شعبان شد و پیک عشق از راه آمد

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

و در كتاب ارشاد دیلمى است كه:
رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مىزد، و كفش خود را خود مىدوخت، و گوسفند خود را مىدوشید، و با بردگان هم غذا مىشد،و بر زمین مىنشست و بر مرکب سوارمىشد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مىكرد، و حیا مانعش نمىشد از این كه مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه كرده به سوى اهل خانهاش ببرد، به توانگران و فقرا دست مىداد و دست خود را نمىكشید تا طرف دست خود را بكشد،به هر كس مىرسید چه توانگر و چه درویش و چه كوچك و چه بزرگ سلام می داد، و اگر چیزى تعارفش مىكردند آن را تحقیر نمىكرد اگر چه یك خرماى پوسیده بود، رسول خدا(ص) بسیار خفیف المؤنه و كریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون این كه، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون این كه چهرهاش در هم كشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مىرسید، و بدون این كه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون این كه اسراف بورزد سخى بود،بسیار دل نازك و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود، هرگز به نوعی که سیر شود غذا نخورد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نكرد. (29)
ارشاد دیلمى، ط بیروت، ج 1، ص 115.
****************
و در كتابهاى علل و عیون و مجالس به اسنادش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش(ع) نقل كرده كه رسول الله (ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمىدارم تا بمیرم:
1ـ روى زمین و با بردگان غذا خوردن.
2ـ بر مرکب ساده سوار شدن.
3 ـ به دست خود بز دوشیدن.
4 ـ لباس پشمینه پوشیدن.
5 ـ و به كودكان سلام كردن .براى این دست برنمىدارم كه امتم نیز بر آن عادت كنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم.
علل الشرایع، ص 130.
****************
در كافى به سند خود از طلحة بن زید از امام ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) بیشتر اوقات رو به قبله مىنشست
- كافى، ج 2، ص 661، ح 4.

نشست “اخلاق” با حضور نماینده خبرگان رهبری استان یزد، آیت الله وافی ،درمدرسه علمیه حضرت زینب (س )برگزار شد.
آیت الله وافی در ابتدای سخنان خود به دو امانتی که پیامبر اکرم (ص) برای مردم به امانت گذاشته است یعنی قرآن و عترت اشاره کرد وگفت : عمل به چیزی که امانت است بسیاری از مشکلات ما را ریشه ای حل می کند .
آیت الله وافی در بیان ویژگی خاص زمان کنونی افزود : زمان حضرت رسول (ص)زمان نزول قرآن بوده است ولی مردم آن روز اهل تدبر در قرآن واگر چه ما در زمان پیامبر اکرم (ص) نبو دیم ولی ما امتیازی بهتر از اصحاب پیامبر (ص)داریم و آن هم اینست که مردم آخر الزمان اهل تدبر در قرآن هستند.نماینده خبرگان رهبری استان یزدبا بیان این که یکی از امتیازات شیعه همین اهل تدبر بودن است است، اظهار داشت طلبه دو امتیاز دارد 1-نعمت آشنایی با معارف ائمه 2- نشر دادن آن چیزی که یاد گرفتند (زکا ة العلم نشر)و آن چه وظیفه یک طلبه است تدبر در قرآن واحادیث است آیت الله وافی در ادامه ودر اهمیت وظیفه طلبگی خطاب به طلاب افزود: امروزه ماغرق در هجمه های فرهنگی هستیم و وظیفه ما طلاب این است که این هجمه های فرهنگی را مهار کنیم (مردم را از غرق شدن نجات دهید ).آیت الله وافی در پا یان سخنان خود به بیان آیات مربوط به حزب الله وحزب شیطان پرداخت وتوضیحاتی داد.

. . . [ كودك ] چشمش به يك خوردنی يا اسباب بازی در دست ديگری بيفتد بی محابا علاقه مندی خود را ظاهر می كند و اگر از چيزی ناراحت بشود فورا جلو گريه را رها می كند ، در صورتی كه بزرگسالان تحت تأثير عرف وعادات و به خيال حفظ شئون و شخصيت خود ممكن نيست در چنين مواردیاحساسات خود را ظاهر سازند و حتی صاحبخانه هر اندازه اصرار و تعارف كندميهمان بيشتر اظهار بی ميلی می كند .
در تواريخ آمده است كه در شب زفاف عايشه كه به سادگی برگزار میشد ،كاسه شيری به دست رسول خدا داده شد ، آن حضرت بعد از اينكه مقداری ازآن شير را تناول فرمود كاسه را به ام سلمه داد و فرمود : ميل كن. ام سلمه، گفت : ميل ندارم . رسول خدا فرمود : هم گرسنگی كشيدن و هم دروغ ؟ يعنی میدانم ميل داری و به دروغ تعارف می كنی ، عرض كرد : آيا اين هم دروغ محسوب میشود ؟ فرمود : بلی .
تعارف ، تا آنجا كه پای عواطف واقعی در كار باشد و مقصود شخص ابرازعاطفه و علاقه و محبت بوده باشد خوب و پسنديده است . زندگی اگر عاری ازعواطف باشد خشك و بی روح است ، و از ادب عاطفه و محبت اين است كه مكتوم نماند و به طرف اظهار شود تا محبت او نيز جلب گردد . رسول خدا فرمود : علاقه ای كه ميان تو و دوستت هست آن را زود ظاهر ساز كه رشته دوستی را محكم تر میكند .
تعارف ، تا آنجا كه به صورت تبادل عواطف واقعی و اظهار محبت صميمی باشد خوب و مستحسن است ، اما ملت هايی كه رشداخلاقی و اجتماعی ندارند گرفتار انواع تعارفهای دروغين می باشند ، دو نفراز آنها كه همراه يكديگر هستند و می خواهند به اتاقی وارد شوند يا ازاتاقی خارج گردند مدتی با يكديگر تعارف می كنند در صورتی كه هر كدام ازآنها در دل خود از جلو افتادن ديگری ناراضی است . همچنين است تعارف هايیكه بعضی ميزبان ها نسبت به مهمانان می كنند ، همه اظهارات بی روح و خشك است ، تصنع و ظاهر سازی است . اين گونه تعارفات داخل در نفاق و دورويی است .
(حکمت ها و اندرزها ، مرتضی مطهری،ص 285)

چرا به ” مردن ” میگوييم ” وفات ” ؟
راجع به اين آيه چند مطلب هست كه بايد درباره آنها صحبت بكنم . يكی اينكه قرآن ” مردن ” را ” توفی ” تعبير می كند كه ما هم الان در اصطلاح خودمان می گوييم فلانی وفات كرد . چرا ما به ” مردن ” می گوييم ” وفات” ؟
كلمه ” فوت ” كه ما به كار می بريم [ از اين ماده نيست و ] غيراز لغت ” وفات ” است . بعضی ها خيال می كنند كلمه ” فوت كرد ” با” وفات كرد ” يكی است . نه ، فوت يك معنی دارد و وفات معنی ديگر ،و اين معنی كه عرض می كنم در لغت فوت نيست ، در لغت وفات است ، وقرآن راجع به مردن ، كلمه ” توفی ” را به كار می برد كه از ماده “وفات ” است نه از ماده ” فوت ” . ” فوت ” معنايش از دست رفتن است .
می گوييم: ” نماز من فوت شد ” يعنی از دستم رفت . يا می گوييم: ” فلان عمل از من فوت شد ” ، ” فلان شخص از مكه آمد و من می خواستم به ديدن او بروم ولی در اثر گرفتاری اين ديدن از من فوت شد ” . ” ازمن فوت شد ” يعنی از دستم رفت . ما اگر به ” مردن ” كلمه فوت رااطلاق می كنيم كه قرآن اطلاق نمی كند به اعتبار اين است كه مرده را از دسترفته تلقی می كنيم . نسبت به ما همين طور است ، يعنی كسی كه می ميرد ، ازدست ما می رود . وقتی می گوييم ” فلانی فوت شد ” يعنی از دست ما رفت .ولی قرآن مكرر كلمه ” توفی ” را به كار می برد . ” توفی ” با ” وفات” از يك ريشه است . ” توفی ” درست نقطه مقابل ” فوت” رامی رساند ، يعنی چيزی را قبض كردن و تمام تحويل گرفتن . مثلا اگر شما ازكسی طلبكار باشيد و طلبتان را از او بگيريد ، می گويند استيفا كرد . ” استيفا” هم از اين لغت است . اگرتمام طلبتان را بگيريد نه اينكه نيمی از آن را بگيريد و نيمی را نگيريد ،می گويند توفی كرد يعنی استيفا كرد . پس ” توفی “و ” استيفا ” به معنی از دست رفتن نيست ، برعكس ، چيزی را به تمام و كمال تحويل گرفتن است . قرآن هميشه ” مردن ” را ” كامل تحويل گرفتن ” تعبيرمی كند .لهذا می فرمايد : « الله يتوفی الانفس حين موتها »خدا نفوس را در وقتمردن به تمام و كمال تحويل میگيرد . آيه ای هست در سوره سجده :
و قالواء اذا ظللنا فی الارض »آيا آن وقتی كه ما گم شديم در زمين ( فقط همان بدنش را می بيند ) پراكنده شديم ، هر ذرهمان به جايی رفت كه پيداشدنی نبود « اننا لفی خلق جديد »بار ديگر خلق میشويم ، زنده می شويم ،محشور می شويم ؟
قرآن می گويد : بل هم بلقاء ربهم كافرون بلی اينها لقاءپروردگار را كه قيامت است منكرند . به اينان جواب بده : « قل يتوفي كم ملك الموت الذی وكل بكم ثم الی ربكم ترجعون »( 1 ) بگو اشتباه كردی كه آن پراكنده شده را خودت دانستی . تو آن نيستی . آنچه كه تو ، تو هستی به آن ، چيزی است كه فرشته ما او را تحويل گرفته و با خودش برده است . ازاين آيه و آياتی نظير آن ، كاملا فهميده می شود كه در قرآن ، مردن ، وفات است نه فوت ، از وفات هم كمی بالاتر ، ” توفی ” است . يعنی ” مردن” از دست رفتن نيست ، نسبت به ما از دست رفتن است اما از نظر شخص متوفی تحويل داده شدن است ، تحويل گرفته شدن است از يك عالم ديگر .فرشتگان الهی می آ يند او را تحويل میگيرند و می برند .
……………
1 - آيات 10 و 11 سوره سجده .
منبع: آشنایی با قرآن 3 ، مرتضی مطهری

کوفی عنان
وي افتخار رهبري مقام معظم رهبري را نه فقط مخصوص ايرانيها، بلکه تمام مسلمانان دانسته، ميگويد: ايرانيها و مسلمانان، بايد افتخار کنند که چنين رهبري دارند. اي کاش ايشان دبير کل سازمان ملل بودند! کوفي عنان که مقام دبير کلي سازمان ملل را به عهده داشت، در ملاقات با رهبر معظم انقلاب، چنان مجذوب شخصيت مقام معظم رهبري شد که ميگويد: «من با شخصيتهاي مختلفي مانند ژاک شيراک و هلموتکهل، ديدار داشتهام که به شدت تحت تأثير قرار گرفتهام؛ ولي در ملاقات با وي احساس کردم هنوز کسي را مثل او نديدهام. شخصيت معنوي وي چنان مرا تحت تأثير قرار داد که پيش خودم فکر کردم چرا شخصيتي مثل من بايد دبيرکل سازمان ملل باشد. پس از اين ديدار، شخصيتهايي که مرا جذب کرده بودند، همه را به فراموشي سپردم».
وي همچنين گفت: «هميشه معتقد بودم که شخصيتهاي معنوي و عرفاني، از مسايل سياسي، اطلاعي ندارند؛ ولي در ديدار اخير، وي را در اوج قداست، شخصيتي سياسي ديدم؛ به طوري که آنچه از سياسيون بزرگ در ذهنم بود، همه را پاک کردم».
*****************
ولاديمير پوتين
ولاديمير پوتين، رئيس جمهور روسيه در مورد مقام معظم رهبري مي گويد «با توجه به مطالعاتي که من درباره مسيح داشتهام، در ملاقات با رهبر ايران، تمام ويژگيهاي نوشته شده براي مسيح را در آيتالله خامنهاي ديدم و برايم متجلي شد که حکيم بزرگي در ايران نشسته است و به ذهن من خطور نميکرد که او تا اين حد همه جانبه نگر باشد. او حکيم و دانشمندي است که تصميمگيري و تنظيم سياست ايران با اوست و با وجود درايت و هوش سرشار وي، هيچ خطري متوجه ايران نميشود. من در ملاقات با او معناي واقعي قانون اساسي جمهوري اسلامي و مفهوم ولايت فقيه و ولايت علماي ديني را که شنيده بودم، فهميدم»
به همت دبیراجرایی جشنواره امام مهدی(ع)نشست علمی تخصصی این جشنواره با حضورکارشناس مسایل دینی واستاد حوزه ودانشگاه حجـة الاسلام رایگان در مدرسه علمیه حضرت زینب(س) یزد برگزار شد .
حجة الاسلام رایگان در این نشست به “اثبات عقلی لزوم وجود امام (ع)"در جمع طلاب پژوهشگر این مدرسه پرداخت .وی یکی از اشکالاتی که برخی به شیعه می گیرند را این چنین عنوان کرد که:
“علی رغم اینکه شما (شیعیان)به حضور امام معصوم پس از رحلت پیامبر (ص) معتقدید پس چرا از سال دویست و شصت هجری امام حاضری وجود ندارد؟”
وی درپاسخ به این سوال اثبات برهان واسطه فیض را لازم شمرد و گفت :خداوند برای خلق این عالم واسطه را آفرید و به واسطه ی آن واسطه عالم را خلق کرد وآن واسطه کسی نیست جز وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) که فلاسفه مسلمان آن را حقیقت محمدیه نامیدند.
حجةالاسلام رایگان در راستای اقامه ی این برهان مقدمات بحث را چنین بر شمرد :1-همه ی ما قائل به وجود عوالم چهارگانه (لاهوت،جبروت،ملکوت،وناسوت)هستیم 2-تمام خلقت براساس قانون علیت خلق شده است (حتی معجزه هم علت دارد ولی ما از آن آگاه نیستیم)3-هر عالمی علت خلقت عالم دیگر است4-باید بین علت و معلول سنخیت باشد.
این استاد حوزه ودانشگاه در ادامه ،موجودات این عوالم را چنین عنوان کرد:واجب الوجود که وجودش مستقل است وآن ذات باری تعالی است ،ممکن الوجود که وجودش مستقل نیست مثل ما انسانها و ممتنع الوجود مثل شریک الباری واجتماع نقیضین.
وی گفت:سه عالم ناسوت، ملکوت و جبروت عالم امکان(ممکن الوجود)و عالم لاهوت واجب الوجود است .
حجةالاسلام رایگان در ادامه به مقایسه ویژگی های عالم لاهوت و عالم ناسوت(که همین عالم طبیعت است)پرداخت و گفت: طبق مقدمات باید بین علت و معلول سنخیت باشد و اگر بگوییم خداوند مستقیمآ همه ی موجودات را خلق کرده ، با توجه به مقدمات و با توجه به تفاوت دو عالم لاهوت و ناسوت مشاهده می کنیم که بین ما و خدا سنخیتی وجود ندارد ، که البته فلاسفه طبق قانون “الواحد لا یصدر منه الاّ الواحد” به این مسئله رسیده اند که خداوند یک صادر اولی را خلق کرد که او با عالم لاهوت و عالم عقل سنخیت داشت و سپس به واسطه ی او موجودات دیگر را آفرید و این صادر اول همان وجود پیامبر اکرم(ص) است که فلاسفه مسلمان از آن به “حقیقت محمدیه” یاد می کنند.
وی وجه سنخیت پیامبراکرم(ص) باعالم لاهوت را متجلی بودن تمام اسماء و صفات الهی در آن حضرت برشمرد وافزود:از تحلیل همین مسائل عقلی است که مقصود این عبارت “لولا الحجة لساخت الأرض” فهمیده می شود. چرا که اگر حجت خدا نباشد، زمین(عالم) نابود می شود. وی افزود: اصلی ترین هدف خداوند از خلقت، خلق صادر اول (پیامبر (ص)) بود ولی چون خداوند فیاض مطلق است لذا فیض او به همه موجودات رسیده و نعمت هستی را به آنها داده است و این گونه است که امام زمان (عج) را قطب (محور) عالم امکان می دانیم چرا که محوریت عالم امکان بر وجود انسان کامل نهادینه شده است.
حجةالاسلام رایگان به لزوم پرداختن به مسائل عقلی مانند برهان واسطه فیض در راه اثبات اعتقادات،اشاره کرد وافزود: لازم است مباحث یهودشناسی و تاریخ یهود تا به امروز و نقش کعب الاحبارها و ابیبنکعبها در تاریخ بررسی شود و این ها خیلی جای کار دارد.
این استاد حوزه ودانشگاه ، در بخش پایانی سخنان خود به اهمیت مباحث کلامی اشاره کردوگفت:
برای شما طلاب لازم است که درس بخوانید و به مسائل روز آماده شوید، خوشبختانه طلاب از نظرمحتوا در سطح خوبی هستند اما در ارائه روش های تبلیغ خوب عمل نمی شود. لازم است در این زمینه برروش های بزرگانی چون آیتالله خامنهای، شهید مطهری، شهید بهشتی و حجتالاسلام قرائتی توجه کنیم و از آن روش ها استفاده کنیم.