2
اردیبهشت
ماجرای فدک از زبان زینب (سلام ا.. علیها)
<
br /> من زينبم، اينجا مسجد جدّم رسول اللَّه است، و حدود يک ماه پس از او.تا به حال اين گونه مادرم به مسجد نيامده بود.
چندي پيش مادرم در بستر بيماريش در خانه بود که ناگهان نمايندگانش در فدک آمدند و خبر دادند خلیفه آنها را از فدک اخراج نموده و خود با نيرنگ فدک را صاحب شده است.
واضح بود که غصب فدک تنها غصب يک باغستان عظيم نيست. بلکه دشمنان در پس
پردهي آن فراوان قصدهايي دارند و هزاران فتنه. اکنون هم مادرم به مسجدمي رود تا در کنار بازستاندن حقّش تمام نقشه هاي آنان را برملا کند وبراي آخرين بار با اين مردم و سر کرده اشان که بر منبر نشسته سخن گويد وبگويد آنچه از جانب خدا وظيفه دارد. مي خواهند بپذيرند يا نپذيرند که قبول نکردن اين مردم منافق خود بهترين علامت عصمت مادرم و گفته هايش است.
صفحات: 1· 2
اشكم نم گرد راهش
اشك
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب