مادر نمونه
مادری که به عنوان مادر نمونه شناخته شده بود
پرسیدم : در تربیت ، کدامین اصول را رعایت کنم ؟
گفت: سه اصل را
گفتم : آن سه اصل کدامند؟
گفت: صبـــــر ، صبـــــر ، صبــــــر
منبع : کتاب(والدین ثمر بخش،تربیت اثربخش) دکتر غلام حسین عدالتی.

مادری که به عنوان مادر نمونه شناخته شده بود
پرسیدم : در تربیت ، کدامین اصول را رعایت کنم ؟
گفت: سه اصل را
گفتم : آن سه اصل کدامند؟
گفت: صبـــــر ، صبـــــر ، صبــــــر
منبع : کتاب(والدین ثمر بخش،تربیت اثربخش) دکتر غلام حسین عدالتی.

بنام کعبه دلها که وجود خالق درمخلوق را هویدا می کند
نمیدانم چگونه بدرقه ات کنم وقلم چگونه رهسپارت را ویرایش می کند ،نمیدانم در چه حالی هستی وچطور خودت را آماده کردهای وکوله بارت را از چه علایقی پر کرده ای آیا دنیا را در آن گذاشتی یا آخرتت را ؟آیا عینک زیبای چشمانت را در آن گذاشته ای ؟
خوشا بحالت که رهسپار کوی یار هستی ،آنجا دلتنگی به سراغت نمی آید آنجا غمها سراغت را نمی گیرند آنجا جایی ست که خشوعت با خضوعت یکی می شود ،تو رهسپار جایی هستی که خدا در انتظار توست ،
نمیدانم شاید که چه شبهایی در نماز دستان خالی ات را بر آسمان آبی اش گره داده ای چه روزهایی که وجودت را پر از حسنات کرده ای اینها را خداوند دیده وشنیده است خداوند از دورترین ونزدیک ترین افقها تو را نظاره می کند. نمی دانم قلم در دستم چه کسی یا چه کسانی را مخاطب می داند ، ولی بوی خدا را احساس می کنم ، آن روزی که تو قدم بر صحن خانه ی دوست میگذاری وسجده ی شکر می کنی تورا بیاد سجده های نمازت می اندازد که الان درکش میکنی ،
زمانیکه برای طواف خانه ی دوست آماده می شوی وصدای لبیک لبیک را می شنوی وتو در حال طواف هستی برگردکعبه،دستانت لرزان وقلبت لبریز از عشقی که نمیدانم درکش می کنی یا نه،
به اطرافت که نگاه اندازی هر یکی هستند انگار تمام الموت ها به همراه کفن هایشان در محضر حق آماده شده اند همه لباسها یک دست وسفید کسی به کسی نگاه نمی کند جز به حق تعالی من دقیق ازاحوال کعبه وحق تعالی چیزی نمی دانم ،ولی از مدینه شنیده ام که رفتارهایش بلند قامت اند ،راستی دوستانم می گویند چشمت که به گنبد سبز رنگش افتاد بلند واز تمام وجودت بگو الهم عجل لولیک الفرج آقاجان بیا که دلها در انتظارت بی قرار هستند آخه می گویند آقایمان مولایمان مهدی (عج)زیاد مدینه می رود می گویند هر روز طواف خانه ی خدا را بالفعل انجام می دهد .
آنجا که هستی آقایمان را یاد کن ، مادرمان حضرت فاطمه (س)را یاد کن وسلام ما را برسان اگربه پشت نرده های بقیع رسیدی چشمانت را ببند وامام سجادمان را که در فراق حسین ناله های جان سوز کرد را بیاد آور وبه ترتیب بیاد آور امامان بلند مرتبه مان را وباز آنها را قسم بده مادرمان که ما را از این دنیا یی زود گذر خیره رها سازد و آقا یمان را برساند
اگر به غار حرا رفتید واگر در آن دورکعت نماز عشق خواندی به سلطان دلها بگو که ما در فراق فاطمه ات آنطور که خواستی عزاداری نکردیم و بگو که فاطمه ات غریبانه رفت و غریبانه ماند وبگو که فاطمه ات در دلمان زنده است وبگو که نکند که از ما رو گردان نشوند ، دیگر نمیدانم چه بنویسم ولی بدان خوشا بحالت که چشمانت ،دستانت ،قدم هایت خانه ی خدا را لمس کرد .
وتمام وجودت را تبرک بر وجود خدا کرده ای ، امیدوارم زمانیکه در راه برگشت هستی بوی خدا را فراموش نکنی وکاری انجام ندهی که تمام عالمی که با ربت داشته ای را خراب کنی ، نکند فراموش کنی که کجا بوده ای ودر محضر چه کسی بوده ای ، نکند حرفی بزنی که چشمان آقا که تو را حتما در آنجا دیده است گریان کنی ، وبدان که رهسپارکجا بودهای و به کجا رفته ای و خداوند تو را از کدامین افق نگاه کرده است،آن را درک کن با آن همراه نشو ، فقط وفقط دل بسته ی وجود آن باش ، دنیا را بی خیال نشو ،ظواهر دنیا را دور بینداز که تو الان خدا یی شده ای تو الان سیر وسلوکت را معنوی کرده ای وخدا را احساس واستشمام کرده ای ،صدایش بزن که صدایت برای آن گیراست .
دستانهمه ی ما خالی است ودلهای ما همه لبریز گناه است وتنها در کنار آن است که کوچک بودن خودت را درک می کنی ، ااینکه چقدر حقیری واو بزرگ وپر از عظمت بی کران ، تو چقدر ناشکری واو چقدر بخشنده ، وچقدر تو از او غافل شده ای واو حتی یک لحظه خودش را از تو پنهان نکرده است .تو آنجایی وما اینجا ،پس ما را یاد کن .
وفراموش نکنی که آقا را صدا زنی در آنجا که حتما آنجاست.
خدایا دیدارت را نصیب ما هم بگردان(آمین)
اکرم پور عسکری کلاس شهید رجایی
ای بقیع ، ای گنجینه دار فریاد
خطاب ما اینجا با عاشقان است
وبا درد آشنایان
که این حکایت را دیگر هر دلی تاب شنیدن ندارد
ای اشک مهلتی
تا بازگویم حکایتی را که قرن هاست در سینه ام مستور مانده است
ودرد آشنایی نیافته ام که این راز سر به مهر را با او زمزمه کنم
اینجا گورستان بقیع است
واین خاک ،گنجینه دار فریادی است
که قرن ها ،ارباب جوز آن را در سینه ی ما محبوس کرده اند
وهر چند اشک ما تاب مستوری نداشته است
اما این بار
این بغضی نیست که فقط با گریه باز شود
واین جراحت نه جراحتی است که با ز هم اشک شور التیام یابد
حکایت بقیع ، حکایت غربت است ، غربت اسلام
وبا که باید این راز را باز گفت
که اسلام درمدینه النبی از همه جا غرب تراست؟ خطاب ما اینجا با عاشقان است .وبا درد آشنایان
که این حکایت را دیگرهر دلی تاب شنیدن ندارد
ای چشم ،خون ببار ، تا حجاب از تو بردارند ، و ببینی که این خاک
گنجینه دار نور است و مدفن عشق
واینجا بقعه ای است از بقاع بهشت
وآن نفخه ای که در بهشت روح می دمد ، از سینه ی این خاک بر می آید .
چرا ایجا مدفن کلید داران بهشت است
واگر حجاب از گوش ها وچشم ها بردارند
طنین ناله ی کروبیان را در ملکوت اعلی خواهی شنید
وخواهی دید که چگونه فرشتگان ، بال در بال
جلوه های جاودانی رحمات خاص حضرت حق را بر این خاک گسترانیده اند
ای بقیع مطهر ای راز دار صدیق صدیقه ی اطهر
و ای هم نوای مولامهدی
آن گاه که غریبانه ،آن جا بهزیارت می آید
ای بقیع مطهر ، ای گنجینه دار نور، ای مدفن عشاق وای حکایت گر غربت
به راستی این راز را با که باید گفت ، که اسلام در مدینه النبی از همه جا غزیب تر است ؟
ای بقیع مطهر ، منتظر باش ،اگر آنان توانستند که تور را در حبس کشند
تو هم غریب خواهی ماند
ای تربت مطهر ،ای آنکه بر تربت تو،جای جای
نشانه ی پای حبیب ما و اثر اشک های غریبانه ی او باقی است
ای هم نوای اَمَّن یَُِِجیبََُ مولامهدی
ای مصداق طِبتُم وطابَتِ الارضُ الّتی فیها دُفِنتم
ای کاش ما به جای خاکِ تو بودیم ،وهنگامی که آن یار غایب از نظر
به زیارت قبور می آمد ،بر پای او بوسه می زدیم .
ای بقیع ، ای تربت مطهر
ای کاش ما نیزچون تو می توانستیم که با آن محبوب
وقتی که اَمَّن یُجیب حکایت دلِ پر غصه ی اوست .
چرا که اوست مصداق اتَّم مضطر،وخلافت ارض میراثی است که به او باز می گردد
و ای بقیع مطهر ،منتظر باش
اگر آنان توانستند که برای همیشه شمس را در غربت غروب نگاه دارند
تو نیز غریب خواهی ماند
نجمه مصلایی پورکلاس شهید رجایی (برگرفته از کتاب سفر به سرزمین نور (شهید آوینی)
بخش 3
من کربلا را میان در و دیوار دیدم و قتی که ناله تو به آسمان بلند شد.
مادر! مرا از عاشورا مترسان . مرا به کربلا دلداری مده.
عاشورا اینجاست ! کربلا اینجاست !

صفحات: 1· 2
پروردگارا! تا آنگاه كه مرا زنده مىدارى، به آنچه دادهاى قانعم گردان، و عيوبم را بپوشان، و مرا سلامت دار، و آن زمان كه مرا ميميرانى مرا بيامرز، و مشمول رحمتت قرار ده، بارالها! مرا بر آنچه برايم مقدّر ساختهاى به رنج نينداز، و آنچه برايم مقدّر نمودهاى را سهل و آسان گردان.
پروردگارا! پدر و مادر و هر كه بر من حقى دارد را به بهترين وجه پاداش ده، خداوندا! مرا تنها در آنچه بجهت آن مرا خلق كردهاى مشغول نما، و در آنچه خود متكفّل آن برايم شدهاى مشغول نساز.
پروردگارا! نفسم را ذليل، و مقامت را در نفسم افزون فرما، و طاعتت و عمل به آنچه مورد رضايت توست، و دورى از آنچه مورد غضب تو مىباشد، را بمن الهام كن، اى بهترين رحمكنندگان.
سويد بن غفله گويد: هنگامى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام بيمار شد، به همان بيمارى كه در اثر آن از دنيا رفت، زنان مهاجرين و انصار به عيادت ايشان آمده و گفتند: اى دختر پيامبر خدا با اين بيمارى حالت چطور است؟
آن حضرت حمد و سپاس الهى را گفته و برپدرش درود فرستاد و فرمود:
بخدا سوگند صبح كردم در حالى كه نسبت به دنياى شما بىميل و نسبت به مردان شما ناراحتم، آنان را از دهان خويش بدور افكنده، و بعد از شناخت حالشان به آنان بغض ورزيدم، پس چه زشت است كندى شمشيرها و سستى بعد از تلاش و سر بر سنگ خارا زدن، و شكاف نيزهها وفساد آراء و انحراف انگيزهها، و چه زشت است ذخيرههائى كه پيش فرستادند، و خداوند بر آنان خشم گرفته و در عذاب جاودانه خواهند بود، بدون شك مسئوليت اين عمل بعهده ايشان بود و سنگينى آن بدوششان است، و ننگ و عارش دامنگيرشان مىگردد، پس اين شتر بينىبريده و زخمخورده باشد، و گروه ستمكاران از رحمت الهى بدورند.
صفحات: 1· 2
بخش اول

غم به جراحت می ماند .یکباره می آید اما رفتنش ،التیام یافتنش و خوب شدنش با خداست . و در این میانه نمک روی زخم و استخوان لای زخم و زخم بر زخم،حکایتی دیگر است . حکایتی که نه می شود گفت و نه می توان نهفت .
حکایت آتشی که می سوزاند ، خاکستر می کند اما دود ندارد،یا نیاید داشته باشد.
صفحات: 1· 2