سفر به سرزمین نور
ای بقیع ، ای گنجینه دار فریاد
خطاب ما اینجا با عاشقان است
وبا درد آشنایان
که این حکایت را دیگر هر دلی تاب شنیدن ندارد
ای اشک مهلتی
تا بازگویم حکایتی را که قرن هاست در سینه ام مستور مانده است
ودرد آشنایی نیافته ام که این راز سر به مهر را با او زمزمه کنم
اینجا گورستان بقیع است
واین خاک ،گنجینه دار فریادی است
که قرن ها ،ارباب جوز آن را در سینه ی ما محبوس کرده اند
وهر چند اشک ما تاب مستوری نداشته است
اما این بار
این بغضی نیست که فقط با گریه باز شود
واین جراحت نه جراحتی است که با ز هم اشک شور التیام یابد
حکایت بقیع ، حکایت غربت است ، غربت اسلام
وبا که باید این راز را باز گفت
که اسلام درمدینه النبی از همه جا غرب تراست؟ خطاب ما اینجا با عاشقان است .وبا درد آشنایان
که این حکایت را دیگرهر دلی تاب شنیدن ندارد
ای چشم ،خون ببار ، تا حجاب از تو بردارند ، و ببینی که این خاک
گنجینه دار نور است و مدفن عشق
واینجا بقعه ای است از بقاع بهشت
وآن نفخه ای که در بهشت روح می دمد ، از سینه ی این خاک بر می آید .
چرا ایجا مدفن کلید داران بهشت است
واگر حجاب از گوش ها وچشم ها بردارند
طنین ناله ی کروبیان را در ملکوت اعلی خواهی شنید
وخواهی دید که چگونه فرشتگان ، بال در بال
جلوه های جاودانی رحمات خاص حضرت حق را بر این خاک گسترانیده اند
ای بقیع مطهر ای راز دار صدیق صدیقه ی اطهر
و ای هم نوای مولامهدی
آن گاه که غریبانه ،آن جا بهزیارت می آید
ای بقیع مطهر ، ای گنجینه دار نور، ای مدفن عشاق وای حکایت گر غربت
به راستی این راز را با که باید گفت ، که اسلام در مدینه النبی از همه جا غزیب تر است ؟
ای بقیع مطهر ، منتظر باش ،اگر آنان توانستند که تور را در حبس کشند
تو هم غریب خواهی ماند
ای تربت مطهر ،ای آنکه بر تربت تو،جای جای
نشانه ی پای حبیب ما و اثر اشک های غریبانه ی او باقی است
ای هم نوای اَمَّن یَُِِجیبََُ مولامهدی
ای مصداق طِبتُم وطابَتِ الارضُ الّتی فیها دُفِنتم
ای کاش ما به جای خاکِ تو بودیم ،وهنگامی که آن یار غایب از نظر
به زیارت قبور می آمد ،بر پای او بوسه می زدیم .
ای بقیع ، ای تربت مطهر
ای کاش ما نیزچون تو می توانستیم که با آن محبوب
وقتی که اَمَّن یُجیب حکایت دلِ پر غصه ی اوست .
چرا که اوست مصداق اتَّم مضطر،وخلافت ارض میراثی است که به او باز می گردد
و ای بقیع مطهر ،منتظر باش
اگر آنان توانستند که برای همیشه شمس را در غربت غروب نگاه دارند
تو نیز غریب خواهی ماند
نجمه مصلایی پورکلاس شهید رجایی (برگرفته از کتاب سفر به سرزمین نور (شهید آوینی)
عالم صدف است و فاطمه (س) گوهر او گیتی عرض است و این گهر جوهر او
در قدر شرافتش همین بس که زخلق احمد(ص) پدر است و مرتضی(ع) شوهر او
مدرسه علميه ی حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها.آمل
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب