بزرگترين آفت اخلاقي در مسائل فردي "غرور" است
علامه مصباح يزدي:
بنده با اينکه 50 سال در زمينه مسائل اخلاقي تلاش کردهام و همراه با دوستان برنامههاي بسيار متنوعي را اجرا کردهايم، اما اذعان ميکنم که محصول آن بسيار ناچيز بوده است
علامه مصباح يزدي:
بنده با اينکه 50 سال در زمينه مسائل اخلاقي تلاش کردهام و همراه با دوستان برنامههاي بسيار متنوعي را اجرا کردهايم، اما اذعان ميکنم که محصول آن بسيار ناچيز بوده است
صداي ضربان قلبم را میشنوم ونفس ھايم را كه برمیآيند و فرو میروند وخورشید را كه خود را مدام در پرده ھاي شب فرو مي برد و روز ديگر سر بر مي آورد وآھنگ حیات را كه در زندگیم ھمواره جريان دارد.اندوه نیامدنت پنجه درذ قلبم فرو برده ،فراقت مشت بر سینه ام مي كوبد و فرياد مي زند چه بي معني مي تپي اي قلب ! چه بیھوده بر مي آيي اي نفس،چه بیھوده جريان میابي اي حیات وقتي جمال يوسف زمین در پشت پرده ي غیبت پنھان ماندهبه كدام دلیل پلك مي گشايي اي چشم.
بي تاب مي شوم سر برشانه ھاي خاك مي گزارم اشك خبر اندوه دلم را به زمین مي رساند.
زمین در گوشم زمزمه مي كند من و آسمان از تو بي تاب تريم و حیران تر،امافقط يك چیز را ھمچنان در آرامش سكون نگاه داشته.و آن صداي قدم ھاي مردي است سبز پوش كه شباھنگاه بر خاكم راه مي رود. و در گوش من و آسمان زمزمه مي كند: آرام باشید و از ھم مپاشید،منم حجت خدا بر روي زمین.
با خود زمزمه مي كنم.و تويي حجت خدا بر روي زمین. و من چه غافل از وجودت صبح را به شب مي رسانم وچه گستاخانه گناه به گناه مي افزايم..نقاب بر نقاب صورتت مي كشم. و جاده جاده بر دوريت مي افزايم وآمدنت را به تأخیر مي اندازم. گريه مي كنم دلم ديوانه مي شود.خاك بر سر مي پاشد دست برسر مي كوبد ومي گويد واي بر تو تو در اين جدايي مقصري…آرام در گوش زمین التماس مي كنم…زمین دھان باز كن..مرا درخود جاي ده .مرا تواني براي بر دوش كشیدن اين جرم نیست.و قدرتي براي تحمل اين گناه…دھان باز كن زمین…
قرآن را فرا گيريد، که منشا هر آسودگي است و آرام بخش دلهاست.
ميترسم در بستر بميرم و از قافله عقب بمانم.
خدايا! حسين گونه زندگي نکردم، که مرا حسينگونه به شهادت برساني، پس مرا (حر) گونه بپذير!
اسلام مکتبي است برپا و شکستناپذير و از آن مستضعفان جهان، و تنها کساني خوشبختند که در زير لواي احکام آن به زندگي ادامه ميدهند، ما بايد اسلام را ياري کنيم، همچنان که قرآن فرموده است به هوش باشيد که تنها مسير حرکت «اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولي الامر منکم». نجات دهندهي انسانها از زير يوغ استبداد و استکبار، و مانع انحرافات آنان از صراط مستقيم بوده است.
قرآن را فرا گيريد که منشا هر آسودگي و آرامبخش دلها و راهنماي هر مسلمان است. بايد از دستاوردهاي انقلاب پاسداري کنيم، همچنان که شهيدان با خون خود بقا و دوام آن را تنظيم نمودهاند، و شما با جهاد خود اين مسير را ادامه دهيد. حفظ اسلام و رسالت سنگين آن به همراه دستاوردهاي انقلاب مقدسمان بر دوش شما و نسل آينده است. فريب دنيا را نخوريد چرا که تلخي دنيا شيريني آخرت است. در مقابل مصائب و مشکلات تحمل داشته باشيد. بايد براي استقرار حکومت الله رنجهاي فراوان کشيد، زيرا که در کنار هر سختي آساني است. و اما هدف نهايي رسيدن به معبود است، و شهادت نزديکترين راه است. بايد به هوش باشيد که از کاروان به حق انقلاب اسلامي فاصله نگيريد، خدايا مرا حسين گونه به شهادت برسان!
گروهي را نيز هنگام شعله بركشيدنِ آتش حسرت است در دل؛ آن ها كه همواره شب و روز، چشم به ظهور آقايشان بوده اند؛ ليكن ديگر بار… روز ميلادش را در غيبت او جشن مي گيرند.
شايد براي كساني هم نقطه ي عطفي باشد بر چهار فصل سعي و تلاش در جهت گسترش نام و ياد محبوب؛ يك سال زيستن در سايه ي مرحمت مولا، دل بستن به خشنودي او و هم آهنگ شدن با خواسته هايش، پرهيز از موجبات سرشكستگي و دل آزردگي وي… و به عشق او، پيِ كسب و كار رفتن و در راه او هزينه كردن…
مي توان اين روز را مبدأ تاريخ قرار داد و مثلاً آغاز سال مهدوي ناميد… و همه ساله، در چنين روزي، دوازده ماه عملكرد شخصي و اجتماعي خويش را محاسبه و كمّ و كيف زحمات و تلاش ها را ارزيابي كرد و از خود پرسيد: آيا به عنوان يك منتظر به وظايف خويش عمل كرده ام يا خير؟
زنهار!… مباد كه هياهو و قيل و قال زندگاني روز مره ما را سرگرم كند؛ چنان كه براي حضورش در متن زندگي مان، سهمي قائل نباشيم!
اگر ارزشها و باور هاي ذهني شخصي موجب گرديده است كه خدمت كردن به او را در شأن خود نبينيم و از حضور در مجامعي كه به آن بزرگوار تعلّق دارد و به نام او ترتيب مي يابد، خود داري كنيم،
اگر پرداختن به فعّاليّت هاي مهدوي را امري سليقه اي بينگاريم و به شماري كه به آن تمايل دارند واگذاريم و خود به دنبال علايق شخصي خويش رويم…
در هر صورت، هر نوع بي توجّهي به نعمت وجود امام عليه السّلام، غفلت از وظايف شيعه بودن است و صد البته دور ماندن از محور ولايت، خطر سلب نعمت و بيم استبدال به غير را به دنبال خواهد داشت و اين همان است كه در مقام دعا، ايمني از آن را از خداوند طلب مي كنيم:
«و لا تَسْتَبْدِلْ بِنا غَيْرَنا، فَإنَّ اسْتِبْدالَكَ بِنا غَيْرَنا عَلَيْكَ يَسيرٌ و هُوَ عَلَيْنا كَبير.»1
«(پروردگارا) گروه ديگري را (به عنوان شيعيان و ياران مهدي عليه السّلام) جاي گزين ما نكن كه اين تبديل و تعويض-اگر چه براي تو آسان است- بر ما سنگين و گران خواهد بود!»
برگرفته از كتاب«مهربان ترين پدر»
1.مفاتيح الجنان، بخشي از دعا براي امام زمان عليه السّلام.
تشرف حسن عِراقي
ـ حسن!با توام…حواست كجاست؟!
ـ حسن هيچ معلوم است چه بلايي سرت آمده؟صبح كه به صحرا مي آمديم،تو از همه شادتر و سر حال تر بودي؛مي گفتي و مي خنديدي..؛امّا ناگاه در خود فرو رفتي…!
ـ حالا چرا داري وسايلت را جمع مي كني؟!
ـ دل خور شده اي؟!
ـ …
ـچيزي نيست شما به تفريح خويش ادامه دهيد…من بر مي گردم به دمشق!…
… میدانم بهاری هست،
بهاری سبز و جاودانه
و گلهای تشنه را،
سیراب خواهد کرد.
و پرندگان خوش الحان
بر سر شاخساران،
سرود زندگی خواهند خواند.
امّا در این میان، من؛
جای خالی تو را،
و قاب عکس گوشه ی دیوار را،
نظاره می کنم
که شاید روزی،
به چهره ی زیبای تو آذین بسته شود.