آرامش هم به وجود می آید… عادت شده رو ناخن ها را لاك بزنند یا كله ها را گنبدی كنند. اینجا یك كسی می آید می گوید كه اگر قرار باشد من روی ناخنهای خودم را لاك بزنم تكلیف وضوی من چه می شود؟و چون اقتضای زمان این است كه روی ناخن من یك میلیمتر لاك باشد و اسلام می گوید روی بدن بدون حائل باید وضو گرفت پس اسلام با مقتضیات زمان مخالف است…
پاسخ این است كه تو میان پیشرفت های زمان كه هماهنگی با آن موجب بقا و عزت و سعادت است، با انحراف های زمان كه هماهنگی با آن جز تباهی نتیجه ای ندارد فرق نگذاشته ای.
اگر مقیاسی برای تشخیص می خواهی ببین چه چیزهایی هست كه اگر تو با آن هماهنگی نكنی واقعا در اجتماع عقب می مانی و چه چیزهاست كه اگر هماهنگی نكنی نه تنها عقب نمی مانی بلكه جلو می افتی… آیا اینشتین از آن جهت اینشتین است كه رقصیده است یا مست كرده و عربده كشیده است؟ خیر. آیا اگر كسی در دنیا طبق دستور اسلام عالم باشد، متفكر باشد، باتقوا باشد، عفاف داشته باشد، راستگو باشد، نمازش را بخواند، روزه اش را بگیرد، حج برود، خمس و زكات بدهد ولی در عمرش این چیزها را نداشته باشد، آیا اینچنین شخصی نمی تواند جزء انسان های درجه اول باشد؟ بالضروره می تواند باشد. پس این ها جزء مقتضیات زمان نیست بلكه جزء مقتضیات هوس های یك عده مردم بوالهوس است. هر جا كه می بینید اسلام ایستاده و چراغ قرمز زده است، قطعا جلو مقتضیات زمان نایستاده است بلكه جلو هوس ها ایستاده استو این بیچاره ها نمی توانند ایندو را از یكدیگر تشخیص دهند.
(كتاب خاتمیت اثر متفكر شهید استاد مرتضی مطهری بخش تعلیمات اسلام و هدف های پایان ناپذیر)
السلام علیک یا امام علی النقی (علیه السلام)
صالح بن سعید گوید: خدمت امام هادى علیه السلام رسیدم و عرض کردم : قربانت ،بعضی در صدد خاموش کردن نور شما و کوتاهى در حق شما بودند، تا آنجا که شما را در این سراى زشت و بدنامى که سراى گدایان نامند منزل دادند، فرمود: پسر سعید؟ تو هم چنین فکر مى کنى ؟! سپس با دستش اشاره کرد و فرمود: بنگر، من نگاه کردم ، بوستانهائى دیدم سرور بخش و بوستانهائى با میوه هاى تازه رس ، که در آنها دخترانى نیکو و خوشبوى بود مانند مروارید در صدف و پسر بچه گان و مرغان و آهوان و نهرهاى جوشان که چشم خیره شد و دیده ام از کار افتاد، آنگاه فرمود: ما هر کجا باشیم اینها براى ما مهیاست ، ما در سراى گدایان نیستیم