پرسش: اگر دين، زندگي انسان را بهتر مي كند، پس چرا جوامع اسلامي پيشرفت چنداني نمي كنند؟
پاسخ: بايد توجه داشت كه اسلام و مسلمين قرن ها در علوم و فنون، صنعت و فلسفه، هنر و اخلاق، سلاح سازي، دارو و درمان، رياضيات، طبيعيات و شيمي، هيات، طب و نظامات عالي اجتماعي، بر جهانيان برتري داشتند و ديگران از خرمن فيض آن ها توشه مي گرفتند .
پيشرفت اروپائيان و آمريكائيان به اقرار و اعتراف محققين و تاريخ نويسان بزرگ غربي از بركت وجود اسلام بوده است; چنانكه «گوستاولوبون » از دانشمندان بزرگ و بنام اروپا مي نويسد:
«برخي از دانشمندان مي گويند: براي اروپاي مسيحي ننگ است كه بيرون آمدن از دوران توحش خود را مرهون تمدن يك قوم كافري مانند مسلمانان بدانند و البته چنين ننگي را به سختي بايد پذيرفت . به طور خلاصه مي گويم: تمدن اسلامي در جهان تاثير عظيم و شگفت انگيزي داشته است و مسلمانان بودند كه ملت هاي وحشي نابود كننده دولت روم را به وسيله اخلاق خود اصلاح كردند و همين مسلمانان بودند كه درهايي از معارف علمي و ادبي و فلسفي را كه اروپا اطلاعي از آن ها نداشت، بر روي ما باز كردند و در مدت ششصد سال استاد ما اروپاييان بودند . (2) »
«ويل دورانت » مورخ بزرگ اروپا مي گويد:
«پيدايش و اضمحلال تمدن اسلامي از حوادث بزرگ تاريخ است . اسلام طي پنج قرن، از سال 81 هجري تا 597 هجري، (700 تا 1200م) از لحاظ نيرو، نظم، بسط قلمرو حكومت، تصفيه اخلاق و رفتار، تكامل سطح زندگي، وضع قوانين منصفانه انساني، . . . ادبيات، دانشوري، علوم، طب و فلسفه، پيشاهنگ جهان بود . (3) »
در جاي ديگر مي گويد:
«دنياي اسلام در جهان مسيحي، نفوذهاي گوناگون داشت . اروپاي مسيحي غذاها، شربت ها، دارو، درمان، اسلحه، استفاده از نشان هاي مخصوص خانوادگي، سليقه و ذوق هنري، ابزار، فنون صنعت، تجارت، قوانين و راه هاي دريانوردي را از اسلام فرا گرفت و غالبا لغات آن را نيز از مسلمانان اقتباس كرد . . . علماي اسلامي رياضيات، طبيعيات، شيمي، ستاره شناسي و پزشكي يونان را حفظ كرده و به كمال رسانيدند و اين ميراث يونان را كه بسيار غني تر شده بود، به اروپا انتقال دادند . فيلسوفان اسلامي، تاليفات ارسطو را براي اروپاي مسيحي حفظ و ضمنا ترجمه كردند . ابن سينا و ابن رشد از مشرق زمين، بر فلاسفه مدرسي ارپا، پرتو افكندند و صلاحيتشان چون يونانيان مورد اعتماد بود . . . اين نفوذ اسلامي از راه بازرگاني و جنگ هاي صليبي و ترجمه هزاران كتاب از عربي به لاتين و مسافرت هاي دانشوراني از قبيل «ژربرت » ، «مايكل اسكات » ، «ادلاردباثي » به اسپانياي مسلمان انجام گرفت . (4) »
با توجه به مطالب فوق مي گوييم: اگر اسلام دليل عقب ماندگي كشورهاي اسلامي بود، چگونه در قرن هاي متمادي علت اصلي پيشرف ملت هاي مسلمان قرار داشت؟ پس چرائي عقب ماندگي كشورهاي اسلامي را بايد در مسائل ديگري جست وجو كرد كه ما اكنون دو عامل اساسي كه باعث انحطاط و عقب ماندگي جوامع اسلامي شده است را مطرح مي كنيم:
1 . عدم اجراي دستورات عالي اسلام و وجود حاكمان نالايق
اگر به دين اسلام حقيقتا عمل شود، هم زندگي دنيوي و هم حيات اخروي انسان، آباد مي گردد . بايد اذعان كرد كه ريشه اصلي عقب ماندگي كشورهاي اسلامي در درجه اول، عدم به كارگيري دستورات و تعاليم عالي اسلام بوده است . در طول تاريخ، انسان هاي بي لياقت، هوس ران و خود فروخته كه خود را حاكم مسلمانان مي دانستند، با هزار نيرنگ و حيله و ستم بر مردم حكومت كردند و سرنوشت ملت هاي مسلمان را بازيچه قرار مي دادند و بدون توجه به دستورات دين و گاهي به سهل انگاري در اجراي دستورات اسلامي و به اصطلاح امروز با تسامح و تساهل بي حد و حساب، راه تضعيف مباني دين و انحراف و تباهي را در جامعه هموار مي كردند .
اين نوع حكومت ها و خلافت ها باعث تفرقه و ايجاد رخنه در صفوف مسلمين و از هم گسيختگي و فرومايگي جامعه اسلامي گرديدند . آن ها جامعه اسلامي را به فحشا و فساد اخلاقي مشغول ساخته و نگذاشتند جوانان با استعداد و نخبگان مؤمن كشورهاي اسلامي به ترقي و تعالي ملت هاي خود بينديشند .
2 . عوامل بيگانه
از صدر اسلام، همواره اسلام، دشمنان سرسختي در خارج يا داخل داشته و دارد . يهوديان، مسيحيان، مجوسيان و زنادقه اي كه در ميان مسلمين بوده اند، در تحريف حقايق اسلامي به وسيله جعل و وضع احاديث يا ايجاد فرقه ها و لااقل در دامن زدن به اختلافات ميان مسلمين، تاثير زيادي داشته اند .
در تاريخ اسلام، حركت ها و نهضت هاي زيادي ديده مي شود كه از طرف دشمنان اسلام و مسلمين به منظور تضعيف، يا محو اسلام پيدا شده است (5) .
همچنين، مورد هجوم واقع شدن جهان اسلام از طرف دشمنان - كه جنگ هاي صليبي و حمله مغول نمونه بارز اين حملات است - تاثير فراواني در انحطاط مسلمين داشته است . از همه خطرناكتر، استعمار غرب كه با توطئه ها و حيله هاي رنگارنگ و فراوان، از جمله تحميل حاكمان بي لياقت، خود فروخته، فرومايه، شهوت ران و هواپرست، نفوذ خود را به اركان مختلف جهان اسلام گسترش داد و خون مسلمانان را مكيد و كمر آن ها را در زير فشار ظلم و تعدي خم كرد و افكار و اخلاق اسلامي را از بين برد و مسلمين را زير استعمار و سلطه خود قرار داد .
اما بحمد الله بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، به رهبري امام خميني قدس سره و فداكاري مردم شريف، اصيل و ولايت مدار ايران عزيز، حياتي دوباره به مسلمين بخشيده شد و انقلاب اسلامي موجب رهايي ايران از يوغ استعمارگران و بيگانگان و آگاهي و اتحاد مسلمين گرديد و اينك به بركت همين بيداري و وحدت مسلمين، پيشرفت هاي چشمگيري در زمينه هاي مختلف در سطح بين المللي به سود اسلام و مسلمين در حال شكل گيري است .
پي نوشت ها:
1) اقتباس از: در ساحل انديشه، اكبر اسد عليزاده
(قم - مؤسسه تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق عليه السلام،
چاپ اول، 1380 ه . ش).
2) دكتر گوستاولوبون فرانسوي، تاريخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسيني، (تهران، كتابفروشي اسلاميه، چاپ سوم، 1358)، ص 719- 722 .
3) ويل دورانت، تاريخ تمدن، (عصر ايمان، بخش اول)، ترجمه: ابوالقاسم طاهري، (تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ دوم)، ج 4، ص 432، فصل 14 .
4) همان، ص 432- 434 (با تلخيص).
5) شهيد مرتضي مطهري قدس سره . مجموعه آثار، (قم، انتشارات صدرا) ج 1، ص 355 و 1356 .